هستی لایه لایه است. تو در تو، پر از راز و البته پیچیده، برای درک آن باید خوب بود همین.
من فکر می کنم هر کسی در هر موقعیتی می تواند خوبترین کار را درک کند و انجام دهد، اما مشکل زمانی شروع می شود که انسان نخواهد خوب را انتخاب کند در چنین صورتی او راه را کمی محو می کند اگر در موقعیت دوم هم انسان نخواهد به خوب تن دهد راه محوتر و تاریک تر می شود.
وقتی هزار تا انتخاب بد را به جای هزار تا انتخاب خوب برگزینی وضع آنقدر آشفته و تاریک می شود که انسان حتی نمی تواند یک قدم به جلو بردارد. در این صورت با هر انتخاب بد سرعت انسان در سیر به بالا و ملکوت کندتر و کندتر می شود.
آنهایی که دائم به انتخاب های بد دست می زنند وضع تاسف باری پیدا می کنند آنقدر کند می شوند که کاملا متوقف می شوند بعد شروع می کنند به فرو رفتن.
آنقدر فرو می روند که به کلی دفن می شوند برای این آدم ها هم البته فرصت هست اما آنها مجبورند مدتی را صرف کنند تا از اعماق، خودشان را به سطح برسانند .
اما اگه انسان در برابر هر موقعیتی خوب را انتخاب کند راه اندکی وضوح پیدا می کند البته در موقعیت بعدی احتمالا با شرایط پیچیده تری مواجه خواهد شد که باز هم باید انتخاب کند این انتخاب ها مثل دالانی هزار تو همیشه در مقابل انسان قرار دارد با هر انتخاب خوب راه وضوح بیشتری پیدا می کند و سرعت شخص به سمت بالا بیشتر می شود.
زندگی مواجهه ابدی انسان با این انتخاب هاست.
*برداشت آزاد از کتاب روی ماه خداوند را ببوس
——————————————————
پی نوشت:
دوستی تیتر زده بود روی ماه خداوند را ببوس، و یاد این مطلب افتادم