|
موضوع: "مناسبت های مذهبی"
ای تکرار مظلومیت هابیل! و ای آینهٔ تنهایی یحیی!
کران تا کران هستی به چشمانت تعظیم میکنند و ساحل به ساحل دریاها بر لبان خشکیدهات بوسه میزنند.
مظلومیت، بزرگترین نشانهٔ توست و غربت، شناسنامهٔ نسلی که تو به آن افتخار میکردی.
چشمهایت چقدر زیبا بود وقتی از فراز نیزه، کودکان را نوازش میکردی و لبهای ترک خورده و خون آلودت چه بیصبرانه کاروان را دعا میکردند.
زمزمهٔ آیههای قرآن تو از بلندای نیزه، تکرار تلاوت حرا بود بر مردمی که جهالت، فراموشیشان شده بود و غفلت، بیخویشی را بر جانشان حاکم ساخته بود، از فراز آن منبر خون چکان، چقدر با حزن آیههایی را تلاوت میکردی که روزی جد بزرگوارت امین مکه، برای آن سنگ به دندانش زدند مثل تو که از پیشانیت قطرات زلال خون بر خاک میچکید.
آیههایی را میخواندی که روزی پدرت برای پاسداری از آن، در شبی مه گرفته و سیاه در بستر مرگ خوابید؛ مثل تو که در بستری از شهادت با پیکر بیسر آرام گرفتی.
آیههایی را تلاوت میکردی که روزی مادر پهلو شکستهات به حرمت همین آیهها، دست تو و برادرت را میگرفت و در کوچه پس کوچههای بیکسی در پی همصحبتی، خانههای مدینه را میکوبید و تو میدیدی که چگونه هیچ کس در به روی دختر پیامبر (ص) نمیگشاید.
این آیههای روشن برای تو آشناست. برای تو که برادرت را در بستری از مظلومیت یافتی با لختههای جگر در خانهای که جغد شوم فتنه در آن آشیانه کرده بود.
نقش زنان، در هیچ حرکتی از حرکت های اسلامی و شیعی - از صدر اسلام تاکنون - به اهمیت و برجستگی نقش زن در قیام «عاشورا» نبوده است.
«عاشورا» تنها صحنه ای است که در آن «زن »، در متن قرارداد و نه حاشیه و نقش زن شیعی در آن، پررنگ و پرحضور است و شاید یکی از رمزهای جاودانگی آن همین باشد.
نقش «زینب » ، این شیرزن دریادل کربلا و همسر و دختران امام حسین علیه السلام - به عنوان پیام آوران واقعه عاشورا - از جایگاه خاصی برخوردار است.
نقش ام وهب، دلهم (زن زهیر)، طوعه، ماری(1)و حتی زنان قبیله بنی همدان (2)، غیر قابل کتمان است.
مرحوم حاج شیخ ملاسلطان علی تبریزی - که از جمله عابدان و زاهدان بود - در عالم رؤیا خدمت امام زمان علیه السلام رسید و عرض کرد: آیا این که فرمودید: «فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما» صحیح است؟ فرمود: آری، صحیح است.
عرض کردم: آن کدام مصیبت است که به جای اشک، خون گریه می کردید؟ آیا مصیبت حضرت علی اکبر است؟
حضرت فرمود: اگر علی اکبر هم بود، در این مصیبت خون می گریست.
- آیا مصیبت حضرت عباس است؟
- اگر عباس هم بود، در این مصیبت خون می گریست.
- آیا مصیبت حضرت سیدالشهدا علیه السلام است؟
- اگر سیدالشهدا علیه السلام هم بود، در این مصیبت خون می گریست.
- پس کدام مصیبت است؟
- مصیبت اسیری زینب.(3)
در قیام حضرت مهدی علیه السلام نیز چنین است و زنان از جایگاه ویژه ای برخوردار خواهند بود.
نقش زن در عصر ظهور، همچون نقش مدعیان امروز و طرفداران حقوق زن نیست که او را تا سرحد یک کالا و وسیله ای برای لذت طلبی و عیاشی تنزل داده اند.
جابربن یزید جعفی از امام باقر علیه السلام نقل می کند:
و یجی ء والله ثلاث ماة و بضعة عشر رجلا فیهم خمسون امراة یجتمعون بمکة علی غیر میعاد قزعا کقزع الخریف؛(4)
به خدا سوگند 313 نفر می آیند که پنجاه تن از آنان زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی، در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد».
ام سلمه نیز از پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین روایت کرده است:
«یعوذ عائذ من الحرم فیجتمع الناس الیه کالطیر الوارد المتفرقة حتی یجتمع الیه ثلاث ماة و اربعة عشر رجلا فیه نسوة فیظهر علی کل جبار و ابن جبار(5)؛
در آن هنگام پناهنده ای به حرم امن الهی پناه می آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می برند به سوی او جمع می شوند تا این که در نزد آن حضرت سیصد و چهارده نفر گرد آمده که برخی از آنان زن می باشند که بر هر ستمگر و ستمگر زاده ای پیروز می شوند».
…………………………..
منبع:
1) وی اهل بصره و خانه اش، کانون شیعیان امام علی علیه السلام بود. از آن کانون تنی چند به یاری حسین علیه السلام شتافتند و شهید شدند؛ گرچه خود وی نیامد. منبع: خانواده بهشتي تاریخ قویترین بنیه را برای پاسداری از نام نیکو و خون مظلومان دارد؛ بنیهای عظیم به قدمت پیکره انسانیت. شاید اگر قدرت تاریخ نبود، انگیزه الگویابی در میان بشر از میان میرفت؛ چرا که بسیاری از انسانها بوسیله شهادت تاریخ از شخصیتهای مختلف الگو پذیرفته و سعی کردهاند همانند افراد خوشنام تاریخ زندگی کنند تا نام آنها هم جاودان شود؛ و تاریخ امین خوبی است در رساندن واقعیتها به نسلهای بعد… صفحات بعدی لهوف را که ورق میزنم، فکر میکنم از همین امشب دستِ خدا رویِ قلبِ شماست؛ که دلتان در تلاطم آنهمه حادثهی درد از هم نمیپاشد. و فکر میکنم این قیام چهل روزهی پیش رو، بی یک «ربط» الهی ممکن نیست؛ «وَ رَبَطنا عَلی قلوبِهم اِذ قاموا…»*. و فکر میکنم «اللهمّ تقبل منّا هذا القربان» و «ما رأیتّ الّا جمیلاً» کلمههای خداست که بر زبانِ شما مینشیند. و فکر میکنم صدای خداست که در حنجرهی شما میپیچد؛ وقتِ همهی خطابههای وحیگونهی کوفه و شام، و فکر میکنم دست خدا در آستین شماست؛ وقتی پرچم سنگینِ عاشورا را همهی این چهل روز بر فراز نگه داشتهاید و قوّت خدا در زانوانِ شما؛ که نمیافتید، که فرو نمیریزید، که نمیشکنید. که تمام نمیشوید تا پیام کربلا ناتمام نمانَد… و سلسلهی نبوت اگر به آخر نرسیده بود فکر میکردم شما از امشب مبعوث میشوید؛ به رسالتی دوباره. و من میآمدم که به رسالتِ شما ایمان بیاورم.
* و بر دلهایشان ربط زدیم (دلهایشان را استوار گردانیدیم) آنگاه که (علیه شرک) قیام کردند و گفتند: پروردگارِ ما، پرودگار آسمانها و زمین است… ( سوره کهف/ آیه 14)
مريم روستا |