فرم در حال بارگذاری ...
شعبان آمد…
اعیاد رسید…
ای کاش نیمه اش که رسید همه گویند:
“آن مرد آمد.”
آن وقت شاید باران به افتخار آمدنت
زیباتر ببارد…
چرا که با وجود تو
دیگر هیچ کس نیازی به چتر نخواهد داشت…
وقتی نیستی
دلم عجیب می گیرد…
آخر می دانی
بی تو هوای ماندن به دل تنگم نمی چسبد
گویی آن زمان که رفتی
تمام اکسیژنهای هوا
هیدروژنهای عالم را در آغوش کشیده اند؛
مبادا قطره ی آبی جا بماند
و جاده ی پشت سرت را تر نکند…
رسم است دیگر
قرار بر نیامدن که نیست…
روزی رفته ای
و هزاران روز است
که چشم به راهمان گذاشته ای…
کلمات یتیم من چه گناهی کرده اند؟
سایبان بی کسی ها،
تنها مرد داستان ها و افسانه ها
بیا که نیامدنت عجیب دلتنگم می کند.
دلم که می گیرد
بغض های نیامدنت
برایم بریل می شود
و من با تمام وجود حس می کنم
جای خالی بودنت را
چه ناشیانه با چشمانم
کاغذ بینوا را مجبور به نوشتن می کنم
مبادا جا بیفتد
سطری از این دلتنگی….
نوشته نغمه
فرم در حال بارگذاری ...
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد . . .
.
.
.
...
از هجر تو طبیعت ما گریه می کند / چشم تمام آینه ها گریه می کند
چشم انتظار آمدنت شیر خوارهای است / گهوارهای به کرب و بلا گریه می کند . . .
.
.
.
یا این دل شکستة ما را صبور کن
یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن . . .
یا مهدی ادرکنی
.
.
.
بازهم – صحبت فرداست قرارِ ما ها
بازهم – خیر ندیدیم از این فردا ها
چقدر پای همین وعده ی تو پیرشدند
جگر “مادر ها ” موی سر “بابا ها ” . . .
یا صاحب الزمان
.
.
.
ما منتظریم از سفر، برگردی / یکروز شبیه رهگذر برگردی
با کاسه ی آب و مجمری از اسپند / ما آمده ایم پشت در، برگردی . . .
.
.
.
عمری در آرزوی وصال تو سوختیم
با یاد آفتاب جمال تو سوختیم
ما را اگر چه چشم تماشا نداده اند
ای غایب از نظر به خیال تو سوختیم . . .
.
.
.
دروغ گفتم که از دوریت شکست دلم / که در نبود تو حتی ترک نبست دلم
بیا و زود بیا ای تمام هستیم / که اگر دیر کنی می رود ز دست دلم . . .
یا مهدی …
.
.
.
گفتم چرا قلبم دگر بر تار زلفت گیر نیست
سر بر زمین افکند و گفت خود کرده را تدبیر نیست
اشکی به زیر مقدمش انداختم رحمی کند
گفتا که اشک بی ورع در رتبه تاثیر نیست . . .
یا مهدی صاحب الزمان
فرم در حال بارگذاری ...
می گویند شیخ عباس قمی پدر بی سوادی داشت که همیشه پای منبر شخصی می رفت و مسئله گوش میداد.
روزی آن مسئله گو، در حال خواندن کتابی بود که خود شیخ عباس (ره) نوشته بود. این کتاب، اولین کتاب ایشان بود و پدرشان هم نمیدانست که نویسنده این کتاب پسر خودش است.
هنگامیکه شیخ عباس وارد مسجد شد، کنار پدر رفت و خواست در گوشش چیزی بگوید که ناگهان پدرش عصبانی شد و گفت: بنشین و به حرفهای ایشان گوش بده ببین چه میگوید، بفهم!
