می گویند شیخ عباس قمی پدر بی سوادی داشت که همیشه پای منبر شخصی می رفت و مسئله گوش میداد.
روزی آن مسئله گو، در حال خواندن کتابی بود که خود شیخ عباس (ره) نوشته بود. این کتاب، اولین کتاب ایشان بود و پدرشان هم نمیدانست که نویسنده این کتاب پسر خودش است.
هنگامیکه شیخ عباس وارد مسجد شد، کنار پدر رفت و خواست در گوشش چیزی بگوید که ناگهان پدرش عصبانی شد و گفت: بنشین و به حرفهای ایشان گوش بده ببین چه میگوید، بفهم!
حاج عباس هم آهسته پاسخ داد: “آقاجان، دعا کن بفهمم"؛ دیگر… نگفت که نویسنده این کتاب خود من هستم و تند به پدر نگاه نکرد یا نرفت به مادرش بگوید که پدرم آبرویم را برد و…
تمامی خیرات و برکاتی که به شیخ عباس قمی (ره) رسید بخاطر همین احترامی بود که به پدر کرد و به همین خاطر هم هست که الان هم پرونده عملش باز است و هرچه از مفاتیح و دیگر کتابهایش بخوانیم، او در پاداشش شریک است…
اگر گاهی اوقات پدر یا مادرتان اعصابشان ناراحت است و سر شما داد میزنند، دستشان را ببوسید و عذرخواهی کنید هرچند آنها مقصر باشند؛ اگر اینکار را کردید خیرات و برکات زیادی به شما خواهد رسید.
با تشکر از مطلب اخلاقی بسیار زیبایی که درج فرمودید واقعا تحت تاثیر قرار گرفتیم در ضمن منتظر حضور سبزتان در وبلاگمان هستیم.