نقش مشترک پدر و مادر در تربیت دختر
پدر و مادر هر دو در تربیت فرزند دختر و پسرشان و شکلگیری نقشهای جنسیتی آنها مؤثر هستند و به هیچعنوان نمیتوان نقش هیچیک از آنها را دستکم گرفت و بر دوش دیگری بار کرد یا آن را تقلیل داد. این در حالی است که در عرف جامعه و بازنماییهای رسانهای از جایگاه والدین این نقش بیشتر برعهده مادر گذاشته میشود بدون آنکه توجه شود نقش پدر در این زمینه، همسنگ نقش مادر است. پدر علاوه بر اینکه باید ملزومات اولیه زندگی خانواده را فراهم کند، میتواند در تربیت فرزندان خود، بهخصوص فرزند دختر تأثیر عمیق و غیرقابل انکاری داشته باشد. اگر نقش پدر بهعنوان یکی از والدین در تربیت دختر کمتر از مادر باشد، یک نوع عدم تعادل تربیتی بهوجود میآید که تأثیر آن را بر شخصیت دختر مشاهده خواهیم کرد.
تأثیر پدر در سازگاری دختر و ارتباط بهتر او با واقعیت
مادر بهواسطه محبتی که به فرزند دارد و نرمش و انعطاف خود، دنیای پر از تبصره برای فرزندان خود بهخصوص برای دخترش متصور میکند که فرزند میتواند آن را تغییر دهد و به راحتی از این دنیای ساختهشده عبور کند، اما پدر بهواسطه ارتباط منطقی که با فرزند خود دارد، میتواند ارتباط او را با واقعیت تقویت کند و ساختار و چارچوبی در زندگی دختر بهوجود آورد که او را برای پذیرش ساختارها و قوانین دنیای بیرون از خانه آمادهتر کند. این موضوع به اندازهای اهمیت دارد که روانشناسان پسافرویدی معتقدند بازیهایی که پدر با بچه میکند، قواعد ماندگارتری دارد و این قواعد به فرزند آموزش میدهد که روابط اجتماعی دیگر نیز مانند این بازیها دارای قواعد پایداری هستند و نمیتوان صرفاً با تکیه بر روابط احساسی، قواعد بازی را تغییر داد. پس ارتباط با واقعیت و سازگاری اجتماعی مسایل مهمی هستند که باعث پررنگشدن نقش پدران در تربیت دختران خود میشوند.
ارتباط خوب دختر و پدر احتمال گرایش به هنجارشکنی در دختر را کم میکند
نقش پدران در شکلگیری و تثبیت نقش جنسیتی دختران نیز بسیار اهمیت دارد. براساس یافتههای پژوهشگران دخترانی که از کودکی با پدران خود ارتباط نزدیکی دارند و با هم وقت میگذرانند، معمولاً دخترانی با اعتماد به نفس بالاتر و قویتر از سایر دختران هستند و در بزرگسالی هم میزان موفقیت آنها در حوزههای تحصیلی و کاری بالاتر میرود و ازدواجهای پایدارتری هم خواهند داشت. درواقع، رابطه مناسب با پدر، تضمينکننده سلامت بيشتر دختران در سالهاي بعدي زندگي آنها خواهد بود. از سوی دیگر، ارتباط مناسب دختر با پدر خود در سنین نوجوانی احتمال گرایش به هنجارشکنی توسط دختران را بهطور جدی کاهش میدهد. در پژوهشی که در سوئد صورت گرفته است، از مرور پژوهشهای حد فاصل سالهای 1987 تا 2007، مشخص شد هرچه رابطه پدر با دختر بهتر و صمیمانهتر باشد، دختران احتمال کمتری دارد که سیگار بکشند یا مرتکب خلاف شوند، نمرات درسی بهتری میگیرند و میتوانند دوستیهای بهتری با دیگران برقرار کنند.
تأثیر توجه پدر به ویژگیهای زنانه دختر
یکی از مسایلی که در ارتباط پدر با دختر خود بسیار اهمیت دارد این است که اگر پدر نگاه ارزشمندانهای به زنان و جایگاه آنها و نقشهایی که میتوانند برعهده گیرند داشته باشد، این نگاه در برخورد او با دخترش هم تبلور پیدا میکند و باعث میشود این احساس ارزشمندی به دختر هم منتقل شود. در نتیجه، عزت نفس و اعتماد به نفس این دختر بالا میرود که این اعتماد به نفس بالا در روابط اجتماعی او هم بسیار مؤثر خواهد بود و در آینده او را تبدیل به فردی موفق در عرصههای اجتماعی و خانوادگی خواهد کرد. همچنین، شناخت پدر از ویژگیهای زنانه یک دختر اهمیت زیادی دارد و باید به این ویژگیها توجه کند تا شخصیت دختر به درستی شکل بگیرد. اگر پدر به ویژگیهای زنانه دختر خود توجه نکند و حتی مانند برخی از پدران سعی کند دختر خود را با ویژگیهای مردانه بار آورد، دختر در پذیرش جنسیت خود دچار مشکل میشود و در بزرگسالی با مشکلات بزرگتری دست و پنجه نرم خواهد کرد.