حاج عباس هم آهسته پاسخ داد: “آقاجان، دعا کن بفهمم"؛ دیگر… نگفت که نویسنده این کتاب خود من هستم و تند به پدر نگاه نکرد یا نرفت به مادرش بگوید که پدرم آبرویم را برد و…
تمامی خیرات و برکاتی که به شیخ عباس قمی (ره) رسید بخاطر همین احترامی بود که به پدر کرد و به همین خاطر هم هست که الان هم پرونده عملش باز است و هرچه از مفاتیح و دیگر کتابهایش بخوانیم، او در پاداشش شریک است…
اگر گاهی اوقات پدر یا مادرتان اعصابشان ناراحت است و سر شما داد میزنند، دستشان را ببوسید و عذرخواهی کنید هرچند آنها مقصر باشند؛ اگر اینکار را کردید خیرات و برکات زیادی به شما خواهد رسید.
نظر از: خضری [عضو]
![](https://h-fatemeh-tehran.kowsarblog.ir/media/users/montazerezohoor/profile_pictures/_evocache/6919319007196.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1423920053)
![](https://h-fatemeh-tehran.kowsarblog.ir/media/users/4549881941/profile_pictures/_evocache/images5bfr49n3.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1433099726)
verynice
فرم در حال بارگذاری ...
به تازگی سایت خبر آنلاین خبری را منتشر کرده است درباره «پو، سرگرمی جدید این روزهای زنان و دختران ایرانی» همان مطلبی که خیلی قبل ها شاید دی ماه یا بهمن ماه مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی حضرت فاطمه (س) تهران زنگ خطر آنرا با مطلبی با عنوان « فکر مي كنم بايد زنگ خطر «پو» را به صدا در آوريیم» به صدا در آورده بود.
مقاله بلند خبر آنلاین را می توانید در ادامه بخوانید
...
«پو» (pou) یک بازی برای گوشی و تبلت با سیستم عامل های اندروید و آی او اس و غیره است که طراحی و فرایند آسانی دارد.وقتی این بازی و بازی های مشابهش را نصب می کنی، با موجودی مواجه می شوی که رنگش قهوه ای است و چشم های بزرگی دارد. روی صفحه ی گوشی ات ایستاده و با آن چشم های درشت نگاهت می کند و منتظر است تا پدر و مادرش را پیدا کند.
وقتی که مادر یا پدرش شدی، دیگر همه ی مسئولیتش بر گردن توست. باید سر وقت به او غذا بدهی، سر وقت با او بازی کنی، بخوابانی اش، تمیزش کنی و …
وقتی هم که مرحله ات بالا رفت، با جمع آوری سکه می توانی برایش خرید کنی و توقعاتش را برآورده کنی و خلاصه هر کاری که می شود برای یک بچه انجام داد!
شاید کسی نداند روزی که «پل سالامه» این بازی ساده را طراحی کرد، چه مخاطبینی برایش در نظر گرفت و جامعه ی هدفش چه کسانی بودند اما امروز می بینیم که محبوبیت این موجود کوچک و عجیب، مرز سنی و جنسیتی را شکانده و هر کس با هر تحصیلات و سن و جنسیتی، یک بچه قهوه ایِ نیازمند به رسیدگی و توجه توی گوشی یا تبلتش دارد و در برابر او احساس مسئولیت می کند.
یک عاشقانه مثلا آرام!
می گوید: «من اگر این ترم مشروط شدم تقصیر پسرمه!» منظورش از «پسرم»، پو است. می گوید که «پو» یش چاق و تپلی است که به تازگی برایش یک کت و شلوار خریده و یک سبیل کلفت! می گوید :«مردی شده برای خودش!»
در دنیایی که تکنولوژی بازی های رایانه ای هر روز پیشرفته تر و پیچیده تر می شود و با قدرت هر چه تمام تر، محصولات را با گرافیک بالا و داستان های جذاب و رنگ و لعاب فراوان به مخاطبین خود عرضه می کند، گل کردن بازی های آرام و بی دغدغه، کمی عجیب و قابل تامل به نظر می رسد.
این بازی ها با یک برنامه ریزی دقیق و استفاده از علوم روانشناسی و جامعه شناسی، روی احساسات فرد انگشت می گذارند و از خاصیت وابستگی انسان به موجودات اطرافش استفاده می کنند. خیلی آرام و ظریف وابسته ات می کنند بطوریکه حتی اگر بخواهی هم دیگر نمی توانی ازشان دست بکشی.
