قبل نوشت:
گاهي خوشحال بودن سخت است
صبح كه از خواب بيدار مي شوي در ذهنت يك جمله سياه نقش بسته كه: واي يك روز ديگر شروع شد
خسته شده اي فكر مي كني بايد يك كاري بكني تا انرژي تازه اي بگيري
براي من كه از اين اتفاق ها زياد افتاده است
گاهي ماهي يك بار از همه چيز خسته مي شود
گاهي حتي زودتر
گاهي اين خستگي يك روزه است و با يك بيرون رفتن با يك خريد كوچك براي خودم حتي با ديدن و زنگ زدن به دوستانم برطرف مي شود
گاهي هم مي ماند شايد يك هفته
و در اين يك هفته هم خودم كلافه ام هم كل خانواده ي دو نفره ام
و گاهي سرايت مي كند اين خستگي به نيمه ديگر روحم و بعد دعوا و مشاجره بر سر كوچكترين مسايل زندگي اتفاق مي افتد
بعد خستگي ام چند برابر مي شود و كلافگيم هزار برابر
در اين مواقع فكر مي كردم آيا راهي هست كه آدم هميشه شاد باشد و هيچ وقت اين كلافگي را نداشته باشد
امروز در تبيان مقاله اي را خواندم كه چند راهكار خوب براي اين مشكل ارائه داده بود
شما هم مطالعه كنيد
در این مقاله ، برآنیم تا اسرار دهگانه شادکامی زنان در زندگی را مورد بررسی قرار دهیم ؛ که از قرار زیر می باشد:
1 – تمامی عوامل، ضروریات و ملزومات شادکامی در درونتان موجود می باشد
2 – هدف زندگی این است که رشد کرده و شکوفا شوید و بدین وسیله به عالی ترین مراتب انسانیت نایل گردید.
3 – تغییر و تحول در زندگی گریزناپذیر است، بنابراین مقاومت و سرسختی بیهوده بوده و گاهی لازم است که در برابر جریان و سیر طبیعی زندگی سر تسلیم فرود آورید.
4 – همه موانع و مشکلات زندگی درسهایی در لباس مبدل هستند، به آنها احترام بگذارید و از آنها درس بیاموزید.
5 – ذهن شما تجارب حقیقی را می آفریند، پس یاد بگیرید که با ذهن خود دوست باشید .
6 – ترس ، سرزندگی و پویایی را از شما می رباید، برای غلبه بر آن ، شجاعت و شهامت خود را از ترس خود قویتر سازید.
7 – برای این که به دیگری (همسر و فرزند )عشق بورزید و یا دوست داشته شوید، لازم است در ابتدا کمی عاشق خود باشید.
8 – روابط گوناگون شما به سان آینه هایی در برابر دیدگان شما هستند و همه اشخاصی که با آنها حشر و نشر دارید، آموزگاران شما می باشند.
9 – آزادی حقیقی به کنش و پاسخ شما در برابر زندگی بستگی دارد، نه به پاسخ زندگی در برابر شما.
10 – تنها راه چاره مشکلات و مسایل زندگی عشق است و بس.
بانوی گرامی !
به کمک این اصول می توانید راحت تر به درک و فهم زندگی اصیل نایل شده و هرگاه در زندگی احساس آشفتگی، دلمردگی و گمگشتگی می کنید ، به سراغ این اصول بیائید و با توکل به خدای مهربان ، به آرامش و خشنودی حقیقی نایل شوید.
زمانی برای تحول
در مقطع سنی شخص زمانی فرا می رسد که او از هر حیث برای شکوفایی و بالندگی آمادگی دارد. به همین ترتیب، موقعی در زندگی انسان پدیدار می شود که لازم است فرد از تغییر و تحول زندگی ساز با آغوش باز استقبال کند.
چه اگر فرد در برابر این حرکت و تحول ایستادگی و مقاومت از خود نشان دهد، بدون تردید با مشکل مواجه می شود. هیچ چیز و هیچ کس جز خود شما نمی تواند سبب ساز آرامش و آسایش شما شود.
فرد علیرغم محاسبات و برنامه ریزی های دقیق خویش باز هم با حالات و عوامل غیرقابل کنترل مواجه می شود، چون انسان ها از ماهیت و شخصیتی متفاوت برخوردار بوده و جلوی پیشامدها و حوادث را نمی توان گرفت.
در چنین موقعیتی است که به طور ناخواسته بشقاب های زندگی فرد، از تعادل خارج شده و در اثر اصابت با زمین کاملا متلاشی می گردند و بدین واسطه مشکلات محسوسی را به شخص تحمیل می کنند. لذا بدین گونه است که به سادگی آرامش و خشنودی فرد دستخوش تزلزل و تلاطم می شود.
