وقتی برای طواف داخل مسجد شد آهسته آهسته پیش آمد و دست ها را به آسمان بلند کرد و زمزمه کرد: «رَبّ ِاِنّی مُؤمَنِةٌ بِکَ و بماجاءَ مِن عِندِکَ مِن رُسُل و کُتُب و اَنّی مُصَدِّقَةٌ بِکَلامِ جدیّ اِبْراهیم الخَلیل و انَّه بنی البیت العتیق؛ فَبِحقِ الذَّی بنی هذا البَیْتِ و بِحَقَ الْمُولوُدِ الذَّی فیبَطْنی لما یسرت علی ولادت»؛ «پروردگارا! من به تو و پیامبران و کتاب های آسمانی تو، ایمان آورده ام و سخن جدم ابراهیم را پذیرفته ام و بی تردید خانه تو با دستان او ساخته شده است. خداوندا! به حق آنکسی که این خانه را بنا کرد و به حق جنینی که در رحم دارم، این ولادت و وضع حمل را، برای من آسان گردان.»
درب کعبه گشوده نشد، بلکه رکن یمانی شکافته شد تا خداوند وضع حمل این فرزند را بر مادرش آسان کند.
سه روز از ورود فاطمه به کعبه گذشته است. روز چهارم بار دیگر دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه درحالیکه کودکی را در آغوش می فشرد، بیرون آمد. آرام در برابر مردم ایستاد و گفت: «خداوند مرا بر زنان گذشته، برتری بخشید؛ چراکه آسیه دختر مزاحم، از بیم دشمنان، در جایی نیایش می کرد که مناسب عبادت پروردگار نبود و مریم دختران عمران، از درخت خرمای خشک شده، خرمای تازه چید. اما من وارد خانه خدا شدم و از میوه های بهشتی خوردم و هنگام خروج شنیدم که هاتفی در میان آسمان و زمین فریاد می کرد: «ای فاطمه! نام این نوزاد را «علی» بگذار! که خداوند فرموده است: من نام او را از نام خود، گرفته ام … اوست که خانه مرا از لوث وجود بت ها پاک می کند و نوای اذان را از بام خانه من، در مکه می گستراند.»
فاطمه دختر عمو و تنها همسر ابوطالب پسر عبد المطلب بنی هاشم قریشی بود. او و ابوطالب اولین زن و مرد از بنی هاشم بودند که با هم ازدواج کردند. فاطمه بنت اسد یازدهمین فرد و دومین زنی بود که مسلمان شد و نخستین زنی بود که پس از نزول آیه «یأَ ایهَا النَّبیُّ إِذَا جَاءَک الْمُؤْمِنَ تبَایعْنَک» با پیامبراکرم(ص) بیعت کرد و اندکی پس از پیامبر به همراه علی و فاطمه زهرا به سوی مدینه هجرت نمود و در محلی به نام قبا به ایشان پیوست.
هنگامی که پیامبر پس از وفات پدربزرگش عبدالمطلب تحت سرپرستی عمویش ابوطالب قرار گرفت، فاطمه بنت اسد نیز برای او، همچون یک مادر بود. فاطمه مثل یک مادر به وی مهر می ورزید و همیشه محمد را بر فرزندان خود برتر و مقدم می داشت؛ به طوری که محمد این نکته را بارها بر زبان می آورد و از او به نیکی یاد می کرد.
زمانی که خبر وفات فاطمه بنت اسد را علی به محمد رساند. محمد سخت گریه کرد و گفت: «علی جان، او تنها مادر تو نبود؛ بلکه مادر من هم بود.» سپس محد عمامه خود را کفن او قرار داد تا به وسیله آن از آزار حشرات زمین حفظ گردد؛ و بر پیکر او نماز گزارد؛ و اقرار به امامت پسرش علی را به او تلقین کرد، تا پس از دفن، وقتی از او در مورد آن سؤال شد، بتواند پاسخ دهد؛ و او را با پیراهن مخصوص خود کفن نمود و در قبر او قبل از دفنش خوابید تا بدین وسیله فشار قبر به او نرسد.
وقتی عمارعلت این کار را پرسید، محمد گفت: ابایقظان(کنیه عمار)! فاطمه استحقاق این رفتار را دارد؛ چه آن که بعد از مادرم آمنه، او مادرم بود. با این که خود فرزندان زیادی داشت و در تنگ دستی به سر می برد، همیشه مرا در لباس، غذا و رسیدگی به سایر امور، بر فرزندانش مقدم می داشت. به درستى كه هيچ كس بعد از ابوطالب، مانند فاطمه، به من نيكى نكرد.
