سال ها بود بر روی پرده های سینما جای خالی فیلمی آسیب شناسانه در حوزه زنان به چشم می خورد. فیلمی که با رعایت تمام نکات، می تواند خود را در فهرست فیلم های خوب سینما جای دهد. هیس! دخترها فریاد نمی زنند، توامان هم جسارت مطرح کردن موضوعی این چنین را داشت و هم پا به پای جسارتش حرمت را در سکانس سکانس خود رعایت کرده بود. آخرین کار پوران درخشنده بانوی نام اشنای ایرانی با مطرح کردن موضوع آزار جنسی و تجاوز به دختران تلنگری بود به تمامی مادران این سرزمین. به تمام مادران ساده دلی که گوهر اعتماد را بر سینه تعداد زیادی از مردان اطرافشان نصب می کنند. تلنگری بود به مادرانی که هزارو یک مشغله دارند و بین تمامی مشغله هایشان غافل اند از اخم ها و گریه های نیمه شب دخترانشان. (هیس! اگرچه دیدی بدبینانه به مخاطب می دهد، اگرچه هشدار می دهد و در ارائه این هشدار گاهی زیاده روی می کند اما این بدبینی باعث می شود مخاطب حواسش به اتفاقات ریز و درشت اطرافش باشد.)
هیس تنها یک فیلم سینمایی نیست که صرفا برای وقت گذرانی و سرگرمی مخاطب را به سینما کشانده باشد، هیس! یک مستند است، مستندی از زندگی دخترانی که در همین حوالی زندگی می کنند، دخترانی که سال هاست دست بر دهان گذاشته اند و سکوت کرده اند.
هیس! دخترها فریاد نمی زنند. در تمام مدت فیلم نجابتی مثال زدنی دارد، قبح مسئله را نمی ریزد، هیس سربه زیر است، سربلند نمی کند که با چنین موضوعی فلان سکانس را دارم یا بی مهابا از فلان مسئله حرف می زنم که مخاطب را به گیشه بکشاند، هیس فقط روایت می کند. موضوع را باز می گذارد که حواست را جمع کنی. که حواست باشد اگر هزار و یک مشغله داری دست دختر کوچولویت را در دست هر مردی نگذاری، توجه کنی به خواب های پریشان دخترت در میان شب و سراپا گوش باشی برای شنیدن حرف های به ظاهر بی اهمیت دخترت.
هیس ! به اندازه یک سانس سینما وادارت می کند که فکر کنی، توجه کنی و یا شاید احتمال بدهی و یک سه نقطه آخر ذهنت باقی می گذارد که اتفاق های بد همیشه برای همسایه رخ نمی دهد، که دختر تو در این جامعه تافته جدا بافته نیست، که شاید فلانی نقاب زده باشد.
غافل نمی شوم از این که در میان بانوان سرزمینم، بودند کسانی که ندیده جبهه بگیردند مقابل این فیلم و هنوز سکانسی را مشاهده نکرده شمشیر از رو ببندند که اصلا این موضوع قابلیت کار را در حوزه سینما ندارد.
بودند کسانی که اَنگ بی حیایی به تفکر ساخت این فیلم بزنند و معتقد باشند اصولا چنین موضوعاتی نباید اجازه اکران بگیرند… واین ها همان کسانی هستند که آمارها را باور ندارند و مهم تر از ان رسالت سینما را باور ندارند، باور نمی کنند سینما در حال حاضر یکی از مهمترین رسانه ها به شمار می آید. باورنمی کنند شاید در همین گوشه و کنار، در همین حوالی خانه هایمان، شاید در همسایگی ما دختری در کودکی مورد ازار واقع شده باشد و حال پس از گذشت سال ها از آن اتفاق هنوز هم شب ها کابوس می بیند و چاره ای ندارد جزاینکه صدای هق هق گریه اش را در میان بالشت خفه کند.
و در انتها سوالی بی پاسخ می ماند که چرا هشداری برای پخش فیلم در نظر گرفته نشده است؟؛ چرا که با توجه به موضوع فیلم این امر بر همگان روشن است که دیدن فیلم برای کودکان مناسب نیست. کودکانی که شادمانه خنده سر می دهند و هنوز قدرت تحلیل بسیاری از مسائل را ندارند.
زهرا ضامنی