کارشناسان معتقند که بازی های رایانه ای در دنیای امروز نوعی رسانه نوین هستند. خاصیت رسانه این است که مطلب، موضوع یا مفهومی را برای مخاطب تبیین کند. این رسانه های نوین، علاوه بر تاثیرگذاری و فرستادن و دریافت پیام از سوی مخاطب، وظیفه ی بزرگ دیگری هم دارند. این وظیفه، تلاش برای ماندگاری است. هر چه یک رسانه ماندگارتر باشد و بتواند مخاطب را مدت زمان بیشتری از آن خود کند، موفق تر است.
این بازی های آرامِ عاشقانه، که با تکیه بر احساسات و وابستگی انسانها به موجوداتی که دوستشان دارند طراحی و ساخته شده، به این هدف دست یافته اند و چنان در لایه های زندگی فرد وارد شده اند، که بعد از مدتی خود فرد هم متعجب می شود که چطور شد که موجود صفر و یکی بی جان، توانسته بخش عمده ای از احساسات یک انسان را به خودش معطوف کند.
واقعی شدن «پو» و راه یافتن او به زندگی و احساساتمان نشان می دهد که هدف گذاری و برنامه ریزی طراح و سازنده، بسیار دقیق و موفق بوده است. موارد زیر، کامنت های مخاطبین این بازی و ابراز احساسات آنها نسبت به این موجود ناشناخته است:
پوی من دختره! الان دوازده مرحله ست که دارمش و براش یه چیزایی خریده م. رنگش هم نارنجیه و البته خیلی شکمو! تحمل ندارم؛ پس کی بزرگ می شه؟
بچه من ۹۸ سالشه. داره می ترکه از بس چاق شده. به خدا از کار و زندگی منو انداخته.
من برای پو اسم گذاشتم. اسمشو گذاشتم پژمان که با بقیه فرق کنه.
کی می دونه پو چطوری می تونه ازدواج کنه؟ دلم می خواد بچه مو توی لباس دامادی ببینم!
وقتی سیر شده و می خوام بهش غذا بدم و اون می گه:«نه» دلم می خواد بپرم توی تبلت بغلش کنم!
من خودم یه پسر دارم برای همین پوی دختر انتخاب کردم. دخترا بابایی هستن آخه. پوی من هم خودشو برام لوس می کنه و منم نازشو می خرم.
عکسش را می گیرند و در فضای مجازی منتشر می کنند، هم و غمشان خریدن لباس و عینک و کلاه و سایر لوازم برایش است، تلاش می کنند بزرگش کنند و بهترین چیزها را بدهند بخورد، به هم که می رسند از سن و سال فرزندخوانده مجازیشان می گویند و اتفاق هایی که برایش افتاده… این ابراز احساسات نسبت به چیزی که جان و هویت ندارد و معلوم نیست از کجا پیدایش شده، واقعا عجیب به نظر می رسد.
خطر! «پو» در کمین شماست!
کفرش درآمده! از دست همسرش حرص می خورد که مرتب سرش توی گوشی است و دارد قربان صدقه ی «پو»ی نوجوانشان می رود. همسرش هر اتفاقی که برای پو می افتد و هر چیز جدیدی که برای پو می خرد را می آید با آب و تاب برای او تعریف می کند و همه ی فکر و ذکرش شده بزرگ کردن این فرزندخوانده!
خودشان یک دختر پنج شش ساله دارند؛ با این حال این مادر جوان، دلش یک بچه ی کوچک دیگر هم خواسته و به هر دوی این ها رسیدگی می کند. مرد جوان می گوید:«گاهی «پو» به دخترک خودمان ترجیح داده می شود. وقتی «پو» چشمهایش دو دو می زند، همسرم با احساس مسئولیت وصف ناپذیری می دود و غذایش را مهیا می کند و اگر پول در حسابش نباشد، آن قدر بازی می کند تا پول گیر بیاورد و بتواند بچه ی صفر و یکی اش را سیر کند و تا این بچه آرام نگیرد و نخوابد، همسر هم آرام نمی گیرد. گاهی ساعت ها غرق شدن در مسائل «پو»ی کوچک، وقت رسیدگی به کارهای دیگر را می گیرد و حتی دلزدگی نسبت به کارهای دیگر ایجاد می کند.»
