دلم بود و حرم بود و امامم بود و تنهایی…
حرم قبله،حرم کعبه،عجب احرام زیبایی…
لباس اشک آماده،سرم از شرم افتاده…
همیشه سنگ فرش او برایم مهر و سجاده…
زیارت نامه می خواندم،دلم گرم زیارت شد…
نگاهم خورد بر قبرش،نمی دانم جسارت شد؟…
نفس پشت نفس،ایوان به ایوان سیر می کردم…
گلاب چشم هایم را برایش خیر می کردم…
بیا پیراهنم بو کن،هنوز عطر حرم دارد…
فقط ایوان و سقاخانه و یک صحن کم دارد…
دلم آهو،دلم از او،دلم مشغول گفت و گو…
بزن نی زن به نام او، بگو …
“یا ضامن آهو
حاج اسماعیل دولابی یکی از عرفای بنام است که در زمان حیاتش در محافل پیرامون خود نماینده درک متفاوت و فراگیری از دین با تکیه بر مفاهیم محبت و زیبایی بود. آنچه در زیر آمده است گفتههای ایشان درباره توکل به خداست:
اگر یک شخص غنی که به او اطمینان و اعتماد داری به تو بگوید نگران نباش و غصه بدهیهایت را نخور، خیالت راحت باشد، من هستم، ببین این حرف او چقدر به تو آرامش میبخشد و راحت میشوی.
خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است «الیس الله بکاف عبده»: آیا خداوند برای کفایت امور بندهاش بس نیست؟
یعنی ای بنده من، برای همه کسری و کمبودهای دنیوی و اخرویت من هستم. این سخن خدا چقدر انسان را راحت میکند و به او آرامش میبخشد. لذاست که فرمود: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»: دلها با یاد خدا آرامش مییابند.
ده نكته خوب از آقاي دکتر غلامعلی افروز؛ استاد ممتاز دانشگاه تهران
١_ ترسناك ترين جاي جهان ذهن شماست .
٢_ عمل باشيد نه عكس العمل ، صدا باشيد نه انعكاس صدا .
٣_ مراقب بدن خود باشيد ، زيرا تنها جايي است كه تا آخر عمر در آن زندگي مي كنيد .
٤_ اجازه ندهيد رفتار ديگران آرامش دروني شما را بهم بزند .
٥_ آرزو كردن براي اينكه جاي شخص ديگري باشيد ، يعني ناديده گرفتن خودتان .
٦_ ارزش شما با رفتار ديگران با شما ، تعيين نميشود.
٧_ اگر كسي كار اشتباهي انجام داد، همه خوبي هايش را فراموش نكنين .
٨_ قهرمان بودن يعني ايمان به خود ، وقتي ديگران به شما اعتقادي ندارند .
٩_ كساني كه در گذشته زندگي مي كنند ، آينده خود را محدود مي كنند.
١٠_ هيچ يك از ما برنده يا بازنده به دنيا نيامده ايم ، انتخاب كننده به دنيا آمده ايم .
شما هم مثل من شاید بارها مشکلاتتان سر نماز حل شده باشد. و این جای تاسف دارد. من که از حضرت حق به خاطر این همه بیادبی شرمندهام. آخر میدانید، خود من اصلا خوشم نمیآید کسی با من حرف بزند اما حواسش جای دیگری باشد. من که عددی نیستم، حالا حساب کنید آن طرف خداوند جهانیان، تبارک و تعالی باشد. (فکر کنم جا دارد که همین الان به خاطر اسائه ادب های گذشته یک استغفر الله بگوییم!)
آیت الله العظمی آقای بهجت قدس الله نفسه الزکیه کلامی دارند درباره حضور قلب در نماز که خیلی مهم است، این را گوش کنید، ان شاء الله در نمازتان تفاوت به وجود می آید، من را هم دعا می کنید.
مفاد کلامشان این است که در مسئله حضور قلب یک ورود داریم یک توقف. ورود چیست؟ ببینید یک وقت افکار خودشان می آیند، ورود افکار دست ما نیست، مولوی این افکار را به زنبور تشبیه کرده، زنبور خودش می آید تو که دعوتش نکرده ای. شما فردا مهمان دارید، ده پانزده نفر را دعوت کرده اید، حالا دارید نماز می خوانید این فکر مهمانی مثل زنبور می آید وارد مغز می شود،"فردا مهمان دارم"، ولی توقف با خودت است، می توانی توقف نکنی، وقتی آمد “راست می گوید ها، مهمان داریم، سالادش چه طور باشد، به کدام مهمان خانه بگویم، چطور باشد ..” اینها با خودت است، دیگر خراب نکن، ایشان می فرمودند که اینها که بی اختیار می آید مضر نیست، اما توقف دست ماست، آنجا دیگر فکرت را عوض کن و ادامه نده.
بعضی ها روی فکری که می آید متوقف می شوند، مثلا “من فردا بروم پیش فلان کس پول قرض بگیرم"،خب این می آید،[روی فکر متوقف می شود] یک وقت می بیند دارد می گوید السلام علیکم، در دفتر این آقا است! دارد برایش چک می نویسد، همه نمازش شد همین، این نشد. یادتان باشد آیت الله بهجت درباره حضور قلب در نماز می فرمایند، ورود دست ما نیست اما توقف در اختیار ماست.
