تنها چیزی را كه به هیچ كس نمیداد، جا نماز كوچكش بود؛ حتی به من كه نزدیكترین دوست او بودم و هر چه از او میخواستم، به من میبخشید. چندین بار از او خواستم جا نمازش را به من بدهد و نداد. شب عملیات والفجر هشت بود، وقت خداحافظی و آخرین دیدارها وقتی با… بیشتر »