شعبان آمد…
اعیاد رسید…
ای کاش نیمه اش که رسید همه گویند:
“آن مرد آمد.”
آن وقت شاید باران به افتخار آمدنت
زیباتر ببارد…
چرا که با وجود تو
دیگر هیچ کس نیازی به چتر نخواهد داشت…
وقتی نیستی
دلم عجیب می گیرد…
آخر می دانی
بی تو هوای ماندن به دل تنگم نمی چسبد
گویی آن زمان که رفتی
تمام اکسیژنهای هوا
هیدروژنهای عالم را در آغوش کشیده اند؛
مبادا قطره ی آبی جا بماند
و جاده ی پشت سرت را تر نکند…
رسم است دیگر
قرار بر نیامدن که نیست…
روزی رفته ای
و هزاران روز است
که چشم به راهمان گذاشته ای…
کلمات یتیم من چه گناهی کرده اند؟
سایبان بی کسی ها،
تنها مرد داستان ها و افسانه ها
بیا که نیامدنت عجیب دلتنگم می کند.
دلم که می گیرد
بغض های نیامدنت
برایم بریل می شود
و من با تمام وجود حس می کنم
جای خالی بودنت را
چه ناشیانه با چشمانم
کاغذ بینوا را مجبور به نوشتن می کنم
مبادا جا بیفتد
سطری از این دلتنگی….
نوشته نغمه
در اضطراب چه شبها که صبح شان گم شد
چـه روزهـا کــــه گـرفـتـــــار روز هـفــــتـم شد
چه قدر هفته پر از شنبه شد، به جمعه رسید
و جـمـعــــه روز تـفــــرّج بـــــرای مـــــردم شـد . . .
.
.
.
می گویند شیخ عباس قمی پدر بی سوادی داشت که همیشه پای منبر شخصی می رفت و مسئله گوش میداد.
روزی آن مسئله گو، در حال خواندن کتابی بود که خود شیخ عباس (ره) نوشته بود. این کتاب، اولین کتاب ایشان بود و پدرشان هم نمیدانست که نویسنده این کتاب پسر خودش است.
هنگامیکه شیخ عباس وارد مسجد شد، کنار پدر رفت و خواست در گوشش چیزی بگوید که ناگهان پدرش عصبانی شد و گفت: بنشین و به حرفهای ایشان گوش بده ببین چه میگوید، بفهم!
حاج عباس هم آهسته پاسخ داد: “آقاجان، دعا کن بفهمم"؛ دیگر… نگفت که نویسنده این کتاب خود من هستم و تند به پدر نگاه نکرد یا نرفت به مادرش بگوید که پدرم آبرویم را برد و…
تمامی خیرات و برکاتی که به شیخ عباس قمی (ره) رسید بخاطر همین احترامی بود که به پدر کرد و به همین خاطر هم هست که الان هم پرونده عملش باز است و هرچه از مفاتیح و دیگر کتابهایش بخوانیم، او در پاداشش شریک است…
اگر گاهی اوقات پدر یا مادرتان اعصابشان ناراحت است و سر شما داد میزنند، دستشان را ببوسید و عذرخواهی کنید هرچند آنها مقصر باشند؛ اگر اینکار را کردید خیرات و برکات زیادی به شما خواهد رسید.
به تازگی سایت خبر آنلاین خبری را منتشر کرده است درباره «پو، سرگرمی جدید این روزهای زنان و دختران ایرانی» همان مطلبی که خیلی قبل ها شاید دی ماه یا بهمن ماه مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآنی حضرت فاطمه (س) تهران زنگ خطر آنرا با مطلبی با عنوان « فکر مي كنم بايد زنگ خطر «پو» را به صدا در آوريیم» به صدا در آورده بود.
مقاله بلند خبر آنلاین را می توانید در ادامه بخوانید