محفل دوستانه اي داشتم چند روز قبل منزل يكي از دوستان
يكي از اعضاء تازه عقد كرده بود
دوستان هم فيلشان ياد دوران نامزدي كرده بود و داستان ها بود كه با خنده و خجالت بيان مي شد
دوستي تعريف مي كرد:
«يكي دو ماهي از عقدمان نگذشته بود كه يكي از دوستان همسر كه متاهل بود دعوتمان كرد براي ناهار
مهماني خوبي بود و كلي خوش گذشت
در برگشت به يكي از پاساژهاي شلوغ هم سري زديم و چيزهايي خريد كرديم
تاكسي گيرمان نمي آمد با وجود باد وحشتناكي كه مي وزيد مجبور شديم كمي از مسير را پياده برويم
يك دفعه چادر من كه كش هم نداشت (آخر مهماني آمده بودم و چادر گلدار سرم كرده بودم) نمي دانم به كجا گير كرد و از دستم ول شد و باد برد مستقيم انداختش توي جوب آب
كل چادر خيس و كثيف شد طوري كه قابل پوشيدن نبود
حالا من مانده بودم با يك مانتو كوتاه روشن با يك روسري كوتاه حرير (خير سرم مهماني آمده بودم ديگر)
آقاي نامزد هم كه كاردش مي زدي خونش بيرون نمي آمد
هي چپ چپ به من نگاه مي كرد و نمي دانم زير لب چه مي گفت (بعدها هم كه ازش پرسيدم نگفت)
چادر را از جوب آب برداشت و داخل يكي از كيسههاي خريد گذاشت و يك دربست گرفتيم آمديم خانه ما
تا همين امروز هم هر وقت مهماني ناهار دعوت مي شويم (حدود 6 سالي از زندگي مشتركش مي گذرد) ياد آنروز مي افتمو چند نكته را رعايت مي كنم
1.چادر كش دار مي پوشم
2.مانتوي مناسب كه بتوانم چند ساعتي با آن در خيابان بدون چادر دوام بياورم مي پوشم
3.شال و يا در نهايت روسري بلند سر مي كنم
4.آخرش اين است كه يك دست لباس مناسب مهماني بر مي دارم و همان لباسهاي معمولي خودم را مي پوشم
بعد نوشت:
فكر مي كنم زن چادري بايد روي پوشش خود حتي آنچه كه زير چادر مي پوشد دقت بيشتري داشته باشد
خاطره از مريم خ- از حوزه فاطمه (س) تهران