ازدواج نیمی از دین است و در اسلام تأکید فراوانی بر آن صورت گرفته است، اما این تأکیدات به معنای بیتوجهی نسبت به انتخاب یا انتخاب ناآگاهانه و نادرست نیست. اسلام برای انتخاب همسر مناسب شرایطی را بیان و معیارهایی را ذکر کرده است؛ معیارهایی در جهت استحکام و استمرار مودت و گرمای بنای خانواده. یکی از ملاکهای مهمی که برای ازدواج بیان شده است، کفویت طرفین است.
کفویت
خداوند در قرآن کریم درباره ویژگی همسران میفرماید: آنان لباس شما هستند و شما لباس آنانید. (1) لباس همواره باید متناسب با قامت و اندام آدمی باشد. هر کسی که لباسی میخرد و یا دوخت لباسی را به خیاط سفارش میدهد، خواهان آن است که لباسش نه گشاد، نه تنگ، نه بزرگ و کوچک، بلکه لباسی راحت و برازنده و محکم و بادوام، موقر و قابل تأیید و تحسین و بیانگر مشی و منش زندگی فردی و اجتماعی او باشد. همسران برتر کفو همدیگر هستند؛ یعنی مناسبترین لباس یکدیگرند و لباس نماد کفویت است. (2)
کفو در لغت به معنای همطراز و همسنگ و همسان بودن در منزلت و قدر و ارزش است. (3) در حقیقت کفویت به معنای همتایی و همانندی در مسائل مربوط به جهانبینی افراد است (4) که در دو بعد شرعی و عرفی معنا مییابد.
style="font-weight: bold;">الف) کفویت شرعی
کفویتی است که در صحت و درستی عقد ازدواج، معتبر و لازم است. مصادیق چنین کفویتی عبارتند از اسلام (5) و یا ایمان (6) همسطح و همطراز؛ بهگونهای که زوجین تفاوت زیادی با هم نداشته باشند. رسول خدا (صلیالله علیه و آله) فرمودند: «مرد مؤمن، کفو و همتای زن مؤمن است؛ و مرد مسلمان، همتای زن مسلمان.» (7)
از آنجاکه افراد از سطح اعتقادی متفاوتی برخوردارند، نمیتوان توقع داشت که ایمان افراد یکسان باشد، و این ملاکی نسبی در ازدواج است، اما ایمان داشتن طرف مقابل به طور کل، شرط لازم عقد ازدواج است؛ به طوریکه ازدواج مسلمان با کافر غیرکتابی و یا زن مسلمان با مرد غیرمسلمان صحیح نیست. (8)
ب) کفویت عرفی
به معنای آن است که زن و مرد از نظر شئون اجتماعى با هم متناسب باشند. (9) این شئون در فرهنگ و ظاهر و شخصیت افراد تعریف میشود؛ یعنی میان زن و مرد بایستى توافق فکرى و تناسب روحى و اخلاقى وجود داشته باشد و دو همسر از نظر فرهنگ خانوادگى و روحیات، همسطح یکدیگر باشند تا بتوانند به خوبى یکدیگر را درک کرده و کانون زندگیشان را گرم و پررونق نگه دارند. هرچند فقها به میزانی که برای کفویت شرعی اعتبار قائلاند، برای کفویت عرفی این اعتبار را قائل نیستند و مراعات آن را لازم نمیدانند. (10)
در بعد عملی جریان، باید گفت که کفویت به معنای مثل و شبیه بودن نیست، بلکه به معنای متناسب بودن است؛ گاهی این تناسب در شبیه بودن است و گاه در هم جهت بودن و یا در مکمل بودن؛ اما اینکه باید به دنبال چگونه کفوی بود، امری است که نیاز به خودشناسی دارد.
سؤال اینجاست که اگر من، به عنوان مثال،آدم کمحرفی باشم و این را نیز بدانم، باید همسری انتخاب کنم که مثل خودم کمحرف باشد یا تا حدودی همجهت با من باشد و یا برعکس مکمل من؛ یعنی پرحرف باشد؟ در اینجا باید دقت کرد که این کمحرفی، نقطه ضعف من است یا از ویژگیهای مثبت من؟ در چنین حالتی اگر کمحرفی از عیوب من است، کفویت برای من در مکمل من خواهد بود و باید به دنبال مکملی برای خود باشم، اما اگر کمحرفی جزو ویژگیهای خوب من است، باید به دنبال همجهت خویش باشم.
در مسیر شناخت، یکی دیگر از راهها، تفکر در دوستانی است که انتخاب کردهام. باید دید که در میان دوستان تمایل بیشتر به کدامشان است؛ کسانی که کمحرفند یا کسانی که بیشتر حرف میزنند. (11)
این یکی از راههای شناخت مصادیق کفویت است؛ در تمام ابعاد عرفی و اجتماعی آن.
