آمار بالای تکفرزندی در استانهای شمالی کشور
پژوهش یادشده كه از طرف مهدی وحدتی، كارشناس دفتر جمعیت نیروی كار و سرشماری مركز آمار ایران انجام و در ماهنامه آمار (مهر و آبان ۱۳9۴) درج شده نشان میدهد درحالیكه نسبت خانوادههای تكفرزند در سال ۱۳۸۵ در كل كشور ۲۳.۹ درصد، در خانوادههای شهری ۲۵.۲ درصد و در خانوادههای روستایی ۲۱ درصد بوده است، این ارقام در سال ۱۳۹۰ به ترتیب برای كل كشور ۲۸.۵ درصد، برای خانوادههای شهری ۳۹.۲ درصد و خانوادههای روستایی ۲۵.۸ درصد بوده است. آمارهای این پژوهش نشان میدهد در سال ۱۳۹۰ نزدیك به ۶۱ درصد خانوادههای شهری در مازندران، ۵۶.۲ درصد خانوادههای شهری در گیلان و ۵۴ درصد خانوادههای شهری استان گلستان خانوادههای تك فرزندی بودهاند. خانوادههای تك فرزندی در سال ۱۳۸۵ در مازندان ۲۸ درصد، در گیلان ۳۰.۵ درصد و در گلستان ۲۴.۷ درصد بوده است.
سرعت بالای افزایش تکفرزندی در استانهای شمالی
آمارهای تهیهشده توسط مركز آمار ایران مؤید این است كه استانهای سیستانوبلوچستان با ۱۸ درصد خانوادههای تكفرزند، كهگیلویهوبویراحمد با ۲۱ درصد و ایلام با ۲۳ درصد خانوادههای تكفرزند به ترتیب كمترین خانوادههای دارای یك فرزند را به خود اختصاص دادهاند. نتایج استانی تعداد خانوارهای تكفرزند نشان ميدهد كه طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ در تمام استانهای كشور نسبت تعداد خانوارهای تكفرزند به كل خانواردها در حال افزایش بوده است، ولی این افزایش در استانهای شمالی (گیلان و مازندران) بیشتر از سایر مناطق كشور و در استانهای سیستانوبلوچستان و كهگیلویهوبویراحمد كمتر از سایر استانهاست.
در سال ۱۳۸۵ تعداد 9 میلیون و 326 هزار و 282 زن ۳۵ ساله یا بیشتر سرپرست یا همسر سرپرست دارای فرزند وجود داشت كه ۶.۷ درصد از این زنان (620 هزار و 545 نفر) دارای یك فرزند زنده و مابقی دارای 2 فرزند و یا بیشتر بودهاند. در سال ۱۳۹۰ تعداد این زنان به 11 میلیون و 574 هزار و 553 نفر افزایش یافت كه ۷.۲ درصد از آنها (837 هزار و 72 نفر) دارای یك فرزند زنده و مابقی دارای 2 فرزند زنده با بیشتر بودهاند. بنابراین میتوان گفت درصد زنان تكفرزند طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ حدود ۰.۶ درصد افزایش یافته است. بر اساس اطلاعات استانی بیشترین تغییر نسبت تكفرزندی در زنان جامعه آماری طی سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ مربوط به استان خراسان جنوبی است كه بر اساس آن نسبت زنان تكفرزند جامعه آماری از سال ۱۳۸۵ تا سال ۱۳۹۰ به میزان ۳.۵ درصد كاهش داشته است. در طرف مقابل، نسبت زنان تكفرزند در استانهای گیلان و مازندران از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ دارای بیشترین رشد افزایش بودهاند (به ترتیب ۲.۳ و ۲.۱ درصد).
رابطه افزایش سطح تحصیلات زنان با تکفرزندی
نتایج سرشماری ۱۳۹۰ نشان میدهد كه به طور نسبی با افزایش سطح تحصیلات زنان، امكان بروز پدیده تكفرزندی در بین آنها افزایش مییابد. در همین راستا نسبت تكفرزندی در بین زنان با تحصیلات ابتدایی ۶.۱ درصد، در بین زنان با تحصیلات متوسط و پیشدانشگاهی ۱۲.۹ درصد، در بین زنان با تحصیلات فوقدیپلم و لیسانس ۲۱.۷ درصد و در بین زنان با تحصیلات فوقلیسانس به بالا، ۲۸.۶ درصد است.
