مهمترین شرط به کمال رسیدن قطع دلبستگی هاست؛ بارها و بارها این کلام را شنیده ای. اما هروقت پای کار می رسد داد و هوار می کنی که آآآآی خدااااا چرااااا؟؟ این چه وضعیست؟؟؟ و … . مثل کودکی که چیز تیز و خطرناکی را ازش می گیرند آن ها را محکم چسبیده ای . هربار که ولی الله پدرانه و آرام حواست را ازش پرت کرده تا ازتو بگیردش و خطر از سرت دفع شود جیغ بلندی کشیده ای و آشوب مفصلی کرده ای که الا و لله من همان را می خواهم و بس!
بعدش سعی کرده با دادن یک چیز دیگر حواست را پرت کند و تیزی را ازت دور کند . مثلا یک بچه ی سالم ولی بدقلق بهت داده؛ (مثل تو که وقتی چاقو را از بچه می گیری شکلات می دهی دستش تا حواسش پرت شود!) یک موجود سرشار از بی منطقی و برنامه ناپذیر، اما عاشقش شده ای! به خودت که می آیی می بینی خیلی چیزها را به ازایش ازت گرفته اند؛ برنامه ریزی هایی که در زندگی داشتی همه از بین رفته، مدیریت کارهای خودت و حتی دیگران از دستت در رفته، خبری از آن آدم آرام و منطقی گذشته که بزرگترین شاخصه ات بود نیست، خیلی زود به جوش می آیی، دوره ها و کلاس ها و جلسه ها و … همه تعطیل شده و … . جیغ می کشی گریه می کنی پا به زمین می کوبی که من همان ها را می خواهم ، اما به شکلاتی که در دستت هست عجیب دل بسته ای و این ها باهم قابل جمع نیست! و این جاست که می فهمی هنوز هفت سالت نشده. هنوز می خواهی « سید » باشی ، هنوز مطیع تربیتش نشده ای. خوش به حال بزرگترها که هفت سال را رد کرده اند و شده اند بنده خوب های خدا! عبد سبع سنین… *
آهای! با تو هستم ! حواست هست؟؟ جیغ الکی نکش! اگر حسرت یک دعای ابوجمزه در ماه رمضان ، یک هم صحبتی شیرین با دوستان عزیزت، یک مهمانی با خیال راحت، یک خواب شیرین چندساعته، یک خیال آسوده ، یک زندگی با برنامه و … به دلت مانده ، مهمترین شرط کمال را می خواهد بهت بدهد، داد و هوار نکن که چرا اسباب بازی هایت را ازت گرفته… حیف که هنوز هفت سالت نشده…
منبع: آب حیات
*اشاره به حدیث: الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین. کودک هفت سال آقایی می کند هفت سال مطیع است و هفت سال وزیر.