بعد از بیان ملاکات بیان شده، باید گفت که در حقیقت حد مشترک کفویت شرعی و عرفی در ازدواج، همتایی و همطراز بودن زن و مرد به لحاظ دینی (12) و دارا بودن شرایط مذهبى و اخلاقى است، نه همتایی و همطرازی در مسائل مادى و مالى. (13)
اگر کفویت شرعی به طور کامل برقرار نباشد، چه باید کرد؟
در این زمینه لازم است به روایتی اشاره کنیم: على بن اسباط به حضرت جواد عليهالسلام نوشت: من براى دخترانم كسى را كه در اخلاق و ايمان همانند خودم باشد، نيافتهام تا آنان را شوهر دهم. حضرت در پاسخ نامه او نوشت: آنچه را درباره دخترانت نوشته بودى، يافتم. خداوند تو را مورد رحمت و لطفش قرار دهد، تا اين حدود دقت در كار دختر لازم نيست، پيامبر فرمود اگر خواستگارى آمد كه دين و اخلاقش مورد پسند بود، قبولش كنيد؛ ور نه فتنه و فساد بزرگ در زمين روى مىدهد. (14) و امام صادق عليهالسلام میفرماید: «کفو و همسانى آن است که مرد، عفیف و پاکدامن باشد و توانایى تأمین مخارج خانواده را داشته باشد.» (15)
و به عنوان خاتمه و برای جمعبندی به حدیثی از امام رضا عليهالسلام اشاره میکنیم، که راهکاری برای ماست و تلنگر و تذکری در راستای انتخاب معیار و ملاکهای ازدواج: «اگر ما میخواستیم اعضای خانواده خود را به افرادی که کاملاً همتا و همشأن ما باشند، همسر دهیم، بدون همسر میماندند.» (16)
پینوشت
1. سوره بقره، آیه187: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ».
2. افروز، غلامعلی،روانشناسی ازدواج و شکوه همسری، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، 1389. ص87.
3. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن،دارالعلم الدار الشامیة، دمشق بیروت، چاپ اول، 1412ق. ص 718.
4. محمدی، بررسی مساله ازدواج، محمدی، علی، اصفهان، نقش نگین، چاپ اول، 1387. ص87.
5. برخی از فقها معیار اصلی کفویت شرعی را «اسلام» دانستهاند؛ مانند آیتالله العظمی بهجت: «مسلمان کفو مسلمان است و ازدواج آنها اشکال ندارد.» (بهجت، محمد تقی، استفتائات، ج 4، ص 15، نشر دفتر آیة الله بهجت، قم، چاپ اول، 1428ق).
6. برخی از فقها نیز معیار اصلی کفویت شرعی را «ایمان» میدانند؛ مانند: آیتالله العظمی تبریزی:«مؤمن کفو مؤمنه است و سایر جهات مدخلیت ندارد.» (تبریزی، جواد بن علی، استفتائات جدید، ج 1، ص 350، قم، چاپ اول).
7. حر عاملي، محمد،وسائل الشیعه، ج14، ص44.
8. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بیروت. ج 30، ص 92.
9. مکارم شیرازی، ناصر، احکام بانوان، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب (ع)، قم، چاپ یازدهم، 1428ق. ص 142.
10. مکارم شیرازی، ناصر، احکام بانوان، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب (ع)، قم، چاپ یازدهم، 1428ق. ص 142.
11. بانکیپور، امیرحسین، مطلع مهر، حدیث راه عشق. 1386ش.
12. فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج 1، ص 367.
13. محقق داماد یزدى، سید مصطفى، بررسی فقهی حقوق خانواده، ص 366، قم، چاپ اول.
14. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج100، ص373.
15. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، انتشارات جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، 1404ق. ج 3، ص 394.
16. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار. ج75، ص367.
* تحقیق از: اسماء جبران پور- کارشناسارشد فقه و حقوق اسلامی
یک باغ پر از گل یاس سلام
جويبر غلامي سياه آزاد شده اي بود كه ايمان آورده و در رديف ياران پيامبر در سايبان مسجد پيامبر زندگي مي كرد. اين غلام سياه آزاد شده به طور طبيعي زيبايي زيادي هم نداشت، ولي از ايمان بالايي برخوردار بود و روزي پيامبر به او پيشنهاد ازدواج داد. او نااميدانه گفت: ممكن است زني به وصلت با من رغبت كند؟
رسول خدا(ص) تاكيد كرد كه اسلام زيردستان را به جهت ايمان بالا آورده و بالادستان را به جهت كفر پست شمرده است. بعد رسول خدا او را به سوي زياد بن لبيد بزرگ قبيله بني بياضه فرستاد تا دختر او را خواستگاري كند. زياد گفت ما فقط دخترانمان را به همرديفانمان از انصار مي دهيم. رسول خدا به زياد فرمود: مؤمن كفو و همرديف مؤمنه است. (1) يعني جويبر مؤمن است و دختر تو هم مؤمنه است، پس اينها هم كفو هستند.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
———————-
ممنون