بررسی توزیع نسبی تكفرزندی برحسب وضع زناشویی زنان نشان میدهد كه ۷.۳ درصد از زنان جامعه آماری كه دارای همسر هستند دارای تنها یك فرزند بودهاند. اطلاعات این بررسی همچنین نشان میدهد كه نسبت تكفرزندی در میان زنان جامعه آماری كه به دلیل طلاق بیهمسر بودهاند، ۲۴.۶ درصد بوده است. این نسبت در میان زنان ساكن نقاط شهری ۲۴.۹ درصد و در میان زنان ساكن نقاط روستایی ۲۲.۲ درصد است.
۸۰ درصد زنان ۳۵ سال به بالا که یک فرزند دارند شاغل نیستند
به گفته روزبه کردونی؛ مدیرکل دفتر آسیبهای اجتماعی وزارت کار نیز نسبت خانوارهای تکفرزند به کل خانوارها در کشور طی ۲۵ سال گذشته حدود ۱۶ درصد رشد داشته که این درصد برای مناطق شهری بیشتر از مناطق روستایی است. آمار سازمان ثبت احوال بیانگر آن است که هماکنون تکفرزندی و یا نداشتن فرزند در میان خانوادهها نرخ بالایی را به خود اختصاص داده است؛ بهطوریکه در حال حاضر ۳۵ درصد خانوادهها یک فرزند داشته و یا اصلاً فرزند ندارند. ۸۰ درصد زنان ۳۵ سال و بالاتر که تکفرزند هستند، غیرشاغل و ۲۰ درصد آنان شاغلاند و کارمندان بخش خصوصی و دولتی بیشترین فراوانی را در بین این زنان شاغل نشان میدهند. کارمندان امور دفتری و اداری با ۳۰ درصد، تکنیسینها و دستیاران با ۲۵ درصد و متخصصان با ۲۲ درصد به ترتیب عمدهترین گروههای شغلی برای زنان ۳۵ سال و بالاتری که تکفرزند هستند بهشمار میروند.
به گزارش مهرخانه، یکی از ابعاد پدیده تکفرزندی به خانواده برمیگردد. جایی که پدر و مادر میتوانند در مورد دلایل خود برای بچهدارنشدن و احساسات خود در این باره صحبت کنند.
میخواستم یک بچه داشته باشم تا در رفاه بزرگ شود
رؤیا مادر یک دختر 22 ساله و کارمند یک اداره دولتی است. او 25 سال پیش ازدواج کرده و سه سال بعد دختر خود را به دنیا آورده است، اما با وجود زندگی با ثباتی که داشته، دیگر نخواسته تعداد بچههایشان را به بیش از یک بچه برساند. تحصیلات رؤیا لیسانس است و میگوید: “سالهای اولی که ازدواج کرده بودم خانواده خودم و همسرم خیلی عجله داشتن که زودتر بچهدار شیم، اما من و همسرم تصمیم گرفتیم صبر کنیم. از این گذشته، من اون موقع، دیپلم داشتم و میخواستم به تحصیلاتم ادامه بدم. بالاخره سه سال بعد از ازدواج دخترمون به دنیا اومد و بعد از اینکه دو، سه ساله شد، دوباره زمزمه خانوادهها بلند شد که بچه بعدی کجاست؟ اما من اصلاً دوست نداشتم دیگه بچهدار بشم".
او میافزاید: “خانواده من و همسرم پرجمعیتن، اما من دوست داشتم خانواده خودم کمجمعیت باشه. من پنج خواهر و برادر دارم و همیشه تو خونهمون سروصدا بلند بود و از نظر مالی هم پدرم نمیتونست همه نیازهای ما رو برطرف کنه و حسرت خیلی چیزها به دل ما خواهرها و برادرها موند. دوست نداشتم بچهام هم مثل خودم حسرت داشته باشه. تصمیم گرفتم یه بچه داشته باشم، اما اونو تا جایی که برای خودم و همسرم ممکنه تو رفاه بزرگ کنم. تو این سالها هم براش کم نذاشتیم، اما هر دومون کارمندیم و بالاخره شرایط اقتصادیمون عالی نیست. دختر مهربون و خوبیه، زبانش انگلیسیش فوله، تازه لیسانس گرفته، ساز میزنه، شنا و بسکتبال کار میکنه و مقام داره و در کل دختر موفقیه".