تأثیر رفتار پدر بر توانایی دختر در مدیریت روابط خود با جنس مخالف
پدر اولین مردی است که دختر در زندگی خود با او آشنا میشود و کیفیت ارتباط او با پدرش، میتواند در شکلگیری ذهنیت او نسبت به مردان و ارتباطهایی که در آینده با مردان خواهد داشت مؤثر باشد. دختران نیاز به دیده شدن و تأیید شدن دارند و بخشی از این نیاز میتواند و باید توسط پدر تأمین شود. پدرانی که در کودکی و نوجوانی به دختران خود جملات محبتآمیز میگویند و از آنها تعریف و آنها را تأیید میکنند و اعتماد به نفس دخترشان را بالا میبرند، باعث میشوند وقتی دخترشان در ارتباط با جنس مخالف قرار گرفت، بتواند ارتباط مؤثرتری برقرار کند و جنس مخالف و محبت او یک رؤیای دور از دسترس برایش نباشد و در مواجهه با ابرازهای محبتهای جنس مخالف در نوجوانی و جوانی دچار احساساتزدگی مفرط نشود و توانایی مدیریت بر روابط خود با جنس مخالف را داشته باشد.
بهتر است پدران برای ارتباط با دخترشان زمان خاصی را در روز یا هفته اختصاص دهند و در برنامههای مربوط به او شریک باشند و در انجام برخی از کارها با او همکاری کنند. به این ترتیب، صمیمت بین دختر و پدر بیشتر خواهد شد.
درست است که یکی از جنبههای پدر بودن اقتدار اوست و این اقتدار لازمه استوار ماندن زندگی است، اما پدران نباید در راهنمایی و مشاوره دختران خود فقط از بعد اقتدار ورود پیدا کنند و تنها ابراز قدرت کنند، بلکه باید با راههایی ابتکاری و حتی غیرمستقیم یا در قالب بحثهای منطقی نظرات دختر خود را بشنوند و نظرات خود را با او در میان بگذارند و زبان مشترکی برای صحبت با دخترشان پیدا کنند تا دختر از پدر نترسد و بتواند در فضایی تعاملی راهنماییهای او را بپذیرد.
ضرورت اطلاع پدر از تحولات جسمی و روانشناختی دختر
لازم است پدران در خصوص ویژگیهای تحول جسمانی و روانشناختی دختران در سنین مختلف اطلاعات داشته باشند تا بتوانند او را بهتر درک کنند و راهنماییهای مناسب را در اختیار او قرار دهند. عدم شناخت از این تحولات و ویژگیها باعث میشود پدر نتواند علتهای رفتارهای دختران را درک کند و این موضوع تبدیل به چالشی در روابط آنها خواهد شد. پدران در این زمینه باید از همسر خود هم کمک بگیرند و بدانند همسرشان زمانی که همسن دختر بوده، چه افکار و احساساتی داشته و با کمک هم سعی کنند با چالشهایی که در سنین مختلف برای دختر پیش میآید، برخورد کنند.
تأثیر مادر بر شکلگیری رفتارهای جنسیتی دختر
رابطه درست دختر با پدر در رشد شخصیتی او تأثیر زیادی دارد، اما رابطه یک دختر با مادرش تأثیرگذارترین رابطه در زندگی اوست و میتواند تمام روابط او با دیگران و حتی رابطه با همسر آیندهاش را تحتتأثیر قرار دهد. چون دختران بهخصوص در سالهای ابتدایی زندگی بخش عمدهای از نقشهای جنسیتی خود را در رابطه با مادر فرامیگیرند و تمایل بسیار زیادی به تقلید از رفتارهای جنسیتی مادر خود دارند. به عبارت دیگر، مادر اولین الگوی دختر خود در نقشهای جنسیتی است و از آنجاییکه این موضوع بیشتر در کودکی نمود دارد، نوع رابطه مادر با دخترش و رفتارهای جنسیتی او میتواند تأثیر عمیقی بر رفتارهای جنسیتی دختر حتی در بزرگسالی داشته باشد.
قدیمیها ضربالمثلی داشتند که میگفتند «مادر را ببین دختر را بگیر». این ضربالمثل بر پایه این دیدگاه بود که مادر الگوی دختر است و با شناخت مادر میتوان دختر را شناخت. هرچند که در این روزگار تعدد نهادهای تربیتی و تغییرات اجتماعی که دخیل در تغییرات هویتی و شخصیتی دختران هستند اعتبار این ضربالمثل را زیر سؤال میبرد، اما هنوز هم میتوان به وضوح مشاهده کرد که مادران دوست دارند دخترانی از جنس خود داشته باشند و فراتر از آن، تمام آرزوها و اهداف خود را در دخترانشان دنبال میکنند و به نوعی میخواهند دختران ادامه آنها باشند، اما مشکلات و کمبودهای آنها را نداشته باشند. به همین دلیل است که گاهی به دخترانشان سخت میگیرند و همین موضوع رابطه آنها را دچار چالش میکند.