پی نوشت
1. الطبقات، جلد ۸، صفحه ۲۲۲
2. ابن اثیراسد الغابه، جلد ۷، صفحه ۲۱۷
3. علامه امینی، الغدیر، جلد ۶، صفحه ۲
4. سید جعفر شهیدی، علی از زبان علی یا زندگانی امیرالمؤمنان علیه السلام، چ. هشتم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378، ص 6. به نقل از: مجله بانوان شیعه شماره 3 مقاله: فاطمه بنت اسد علیها السلام؛ پیشگام در عرصه ایمان و هجرت.
برای خرید رفته بودم و آقای همسر قرار بود بیاید دنبالم که خریدها را تنهایی به خانه نبرم
من خیلی اهل خرید کردن نیستم اما خوب این بار یکی از استثنائات بود.
در پارک نزدیک تره بار نشسته بودم و منتظر، که با خانمی هم کلام شدم
بیشتر که آشنا شدیم گلایه همسرش را داشت که در کارهای مردانه خانه کمک کارش نیست.
شیر ظرفشیویی اشان مدت هاست چکه می کند- جاروبرقیشان خراب شده و قفل اتاق خوابشان خراب
می گفت همسرش هیچ کاری نمیکند مجبور می شود یا از برادرش کمک بگیرد و یا اینکه تعمیرکار بیاورد
اول که خدا را شکر کردم بابت این اخلاق خوب آقای همسر
و بعد عهد کردم برای چنین مردان و زنانی، حتما یک پست بگذارم در وبلاگم
خلاصه الوعده وفا
صفحات: 1· 2
واقعاً چقدر منظرهى زيبا و معطّرى است كه جمع كثيرى از جوانهاى ما برخلاف سيرهى متعارف جوانهاى دنيا كه غرق در شهوات و تمايلات نفسانى هستند، روزها و شبهائى را روزه بگيرند.
بروند در يك مسجدى بنشينند، اعتكاف كنند؛ شب و روزشان را ذكر و فكر و شنيدن معارف الهى و شنيدن احكام و مذاكرهى علم حقيقى - كه علم توحيد است - قرار دهند؛اين خيلى چيز مهمى است.
اينها از بركت انقلاب است.
عرصهى جوانى ما، طبقهى جوانان ما، از لحاظ كميت و كيفيت، نسبتشان از مسنترها اگر بيشتر نباشد، كمتر نيست.
جوانهاى مؤمنِ امروز ما و كسانى كه دل در گرو انقلاب دارند، كه نه امام را ديدند، نه انقلاب را درك كردند، نه دوران دفاع مقدس را ديدند، انگيزهشان، همتشان از جوانهاى دورهى دفاع مقدس بيشتر نباشد، كمتر نيست؛ اين را بنده از روى علم و اطلاع عرض ميكنم؛ تحليل نيست، حدس نيست.
كارهاى بزرگى كه امروز جوانهاى ما در عرصهى ملى و در بخشهاى گوناگون دارند انجام ميدهند، گاهى زحمتش، فشارش، حتّى خطرش، بيشتر از آن كارى است كه در دوران دفاع مقدس انجام ميدادند، يا بايد انجام ميدادند. اين روحيه را بايد حفظ كرد.
بيانات مقام معظم رهبری در ديدار اقشار مختلف مردم ۱۳۹۲/۰۲/۲۵
«خالد امجد موسی» از اهالی جنوبی شهر غزه معلول حرکتی و ذهنی است، در کودکی به خاطر گریه های طولانی پدر و مادرش برای اینکه شاید ساکت شود و دیگر گریه نکند قرآن را از طریق رادیو و تلویزیون به گوش او میرسانند.
در چهار ماهگی به قرآن پاسخ می دهد و با تلاوتهای «عبدالباسط عبدالصمد» دست از گریه کردن برمیدارد و این می شد که خانواده برای فرار از گریه های مداوم، او را کنار تلویزیون می گذارند تا قرآن گوش دهد و گریه نکند.
پس از چهار سال مداومت در گوش دادن به قرآن به طور کاملا اتفاقی خانواده متوجه می شود که او با شنیدن قرائت قرآن، پیشاپیش قاری آیات را قرائت میکند.
برایش معلم می گیرند و به طور جدی در حفظ قرآن کمکش می کنند.
حالا در هشت سالگی خالد حافظ کل قرآن شده است، کسی که همه دکترها گفته بودند که او بزرگ نخواهد شد، حرکت نخواهد کرد و سخن نخواهد گفت.
به واقع خدا بر همه چیز قادر است.
من نامش را معجزه نمی گذارم، این قدرت خداوند است، این سنت خداوند است.
منبع: با تلخیص از خبرگزاری المنار
قبل نوشت:
به شیوایی و سبک نوشتاری خوبی ماجرا را تعریف کرده است.
مطلب را که بخوانی با خودت می گویی خدایا به کجا چنین شتابان
و بعد یک علامت سوال بزرگ در ذهنت شکل می گیرد که چه کاری باید انجام داد و کجای این ماجرا ایستاده ای
چه کاری از تو بر می آید چه کارهایی بر نمی آید….