دخترم درک نمیکند که توان ما محدود است
رؤیا در مورد مشکلاتی که دخترش دارد میگوید: “مشکل خاصی نداره، الان خیلی تأکید داره که برای ادامه تحصیل بره خارج، اما منو و پدرش موافق نیستیم. بالاخره ما همین یه دونه بچه رو داریم و اگه بره خیلی تنها میشیم. همین الان وقتی با دوستاش مسافرت چند روزه میره، ما دو تا کلافه و بیقرار میشیم چه برسه به اینکه بره خارج، اما خودش میگه شماها خودخواهید، میخواید جلوی پیشرفت منو بگیرید. چون هیچوقت بهش نه نگفتیم الان هم طاقت نه شنیدن نداره و اگه هر چیزی که میخواد براش فراهم نکنیم، تا چند روز جنگ اعصاب داریم. همیشه هم جلوش کوتاه اومدیم. دخترم خیلی دختر خوبیه، اما تنها بدیش اینه که انتظار داره هر چیزی که میخواد رو بدون کم و کاست فراهم کنیم و در غیر اینصورت، همیشه ما رو سرزنش میکنه. نمیتونه درک کنه که توان ما هم اندازهای داره".
حوصله تحمل سختیهای بچهداری را ندارم
نازنین زن دیگری است که 35 سال دارد و مادر آرش 6 ساله است. او خانهدار است و همسرش در کار نصب دوربینهای مداربسته مشغول به فعالیت است. نازنین لیسانس دارد و مدتی دنبال کار بوده، اما چون کار مورد علاقهاش را پیدا نکرده تصمیم گرفته در خانه بماند و پسرش را بزرگ کند. او در مورد تصمیم خود برای داشتن یا نداشتن فرزند دوم میگوید: “وای نه، اصلاً. همین یکی برای هفت پشتم بسه. انقدر زایمان سختی داشتم که اصلاً حاضر نیستم به دومی فکر کنم. بعدم مریضی بچه و شببیداری و…، مسئولیت بچه خیلی زیاده و بزرگشدنش سخت. من دیگه حوصله ندارم دوباره اون سختیها رو تحمل کنم".
پارادوکس خانههای کوچک و بچه زیاد
او درباره نظر شوهرش در این رابطه میگوید: “اونم دوست نداره بیشتر از یه بچه داشته باشیم؛ چون خرجها خیلی گرونه. آدم نمیتونه از پس خرج یه بچه بربیاد، چه برسه به 2 تا بچه. از طرفی هم ما مستأجریم و شوهرم وضع مالی چندان خوبی نداره. با یه بچه راحتتر بهمون خونه میدن تا با 2 تا بچه یا بیشتر. این روزا خونهها کوچیک شده و نمیشه چند تا بچه رو تو یه خونه کوچیک بزرگ کرد. صاحبخونهها هم که ترجیح میدن خونهشونو به زن و شوهری بدن که تازه ازدواج کردن و بچه ندارن یا اینکه حداکثر یه بچه دارن".
نازنین اما گاهی نگران آینده پسرش هم میشود و میافزاید: “یه وقتا پیش خودم فکر میکنم حالا که بچهام خواهر و برادر نداره، بزرگتر که میشه احساس خلأ میکنه و وقتی من و پدرش نباشیم، کسی رو نداره، اما به دور و برم که نگاه میکنم میبینم همه بچهها الان همینطورن و میگم بچه منم یکی مثل بقیه. تازه مگه ما که خواهر و برادر داریم الان خیلی پشتیبان هم هستیم؟ خواهر و برادرای من همیشه با هم دعوا دارن. من برای اینکه پسرم لوس بار نیاد همیشه همه خواستههاش رو برآورده نمیکنم. از طرفی هم فرستادمش مهدکودک تا حالا که خواهر و برادر نداره یاد بگیره با بچههای دیگه چهطوری رفتار کنه و لوس و خودخواه بار نیاد، اما شوهرم خیلی لیلی به لالای بچه میذاره و تا جایی که بتونه خواستههاش رو برآورده میکنه".
پدر و مادر بین داشتن یک یا چند فرزند دست به انتخاب میزنند و در این رابطه فاعلیت دارند، اما فرزندی که در این خانواده به دنیا میآید، فاعلیت چندانی در این خصوص ندارد و آینده او به تصمیمی بستگی دارد که پدر و مادر میگیرند و او را براساس آن تصمیم تربیت میکنند.
“بدون خواهر و برادر حوصلهات سر نمیره؟!”
سارا دختری 25 ساله و تکفرزند یک خانواده سه نفری است. او درباره تجربه خود از تکفرزندی چنین میگوید: “خب اون زمانی که من به دنیا اومدم کمتر خانوادهای یه دونه بچه داشت. وقتی مدرسه میرفتم یا بعداً که دانشگاه اومدم همیشه بین دوستا و همکلاسیام تنها کسی بودم که خواهر و برادر نداشت و برای همه جای سؤال بود که بدون خواهر و برادر حوصلهام سر نمیره؟! من هیچوقت حوصلهام سر نرفته و هیچوقت هم نخواستم خواهر و برادر داشته باشم این جوری خیلی راحتترم. البته، وقتی خیلی کوچیک بودم دلم میخواست خواهر یا برادر داشته باشم، اما بزرگتر که شدم نظرم عوض شد. هیچوقت هم احساس تنهایی نکردم و اصلاً نمیفهمم که دوستام چه طوری میتونن با دو سه تا خواهر و برادر تو یه خونه زندگی کنن. من که اصلاً نمیتونم".