نتیجه کنترلگری شدید مادرانه
یکی از مسایلی که نقطه اختلاف مادر و دختران است، علاقه مادران به کنترلگری است. بیشتر مادران دوست دارند دخترشان را کنترل کنند و فکر میکنند او هنوز یک دختربچه است که نیاز به مراقبت شدید و کنترل همهجانبه دارد و این موضوع زمانی که دختران وارد سنین نوجوانی میشوند، بیشتر خود را نشان میدهد. نصایح مادرانه برای بسیاری از دخترها خستهکننده است؛ چون به اعتقاد آنها پشت هر نصیحتی، یک انتقاد تند و تیز جا خوش کرده است. در واقع، مادران دلسوزانه نصیحت میکنند، اما دختران منتقدانه میشنوند. چالشها در جایی بیشتر میشود که مادر بلد نباشد نصیحت دلسوزانه خود را درست و با تدبیر بیان کند و از لحنی تند و خشن برای بیان انتقادات و نصایح خود استفاده کند. همینجاست که اختلافات مادر و دختری بالا میگیرد و دختر از شنیدن حرفهای مادر فرار میکند. همین موضوع رابطه آنها را به تدریج سرد و سردتر میکند و باعث میشود دختر از بیان حرفها و رازهایش برای مادر سرباز بزند و محل امن دیگری را برای خود جستجو کند.
چالش مادر و دختر بر سر انتخاب پوشش
یکی دیگر از موضوعاتی که محل چالش اصلی در ارتباط مادر و دختر است، مسایل مربوط به ظاهر مانند پوشش، وزن، نوع آرایش موها و… است. اغلب مادران نسبت به ظاهر دخترانشان حساسیت دارند، اما وقتی این حساسیتها از موضع اقتدارگرایانه و در فضایی غیرتعاملی و غیردوستانه بیان میشود، واکنش دخترهای نوجوان و جوان را در پی دارد و حتی اگر این فضا استمرار داشته باشد، باعث شکلگیری فضایی رقابتی میشود و دختر بیشتر سعی میکند از خواستههای مادرش سرپیچی کند و از مدلهای نزدیک به خواسته او دورتر شود. ایجاد یک فضای همدلانه و دوستانه و بیان خواستهها و انتظارات دو طرف در یک فضای منطقی و به دور از بحث و جدل، به انتخاب الگوی ظاهری که به پسند مادر و دختر نزدیک باشد، کمک میکند.
دختران به دنبال گوش شنوا هستند
همیشه میگویند زنان بیشتر از مردان حرف میزنند و شوخیهای بسیاری هم درباره این موضوع میشود. درست است، زنان علاقه زیادی به حرف زدن دارند و دختران هم بسیار دوست دارند که به حرفهایشان گوش داده شود. وقتی دختری در مورد مسایل مختلف زندگی خود صحبت میکند شاید چندان به دنبال این نباشد که طرف مقابل به او توصیه یا نصیحتی کند و راهی برای حل مشکلات پیش پایش قرار دهد، بلکه در بسیاری از مواقع صرف حرف زدن در مورد یک موضوع میتواند حس خوبی به یک دختر بدهد و اگر شنونده خوبی داشته باشد، از نظر روحی و روانی تأمین میشود. با این اوصاف، چه گوش شنوایی بهتر از مادر؟ مادرها باید به این موضوع دقت داشته باشند و در روز دقایقی را به حرف زدن با دخترشان و شنیدن حرفهای او حتی حرفهای روزمره اختصاص دهند؛ بدون اینکه بخواهند بابت هر حرفی دخترشان را سرزنش و نصیحت کنند. همین گوش شنوا بودن میتواند مادر را به یکی از محرمترین دوستان دختر تبدیل کند.
نیاز دختر به تحسینشدن و مورد تأیید قرار گرفتن
دختران بیشتر از پسران نیاز به تحسینشدن و مورد تأیید قرار گرفتن دارند و این تأیید و تحسین به آنها اعتماد به نفس میدهد و قدرت آنها را در مواجهه با مسایل زندگی بیشتر میکند. مادرانی که روی ویژگیهای مثبت دختران خود دست میگذراند و به تحسین این ویژگیها میپردازند، راحتتر میتوانند ویژگیهای منفی دخترشان را به او گوشزد کنند؛ چون در این صورت دختر گوش شنواتر و آغوش بازتری برای دریافت انتقادات و تغییر در عملکرد خود دارد.
نتیجه محبت بیش از اندازه به دختر
دختر نیاز زیادی به محبت دارد و پدر و مادرهایی که دخترشان را از محبت سیراب میکنند، ارتباط بهتری با او دارند، اما در این میان باید به این موضوع هم توجه داشت که همانطور که آب دادن زیاد و بیش از حد باغچه گلها را پژمرده میکند، محبت بی حد و حصر و بدون قاعده هم نه تنها فایدهای به حال دختر ندارد که او را حساس، آسیبپذیر، لوس و ناسازگار بار میآورد و روی روابط اجتماعی او نیز تأثیر منفی میگذارد.
منبع: مهرخانه
صفحات: 1· 2