بنده این مطلب را به این فرمایش آیت الله بهجت(ره) حاشیه میزنم و آن این است که اگر به این فرمایش آیت الله بهجت(ره) عمل شود ممکن است به تدریج افکاری که بدون اختیار می آیند کمتر شوند و آن حال حضور و توجه تمام نماز را بگیرد. (درس اخلاق آیت الله فاطمی نیا)
8 توصیه از آیت الله وحید برای درمان حواس پرتی در نماز
اول: وضو را باتوجه و حضور قلب انجام دهد. از امام رضا(علیه السلام) روایت شده که وضو، موجب طهارت و تزکیه دل است (وسائل الشیعه 1/367 ابواب وضو باب1 حدیث 9)
دوم: در عظمت نماز و در روایاتی که درباره نماز وارد شده تأمّل نماید.
سوم: مانند کسی نماز بخواند که گویا با نماز وداع میکند و دیگر فرصت نماز خواندن را نخواهد یافت.
چهارم: وقتی روبه قبله مینماید سعی کند که دنیا و مافیها و خلق و آنچه به آن مشغولند را فراموش نماید و قلب خود را از آنها تهی کند.
پنجم: به معانی نماز توجه نموده و نماز را با تأنّی و آرامش بخواند.
ششم: اینکه بداند از آن هنگام که وارد نماز میشود، تا آن لحظهای که از نماز خارج می شود، خدای تعالی به او رو کرده و نظر می کند و ملکی بالای سر او ایستاده و میگوید: ای نمازگزار اگر میدانستی چه کسی به تو نظر مینماید و با چه کسی مناجات میکنی هرگز از او روی بر نمیگرداندی و ابداً از جای خود بر نمیخاستی.
هفتم: بداند که در حال نماز از بالای سرش تا کرانهی آسمان، رحمت خدا براو سایه انداخته و ملائکه الهی از اطراف او تا افق سماء او را در بر گرفتهاند.
هشتم: آنچه در نماز مکروه است به جا نیاورید و به آنچه فضیلت نماز را می افزاید اهتمام نمائید مثل انگشتر عقیق به دست نمودن و لباس پاکیزه پوشیدن و خود را خوشبو کردن و شانه و مسواک زدن.
سید رضی الدین، علی بن موسی بن جعفر بن طاووس؛ از بزرگان فقه و کلام و روایت و اخلاق بود. تعبد و تهجد و دینداری او به حدی بود که کتب اخلاقی بسیاری به نگارش او درآمده، که در مسیر کمال، راهنما و راهگشای دینداران و کمالطلبان است.
سید، در مسیر اخلاق، از خود و خانوادهاش شروع کرد و گامهای آغازین را از دوران کودکی برای خود برداشت و این شیوه را در مورد فرزندانش نیز اجرایی ساخت. نگاهی به خانواده و فرزندان ایشان، این نکته را روشنتر خواهد ساخت.
سيد بن طاووس دو پسر و چهار دختر داشت (1)؛ در ميان دختران آن عارف وارسته، نام شرفالاشراف و فاطمه در تاريخ باقى مانده است.
در میان مراحل زندگی، بلوغ، از مهمترین و تأثیرگذارترین این مراحل است. سید بن طاووس نه تنها برای خود، که برای فرزندانش هم این مرحله را بزرگ و بااهمیت جلوه میداد.
او در کتاب كشفالمحجه، خطاب به پسرش محمد چنين ميگويد: «بدان كه من خواهرت شرفالأشراف را كمي قبل از بلوغش نزد خود خواندم و به آن توان و آمادگىاش، دستورات دينى را برايش شرح دادم و به او توضیح دادم كه خداوند بهواسطه بلوغ، چه منت و شرافتي به بندهاش داده است تا در خدمت خداوند باشد؛ و این افتخار نصيب تو نيز شده است.» (2)
سید به قدری بر تربیت و پرورش روحی و روانی کودکانش اهمیت میداد که ایشان، در سنین کودکی حافظ قرآن شدند. او در کتاب سعدالسعود، درباره پاداش این موفقیت مینویسد: «مصحف مباركي را برای دخترم شرفالأشراف كه قرآن را در دوازده سالگي حفظ نمود، وقف کردم. همچنين قرآن ديگري را بر دختر ديگر خود فاطمه، که خداوند او را سلامت بدارد، وقف نمودم؛ او قرآن را قبل از 9 سالگي حفظ کرده است.» (3)
و شاید به همین علت و علل فراوان دیگری است که در این کتاب با تجلیل فراوان از دخترانش یاد کرده و با عناونی چون فاضله، عالمه، كاتبه و صالحه از ایشان نام میبرد (4)؛ دخترانی که به یمن حضور و تدریس و ممارست و تربیت پدر، اجازه روایت را در کتاب امالی یافتند (5)؛ اتفاقی که نیازمند طی مراحل دانشی و بینشی خاصی است. آن هم در شرایطی که زنان، هنوز جایگاه خاص و ثابت علمی، دینی، فقاهتی و حتی خانوادگی، در میان عوام جامعه، نداشتند.
منابع
1.کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، اتان كلبرگ، سيدعلى قرائى و رسول جعفريان، ص38، 23، 28.
2.کشف المحجه، ص۸۶.
3.سعد السعود، ص 26.
4.رياض العلماء، ج 5، ص 408.
5.ریاض العلما، ج۵، ص۴۰۸.
منبع: مهرخانه