ترس از کمرنگشدن محبت پدر و مادر
ایلیا هم پسر بچه 8 ساله یک زن و شوهر جوان است. زن و شوهری که تصمیم قطعی گرفتهاند تنها یک فرزند داشته باشند. ایلیا دوست دارد خواهر یا برادر داشته باشد تا بتواند با او بازی کند، اما نگرانیاش از این است که نکند بچه کوچکی که بخواهد قدم به زندگیشان بگذارد به وسایلش دست بزند و او مجبور باشد اتاقش را با این تازه وارد شریک شود. از این گذشته، او مادر و پدرش را بسیار دوست دارد و آنها را تنها متعلق به خودش میداند و میترسد که اگر خواهر یا برادری به دنیا بیاید، تمام توجه پدر و مادر به بچه جدید جلب شود و او را فراموش کنند. در نهایت که فکر میکند به این نتیجه میرسد که همینطوری راحتتر است و اگر پدرش بیشتر او را به پارک ببرد، کمتر حوصلهاش سر میرود و دیگر نیازی هم به خواهر و برادر ندارد!
بعد دیگر تکفرزندی به تأثیرات این پدیده بر جامعه برمیگردد؛ جاییکه بچه از پدر و مادر جدا میشود و قرار است زندگی اجتماعی خود را آغاز کند، اما تکفرزندها معمولاً ویژگیهایی دارند که پذیرش آنها را توسط جامعه سخت میکند و خود بچه هم دچار مشکل میشود.
سارا معلم کلاس ششم یک مدرسه پسرانه است. او در مورد یکی از دانشآموزانش به نام احسان که تکفرزند است میگوید: “احسان خیلی دوست دارد همیشه به چشم بیاید و جلب توجه کند و مدام هم دوست دارد از او تقدیر و تشکر شود. مثلاً کوچکترین رفتار مثبتی که انجام میدهد یا نمره خوبی که میآورد، انتظار دارد از او تشکر کنیم. او دوست دارد فقط خودش حرف بزند و بقیه دست به سینه به حرفهایش گوش بدهند. همه چیز را هم برای خودش میخواهد و خیلی هم خسیس است و به همین خاطر با همکلاسیهایش مشکل دارد و نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند. یک وقتهایی سلام میدهد، یک وقتهایی سلام نمیدهد، هر جور دوست دارد سر کلاس مینشیند و نمیتوان به او هم حرفی زد چون پدر و مادر ثروتمندی دارد و مدیر هم همیشه از من میخواهد بیشتر با او مدارا کنم!!”
وقتی سگ داریم نیازی به دوست نداریم!
او درباره وضعیت درسی احسان میگوید: “کلاسهای مختلفی بیرون از مدرسه میرود و خیلی هم ادعا دارد، اما اصلاً بازدهی خوبی ندارد. دائم هم همه چیز و همه کس را تحقیر میکند. یکبار سر کلاس اجتماعی درباره فواید دوستی حرف میزدم که از من پرسید: خانم اصلاً ما چرا باید دوست داشته باشیم؟ من هم در مورد خصوصیات دوست خوب مثل وفاداری، کمک کردن و… صحبت کردم. اما احسان جواب داد: نه خانم، ما سگ داریم و نیازی هم به دوست نداریم. سگ خیلی هم باوفاست، تازه قهر هم نمیکند".
بچههایی که از بالا به همه نگاه میکنند
زهرا هم معلم یک دبیرستان دخترانه در تهران است. او میگوید چند دانشآموز در کلاس دارد که تکفرزند هستند. آنها برای خودشان یک اکیپ تشکیل دادهاند و رابطه خوبی با بقیه بچهها ندارند چون سطح خود را از بقیه بچهها و کلاس بالاتر میدانند و معتقدند همه مطالبی که مطرح میشود، خیلی سطحی و ابتدایی است. آنها از بچههای دیگر دوری میکنند و همیشه مشغول مسخرهکردن سایر بچهها هستند.
زهرا میگوید این بچهها کسی را تحویل نمیگیرند و علاقهای به برقراری ارتباط با دیگران ندارند. اصلاً هم دوست ندارند خواهر و برادر داشته باشند و حتی از خواهر و برادرهای دانشآموزان دیگر بدشان میآید و وقتی والدین دانشآموزان با خواهر و برادر بچهها به مدرسه میآیند، آنها ناراحت میشوند و میگویند بچهها سروصدا میکنند، چرا آنها را به مدرسه میآورید؟!