به زبان ساده، چنانچه فرد خرسندی و خشنودی خویش را با عوامل بیرونی مرتبط سازد هیچ گاه به این مهم نایل نخواهد شد، زیرا عوامل و شرایط خارجی از چارچوب قدرت شخص خارج بوده و هرآن دستخوش تغییر و تحول می شوند. بنابراین غیرقابل پیش بینی بوده و کیفیتی ثابت و ایستا ندارند، لذا بدین دلیل است که در تمامی حالات و شرایط خواسته های فرد تحقق نمی یابد.
زندگی از درون
زندگی را از درون آغاز کنید، زندگی از درون به بیرون جاری و ساری می شود. شادمانی و خشنودی شما به دلیل آن چیزهایی است که در بطن و درونتان جریان دارد و اندوهتان نیز به دلیل کیفیات و ذهنیات درونتان است. به زبان ساده تر، چگونگی دنیایتان در بطن وجودتان شکل می گیرد.
شادی و غم انسان رابطه تنگاتنگی با چگونگی برداشت ها و تلقیات درونی فرد دارد.
شادمانی تصمیمی است که فرد در موقعیتی خاص می گیرد و چیزی نیست که از بیرون به شخص ارزانی شود. غم و اندوه شخص نیز این گونه تفسیر و تاویل می شود . یعنی عوامل خارجی و بیرونی در احساس حزن و اندوه فرد نقش آفرین نمی باشند.
انسان موجودی است که موثرترین قدرت دخالت در کیفیات زندگی خود را دارا می باشد. پس این خود شخص است که تصمیم می گیرد که شاد باشد یا غمگین. هیچ چیز بدون اجازه و موافقت شما نمی تواند سبب ساز شادمانی و شادکامی در شما شده و هیچ چیز نمی تواند بدون اجازه تان موجب حزن و اندوهتان شود.
هیچ کس و هیچ عاملی توان ربایش و زایل ساختن شادی و سرورتان را ندارد. به عبارت دیگر درواقع این فرد شما هستید که وجود و سرورتان را وابسته به دیگران و عوامل بیرونی می کنید. دانستن این نکته مهم است که تنها مشکل شما این است که متوجه نیستید که خودتان هیچ گونه مشکلی ندارید. به زبان دیگر هیچ گونه کاستی در بطن وجودتان به چشم نمی خورد ممکن است شخصی بتواند به بهترین همسر و شغل دست یابد با این وجود این عوامل نقش چندانی در اعتلای روحی و روانی نداشته باشند. وجود و ضمیرتان هیچ نیازی به اصلاح و بازنگری نداشته و تنها نیازش این است که به درستی شناخته شده و درک گردد. هیچ چیز بدون اجازه تان نمی تواند خوشحال و یا ناراحتتان سازد.
هدف زندگی این است که رشد کرده و شکوفا شوید و بدین وسیله به عالی ترین مراتب انسانیت نایل گردید. انسان برای این که خود را کامروا و کامیاب بیابد لازم است که اهداف خود را در زندگی تحقق بخشد. اهداف و آرزوهای اشخاص در زندگی متنوع و گسترده است. از جمله این آرزوها می توان به ازدواج ایده آل، فرزندانی نیک، شغلی مناسب و احترام آور و… اشاره کرد. اهداف و مقاصد در زندگی تبدیل به بایدهای شما می شوند. زندگی انسان بر روی این کره خاکی به سان یک کلاس درس است و ما آدمیان شاگردان و دانش آموزان کلاس درس زندگی بوده و لازم است که به بهترین شکل دروس لازم را بیاموزیم. به بیان دیگر ضرورتی ندارد که همه چیز در زندگی مرتب و منظم بوده و اوضاع و احوال زندگی بر وفق مرادمان باشد. بلکه باید موقعیت های گوناگون زندگی ما را به چالش و مبارزه طلبیده و در اثر غلبه کردن بر این مشکلات درس های اساسی زندگی را بیاموزیم و پیوسته به سوی شکوفایی و پویایی سیر کنیم.
زمانی که فرد نمی تواند بایدها و اهداف از پیش تعیین شده فرد را در زندگی عملی سازد، احساس شکست و ناکامی می کند. اما اگر فرد زندگی را به سان یک کلاس درس بپندارد و هدفش این باشد که در این کلاس کامیاب و موفق گردد در آن صورت فرد تجارب گوناگون زندگی را از زوایای متفاوتی مورد سنجش و ارزیابی قرار می دهد. به قیمت به دست آوردن چیزهای تازه در زندگی لازم است از برخی داشته های پیشین خود چشم پوشی نماییم و این فقدان و کاستی است که سبب ناراحتی و درد در انسان می شود. یک واقعیت این است که بین آنچه خوشایند و آنچه که سودمند است تفاوت وجود دارد. تغییر و تحول در زندگی گریزناپذیر است بنابراین مقاومت و سرسختی بیهوده بوده و لازم است که در برابر جریان و سیر طبیعی زندگی سر تسلیم فرود آورید. انسان ها تلاش می کنند که در زندگی خود ثبات ایجاد کرده و کنترل امور را به دست بگیرند تا بدین وسیله حتی المقدور همه چیز در زندگی قابل پیش بینی باشد.