هر کدام از ما وقتی تصمیم گرفتیم که مادر شویم ساعتها به شیرینیهای یک نوزاد چند ماهه و چهار دست وپا رفتن ها و بعد شیرین زبانیها و قد کشیدنهایش فکر کرده ایم و شاید دل بسته ایم ،
همه مان وقتی از فوران عشق، در رابطه یک مادر و فرزند شنیده ایم قندانها قند ته دلمان آب شده و در خیال و شاید هم در واقع کلی قربان صدقه پاره های تنمان رفته ایم.
اما فکر کنم کمتر زنی قبل از مادر شدن به فراز و نشیبهای بزرگ شدن فرزندش اصولی و قاعده مند فکر کرده باشد، نمیدانم شاید این لطف خداست که قبل از تصمیم به مادر شدن ،مادرها را درگیر افکار سخت نمیکند ….
اما از همه قندها و عشقها و شیرینیها و لذتها که بگذریم هر بچه ای راه های باریک تربیت خود را دارد.
“هر بچه ای به نوعی بوته آزمایش پدر و مادر و بالاخص است مادر خویش است.”
یکی به دنیا آمدنش سخت است.
یکی خدایی نکرده مریض است،
یکی خوابش سخت است، یکی خوراکش.
یکی لجبازیش بیش از حد است، یکی سر به زیریش نگران کننده .
یکی به غایت جسور است یکی بیش از حد خجالتی.
یکی دایم الگریه است ، یکی سخت راضی.
یکی سخت تربیت است و یکی مثل موم نرم.
یکی خیلی وابسته است به مادر، یکی مادر گریز.
همه اینها امتحان است.
….
خیلی از اینها به مرور با پیش گرفتن اصول درست تربیتی درست میشود، و خیلی ها هم نه، برای مدتها میماند ….میماند تا در مسیر کمالش بشود برایش یک امتحان … بشود برایش سدی که شکستنش شاید او را فرسنگها به خدا نزدیک کند.
خیلیهایش هم مایه تفاوتهای بین انسانهاست، از ژنتیک می آید و کاری از ما برای تغییرش ساخته نیست… پس باید پذیرفتشان.
برای مادر هم همین،هیچ مادری از فرصت طلایی امتحانش(به واسطه سختیهای منحصر به فرد بچه اش) پیروز بیرون نمی آید اگر جزع و فزع کند و به خدا شکایت برد و پیش خلق خدا خود را خوار کند.
در نشیبهای فرزند داری شکر باید و در فرازها صبر و توکل ، و البته باز هم شکر….
عارفی میگفت: مادر باید همه کارش قربه الی الله باشد …چه آن موقع که از شدت علاقه فرزندش را به آغوش میکشد، چه ان موقع که از فرط خستگی توان بلند کردن او را ندارد ولی برای آرام کردنش او را بغل میکند.
و من مادری را میشناسم که کنار همه سختیهای بچه داریش لبخندیست از رضایت… انگار که همیشه پسندد آنچه را جانان پسندد!