دکتر محمدمهدی لبیبی؛ جامعهشناس و استاد دانشگاه در گفتوگو با خبرنگار مهرخانه در رابطه با گسترش پدیده تکفرزندی در جامعه ایرانی گفت: این پدیده مانند سایر پدیدههای اجتماعی چندبعدی است. برخی در تحلیلهای خود در رابطه با این موضوع بیشتر روی مسایل اقتصادی تأکید میکنند و میگویند به دلیل بالا بودن نرخ تورم و مشکلات اقتصادی مردم نمیتوانند مخارج بیش از یک فرزند را تأمین کنند و به همان یک فرزند اکتفا میکنند.
او افزود: این مسأله شاید در مورد اقلیتی درست باشد، اما اگر در بعد وسیع نگاه کنیم، موضوع تکفرزندی به هیچوجه اقتصادی نیست، بلکه محصول یک تفکر جدید است. یعنی در باور فرد تغییری ایجاد شده که او را به این نتیجه رسانده که یک فرزند بیشتر نداشته باشد. مسایل اقتصادی عامل اصلی تکفرزندی نیست، بلکه عاملی بسیار حاشیهای است؛ چون در جامعه ما خانوادههای مرفهی که میتوانند حتی 5 فرزند را به خوبی و با تمام امکانات اداره کنند معمولاً تکفرزند هستند. از سوی دیگر، کسانی هم هستند که وضع مالی خوبی ندارند و حتی در تأمین مخارج یک فرزند هم به مشکل برمیخورند، اما صاحب چند فرزند میشوند.
تلاقی سه روند باعث شکلگیری پدیده تکفرزندی شده است
این جامعهشناس با اشاره به اینکه سه روند در ایران در تلاقی با یکدیگر باعث شکلگیری این پدیده شده است، عنوان داشت: پدیده اول باورهای دینی و اعتقادات مذهبی مردم در زمینه داشتن فرزند است که مطابق آن فرزند نعمت خداست و “هر آنکس که دندان دهد نان دهد". مطابق این دیدگاه، داشتن فرزند بیشتر باعث افزایش محبت درون خانواده میشود و کمک میکند جو خانواده صمیمی شود و هنگامی که فرزندان بزرگ میشوند هم میتوانند کمکی برای والدین خود باشند. این نگاه بسیار مثبت است و تأیید میکند که تکفرزندی وجود نداشته باشد.
لبیبی در ادامه گفت: پدیده دوم سنت جدای از مذهب است. وقتی به گذشتههای دور نگاه میکنیم میبینیم که خانواده ایرانی هرگز تکفرزند نبوده است. به هر حال، در آن دوران هم مشکلات وجود داشته، اما الان نوع مشکلات و ماهیت آنها تغییر کرده است. آن موقع فقر و کمبود مواد غذایی بسیار بیشتر و امکانات رفاهی در مقایسه با الان بسیار کمتر بود. برخی برای پرجمعیت بودن خانوادههای ایرانی دلایلی را مطرح میکنند؛ از جمله اینکه در گذشته فرزند و بهخصوص فرزند پسر در بخش کشاورزی به پدر و مادر کمک میکرد و داشتن فرزند امتیاز بود، اما الان این امتیاز مطرح نیست، چون کشاورزی دیگر شغل اصلی مردم نیست. برخی هم دلیل میآورند که در گذشته بیماریهای واگیردار زیاد بود و تعداد زیادی از بچهها تلف میشدند پس خانوادهها احتیاط میکردند و فرزند بیشتری داشتند تا اگر تعدادی از آنها از دنیا رفتند، فرزندی از آنها باقی بماند.
او دیدگاه سوم را مدرنیته دانست و یادآور شد: مدرنیته در غرب 2 بخش را آورد: یک بخش، مدرنیزاسیون یا نوسازی بود یعنی تکنولوژیهای جدید امکاناتی را برای رفاه مردم در زندگی بهوجود آورد. بخش دیگر مدرنیته یعنی بعد ذهنی و فکری آن بود که به آن مدرنیزم یا نوگرایی میگوییم. نوگرایی بر این موضوع تأکید میکند که شما بهعنوان یک انسان عمر محدودی دارید و باید با در نظر گرفتن ارزشهایی که دنیای غرب آنها را مهم میداند، از این عمر حداکثر استفاده را بکنید.