اگر در قدیم بیشتر نسبت به تاثیر بازی های رایانه ای بر کودکان و نوجوانان نگران می شدیم، امروز این خطر گسترده تر شده و ابعاد وسیعی پیدا کرده است.اگر در قدیم برخی بازی های رایانه ای باعث رواج مفاهیم ضدمعنوی و خشونت می شد، امروز باید از بازی های آرامی که به ظاهر هیچ کدام از آسیب های بازی های اکشن و خشن را ندارند هم ترسید. بازی های آرامی که فرد را (در هر گروه سنی و تحصیلی و در هر جایگاه اجتماعی) تحت تاثیر قرار می دهد و از دنیای پیرامون خود جدا می اندازد و خطرشان کمتر از بازی های خشونت آمیز و تاثیرگذار اکشن نیست.
رحیمی، کارشناس روانشناسی رد مورد تاثیر این گونه بازی ها در زندگی انسان می گوید: «یکی از بزرگترین آسیب های این بازی ها این است که افراد گذشت زمان را به هیچ وجه احساس نمیکنند و وقتی به خود میآیند که ساعتهای زیادی از وقتشان صرف این بازیها شدهاست. علاوه بر آن طبق تحقیقات، افرادی که وابسته به این بازی ها می شوند، درونگرا شده و در جامعه منزوی می شوند و رفته رفته در برقراری ارتباط اجتماعی کم تمایل و یا ناتوان می گردند.
این روانشناس خطر خیالپردازی و دور شدن از دنیای حقیقی را مهم و غیرقابل انکار می داند و می گوید: «وقتی بچه ی مجازی اجز نیازهای مادی توقعی از پدر و مادرش ندارد و با اندکی غذا و کمی بازی می توانی راضی نگهش داری، ناخودآگاه این تفکر و این ذهنیت در زندگی عادی برای انسان نهادینه می شود. تحملش در برابر خواسته های دیگر را از دست می دهد و توجهی به نیازهای معنوی اطرافیان علی الخصوص فرزند را از دست می دهد.»
رحیمی معتقد است پیشرفت تکنولوژی سبب دور شدن اعضای خانواده از یکدیگر میشود. به طوری که هر یک از افرادخانواده به خاطر مشغول بودن به تماشای تلویزیون یا درگیر بودن با رایانه و اینترنت و بازیهای رایانهای، کمتر وقت میکنند با یکدیگر بنشینند و صحبت کنند و این خود باعث سرد شدن روابط بین والدین و فرزندان شدهاست، به گونهای که آنان کمتر حوصله یکدیگر را دارند.
به هر صورت شمشیر دولبه ی تکنولوژی هر روز یک وجه و یک بعد از زندگی انسان را هدف قرار می دهد و با رسوخ به تمامی ابعاد زندگی انسان، قدرتش را به رخ می کشد. قدرتی که مخاطبان را منفعل کرده و آنها را در جریانی قرار داده که نتیجه ای جز قدرتمندتر شدن این رسانه های نوین ندارد.
باید مراقب باشیم چرا که «پو» همین موجود کوچک دوست داشتنی با آن نگاه مظلوم و لبخند شاد، در کمین ماست
به نقل از خبر آنلاین
نظر از: کوثر نور [عضو]
![](https://h-fatemeh-tehran.kowsarblog.ir/media/shared/global/avatars/_evocache/default_avatar_unknown.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1425391638?size=64&default=https%3A%2F%2Fkowsarblog.ir%2Fmedia%2Fshared%2Fglobal%2Favatars%2Fdefault_avatar_unknown.jpg)
ا سلام وعرض تبریک به مناسبت حلول ماه مبارک شعبان
کوثر نور با پست جدیدی با عنوان عالم مجازی هم محضر خداست به روز است منتظر حضور شما دوست عزیز هستم و با دادن نظر نگاه خود را از این قضیه بیان کنید
با تشکر کوثر نور
فرم در حال بارگذاری ...
با تشکر از مطلب اخلاقی بسیار زیبایی که درج فرمودید واقعا تحت تاثیر قرار گرفتیم در ضمن منتظر حضور سبزتان در وبلاگمان هستیم.