همین حالایش چشم هایم منتظرند که ببارند
بعد از حدود چهل روز امروز مراسم است که دوستان دور هم جمع می شویم
فاتحه ای، حزب خوانی و به یادش نوحه سرایی و …
طرف های ظهر راه می افتم …
همین حالایش چشم هایم منتظرند که ببارند
نمی دانم
از غم دوریش است یا یاد خاطرات بودنش… نمی دانم شاید نگران خودم هستم نگران روزی که بروم و دوستانم چنین مراسم هایی برایم بگیرند!
نمی دانم…
یاد این حدیث افتادم
در قبر از 5 چیز سوال می شود و ولایت کمک می کند به آن چهار چیز در پاسخ دهی
ذهنم همین طور درگیر است آیا ولایت به نعیمه هم کمک کرد؟ به من هم کمک می کند؟…
اصلا مستحق این کمک خواهم بود؟؟؟؟
امام جعفر صادق علیهالسلام فرمودند: از مرده در قبرش پیرامون پنج چیز سؤال مىشود : از نمازش ، زکاتش ، حجّش ، روزه اش و ولایتش نسبت به ما خاندان . پس ، ولایت از گوشه قبر به آن چهار چیز گوید : هر یک از شما کم و کاستى داشتید، کامل کردن آن به عهده من .
متن حدیث:
قال الإمامُ الصّادقُ علیه السلام : یُسألُ المَیِّتُ فی قَبرِهِ عن خَمسٍ : عن صَلاتِهِ ، وزَکاتِهِ ، وحَجِّهِ ، وصیامِهِ ، ووَلایَتِهِ إیّانا أهلَ البَیتِ ، فتَقولُ الوَلایةُ مِن جانِبِ القَبرِ للأربَعِ : ما دَخَلَ فِیکُنَّ مِن نَقصٍ فَعلَیَّ تَمامُهُ .