رسوخ ارزشهای مدرن و تأثیر آن بر شکلگیری تکفرزندی
این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: اولین ارزش مهم غرب، اومانیسم و انسانمحوری بود؛ یعنی انسان باید به فکر خودش باشد، اما داشتن فرزند مزاحمت ایجاد میکند چون باید برای او هزینه کنی و وقت بگذاری و به همین دلیل از خودت غافل میشوی. طبق این دیدگاه، تو عزیزترین فرد برای خودت هستی. ارزش دیگر لذتگرایی است؛ یعنی باید از زندگی بیشترین لذت را ببریم. درآمدمان را خرج مسافرت و گردش کنیم، بهترین لباس را بپوشیم و بهترین غذا را بخوریم، اما اگر فرزند داشته باشیم باید درآمدمان را صرف نگهداری و تربیت او کنیم. بنابراین، خودمان دیگر از زندگی لذت نمیبریم.
لبیبی افزود: ارزش دیگر غرب، فردگرایی بود به این معنا که اولویت انسان باید خودش باشد نه دیگران و مسایل و مشکلات خودش را حل کند. همین جملهای که باب شده و میگویند “این مشکل خودت است"، یعنی خودت باید حلش کنی و به من مربوط نیست، در این راستاست. این هم نوعی نگاه است که در تقابل با فرزندآوری قرار دارد.
او در مورد تأثیر ارزش ماتریالیسم یا مادیگرایی بر تکفرزندی اظهار داشت: مطابق با این ارزش، دنیا با پول تعریف میشود و هر کس پول بیشتری داشته باشد، رفاه بیشتری دارد، اما فرزند مانع میشود؛ چون شما اگر فرزند داشته باشید باید پسانداز خود را خرج او کنید و به همین دلیل نمیتوانید ثروت بالایی جمع کنید و از این ثروت لذت ببرید.
این جامعهشناس عنوان داشت: در جامعه ایران به میزانی که ارزشهای غربی رسوخ پیدا کرده، روی خانواده تأثیر گذاشته و تأثیر خود را در بخشهای مختلفی از جمله تکفرزندی نشان داده است. همچنین، این مسأله روی تأخیر در سن ازدواج مؤثر بوده است؛ بهطوریکه افراد به سادگی تن به ازدواج نمیدهند و این فقط به دلیل مسایل مالی نیست، بلکه نگاه آنها نسبت به ازدواج تغییر کرده است. از سوی دیگر، به راحتی طلاق میگیرند و قبح طلاق از بین رفته است. به قول برخی از اندیشمندان، طلاق علامت مدرنشدن است؛ یعنی در هر جامعهای که طلاق بیشتر باشد، آن جامعه مدرنتر است؛ چون آدمها فهمیدهاند که وقتی نمیتوانند کنار هم باشند، بهتر است اصلاً نباشند. لزومی ندارد به زندگیای ادامه بدهند که آن را دوست ندارند. لذا بسیاری از طلاقها در 6 ماهه اول زندگی و زمانی که هنوز بسیاری از آدمها همدیگر را نشناختهاند، اتفاق میافتد.
در جامعه ما ترکیب ارزشهای غربی با ارزشهای مذهبی و سنتی باعث شکلگیری تکفرزندی شده است
لبیبی با اشاره به اینکه ارزشهای غربی با ارزشهای مذهبی و سنتی جامعه ما ترکیب شده و پدیده تکفرزندی را ایجاد کردهاند، بیان داشت: در غرب، سنتها و مذهب در تقابل با مدرنیته قرار نگرفته و در نتیجه، آدمها هم تصمیم خود را گرفتهاند. آدمهایی که مذهبی و سنتی هستند، دوست دارند فرزند داشته باشند و چند فرزند هم دارند. آن فرد میتواند رییسجمهور کشور و بالاترین مقام آن کشور باشد و فرزند داشتن هیچ ربطی هم به تحصیلات و ثروت او ندارد. در مقابل، آدمهایی وجود دارند که ارزشهای غربی در آنها رسوخ کرده و میگویند باید از زندگی لذت ببریم و اینها اصلاً فرزنددار نمیشوند. لذا در غرب 2 گروه وجود دارند؛ زوجهایی که اصلاً فرزند ندارند و زوجهایی که چند فرزند دارند.
او در ادامه گفت: در جامعه ما مردم سعی کردهاند ترکیبی از این سه ارزش را بهوجود بیاورند. از یک طرف ارزشهای غربی در جامعه ما رسوخ پیدا کرده؛ لذا افراد چندان مایل به داشتن فرزند نیستند، اما از طرف دیگر باورهای مذهبی هم دارند و همین آدمی که مایل به داشتن فرزند نیست، اعتقادات دینی دارد که براساس این اعتقادات، فرزند نعمت خداست و خداوند به خانهای که فرزند در آن باشد، برکت میدهد. از سوی دیگر، این فرد از نظر سنتی هم میبیند که پدر و مادر و خویشاوندانش همه سه، چهار فرزند داشتند و به همین دلیل است که او الان خاله، عمه، عمو و دایی دارد و پیش خودش فکر میکند اگر هیچ فرزندی نداشته باشد، در آینده کسی نیست که در سن پیری پیش او باشد و تنها میماند. لذا به دلایلی میخواهد فرزند داشته باشد و به دلایلی هم نمیخواهد. وقتی این دو را با هم جمع میکند یک نتیجه از آن درمیآید و آن این که یک فرزند داشته باشد، اما جلوتر از این نمیرود؛ چون ارزشهای غربی را هم قبول دارد و میگوید دیگر بیشتر از یک بچه به صلاح نیست؛ چراکه لذتها را به هم میزند و فضای فردگرایی را تغییر میدهد.
تکفرزندی محصول مشکلات اقتصادی نیست
این استاد دانشگاه گفت: من با قاطعیت میگویم تکفرزندی محصول مشکلات اقتصادی نیست، بلکه محصول تحول یک فکر و اندیشه است. لذا گاهی اوقات تبلیغات هم تأثیری روی آن ندارد؛ چون باور فرد است و نمیتوان آن باور را به سادگی تغییر داد. در جامعه غربی که در دورهای مروج نداشتن فرزند بود، پس از منفی شدن نرخ رشد جمعیت دیدند که خلأی در زندگی ایجاد شده است. بله، فرزند نیست و به مسافرت میرویم، اما مسافرت تنهایی که مزهای ندارد. میتوانیم پول بیشتری جمع کنیم، اما پول بیشتر را میخواهیم چه کنیم؟
فرزند داشتن لذتی است که خود را از آن محروم کردهایم
لبیبی افزود: برخی گفتند حالا که فرزنددار نمیشوید سگ به خانهتان بیاورید و این موضوع در بسیاری از خانوادههای اروپایی رسم شد و به جای اینکه صاحب فرزند شوند، سگ خریدند و سگ عضو خانواده آنها شد. حالا همان کارهایی که برای بچه میکردند، برای سگ میکنند و کلی برای او هزینه میکنند. حتی خیلیهایشان گفتند این سگ از بچه هم برای ما عزیزتر است، اما در سالهای اخیر آدمهای عاقلتری که به آنها راستگرایان جدید میگویند جنبشهای جدیدی را در اروپا به راه انداختند و علیه این تفکر برنامهریزی کردند و گفتند این چه استدلالی بود که گفتیم نداشتن فرزند باعث رفاه و شادی میشود؟ درحالیکه فرزند اگرچه مشکلات و هزینههایی دارد، اما لذتهایی هم دارد. در واقع ما لذتهای دیگری را از دست دادیم. درست است که بچه سروصدا میکند و ممکن است یک شب نگذارد شما بخوابید، اما وقتی میخندند، راه میرود و حرف میزند و مرحله به مرحله شاهد بزرگشدن او هستید، این هم یکجور شادی است. اگر مسافرت رفتن شادی است، خنده فرزند هم شادی است. اگر پول جمعکردن شادی است، بازیکردن با فرزند هم شادی است که ما خودمان را از آن محروم کردیم؛ لذا الان جنبشهای مختلف در اروپا به شدت تبلیغ میکنند که خانوادهها دارای فرزند شوند.
دولتهای اروپایی به مهاجرپذیری روی آوردهاند
او عنوان داشت: از سوی دیگر، دولتها هم نگران شدهاند که با این وضعیت رشد جمعیت در آینده تبدیل به کشوری مهاجرپذیر میشوند؛ چون نیروی انسانی آنها به سن پیری میرسد و برای این جمعیت مسن باید به دنبال آسایشگاه و امکانات پزشکی باشند. به همین دلیل، بار سنگینی روی دوش دولت گذاشته میشود و به مهاجرپذیری روی میآورد. همچنان که در جنگ سوریه، کشور آلمان بسیاری از مهاجران سوری را پذیرفت؛ زیرا به نیروی جوان فعال نیاز داشت تا برای این کشور کار کنند. در واقع، خود آنها به این نتیجه رسیدند که این راه درست نیست.
این جامعهشناس خاطرنشان کرد: مردم کشور ما باید از تجربیات کشورهای غربی استفاده کنند؛ چون آنها جلوتر از ما این مسیر را رفتند و آخر و عاقبتش هم به مهاجرپذیری رسید که بافت جمعیتی این کشورها را تغییر میدهد. درحالیکه اگر عمیق نگاه کنیم، داشتن فرزند نه مانع لذت است، نه باعث میشود پول به هدر رود. اگر قرار باشد از زاویه دینی نگاه کنیم اتفاقاً برعکس است و در احادیث آمده اگر خداوند به خانوادهای فرزند بدهد، روزی او را هم میدهد و واقعاً هم در تجربه ثابت شده و آدمهایی که صاحب فرزند شدهاند، دیدهاند که خداوند به آنها لطف و کمک میکند. در آینده هم این فرزندان به پدر و مادر کمک میکنند. اگر فرزند صالحی تربیت شود، هم در این دنیا و هم در آن دنیا میتواند برای پدر و مادر منشأ خیر باشد.
تکفرزندانی که از نظر رفتاری و اجتماعی مشکل دارند
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه ضررهای تکفرزندی به مراتب بیشتر از نفع آن است، خاطرنشان کرد: نفعی که پدر و مادرها برای تکفرزندی قایل هستند این است که هزینههای آنها پایین میآید و همچنین، برای آن یک فرزند امکانات بیشتری اختصاص میدهند تا فرد موفق و مؤثری شود، اما اگر بچههای بیشتری داشته باشند، درآمد آنها کفاف بچهها را نمیدهد. اما این استدلال اصلاً درست نیست؛ چون خیلی از خانوادههایی که تکفرزند داشتند، بچههایشان اصلاً بچههای موفقی نشدند. زیرا به خاطر ثروت پدر و مادر و رفاه زیاد، این بچهها از نظر رفتاری آدمهای لوسی بار آمدند و از نظر اجتماعی هم آدمهایی هستند که از دیگران دوری میکنند؛ چون در خانه اصلاً کسی را ندیدهاند.
او بیان داشت: در جامعهشناسی میگویند انسان رفتارهای اجتماعی را از طریق بازی با همسالان یاد میگیرد، اما وقتی در خانه خواهر و برادری نیست بچه نه معنای جنسیت را میفهمد نه میفهمد فرق برادر و خواهر چیست. یک نسل دیگر هم که بگذرد این افراد نمیدانند خاله و عمه و عمو و دایی چیست و شبکه خویشاوندی از هم میپاشد و خانوادههای طولی که شامل پدر، مادر و یک فرزند میشوند، شکل میگیرند.
تکفرزندی ظلم بزرگ پدر و مادر در حق فرزندشان است
لبیبی خاطرنشان کرد: متأسفانه در جامعه ما تبلیغات خوبی در این زمینه نمیشود. هر زمانی که صحبت از چند فرزندی میشود به ذهن مردم میآید که الان به نفع دولت است که ما فرزند داشته باشیم تا در آینده جمعیت ایران جوان بماند اما اصلاً فرض کنیم دولت چنین چیزی را نمیخواهد. آیا فرزند تنهایی که شما بزرگ میکنید از نظر روحی، روانی و اخلاقی درست پرورش پیدا میکند؟ پدر و مادر نمیتوانند جای خواهر برادر را بگیرند چون همسن نیستند. نمیتوانند همبازی بچه باشند، ممکن است چند دقیقه با هم بازی کنند، اما فرزند با آنها احساس دوری میکند چون فاصله سنی زیادی با آنها دارد. او خواهر و برادر میخواهد که یک روز با او قهر کند، یک روز آشتی کند و زندگی را یاد بگیرد، اما ما بچهها را محروم میکنیم و پدیده تکفرزندی توسط خانوادهها ظلم بزرگی به نسل آینده و بزرگترین ظلمی است که پدر و مادر در وهله اول در حق فرزند و بعد در حق جامعه مرتکب میشوند.
فرزندآوری را سیاسی نکنیم
لبیبی بیان داشت: باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که کسی نمیگوید خانوادهها شش، هفت بچه داشته باشند. در جامعه ما اگر هر خانوادهای حداقل 2 فرزند داشته باشد و بپذیرد که فرزند او خواهر یا برادر داشته باشد، هم به نرخ خوبی از جمعیت میرسیم، هم مشکل تربیتی خانوادهها برطرف میشود. فرزند داشتن را هم خیلی سیاسی نکنیم و نگوییم دولت نقشه کشیده که ما فرزندان زیادی داشته باشیم. شما دلتان برای خانواده و فرزند خودتان بسوزد که وقتی در آینده بزرگ شد، در تنهایی خودش میماند و میگوید چرا پدر و مادرم مرا یکه و تنها در این دنیا رها کردند. گرچه این موضوع منافع ملی هم دارد و ما حداقل بهعنوان یک ایرانی باید به آن هم توجه داشته باشیم
منبع: مهرخانه
صفحات: 1· 2