حجتالاسلام حمید احمدیجلفایی درخصوص حضور قاسم بن حسن علیهالسلام در کربلا با بیان اینکه در حضور ایشان در کاروان کربلا و همراهی با امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا شکی نیست، اظهار داشت: کتب تاریخی به طور مبسوط به این جریان پرداختهاند؛ شیخ صدوق در امالی، روایتی از امام سجاد علیهالسلام نقل میکند که ایشان میفرمایند: امام حسین علیهالسلام، خواهران و دختر و برادرزادهاش قاسم بن حسن علی علیهمالسلام را سوار بر محمل کرد و به همراه 21 نفر از مردان، همراه خود و اصحاب، حرکت کرد. از این نقل و بیان اینکه امام حسین علیهالسلام ایشان را سوار بر محمل کردند، اینطور میتوان استفاده کرد که قاسم بن حسن علیهالسلام در سنین پایین و نوجوانی بوده است؛ سنی که برای سوارشدن نیاز به کمک داشته است، و اگر جز این بود، باید سایر مردان را نیز ذکر میکرد.
قاسم بن الحسن؛ برادرزادهای در رکاب عمو
این پژوهشگر تاریخ، مستند دیگری که بر حضور قاسم بن حسن علیهالسلام در کربلا دلالت دارد را زیارت ناحیه مقدسه دانست و گفت: در این زیارت آمده است: «السَّلَامُ عَلَی الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی» و در کنار قاسم، به نام دو پسر دیگر امام حسن علیهالسلام نیز که در کربلا حضور داشتند، اشاره شده است؛ ابوبکر و عبدالله.
“مرگ برایم از عسل شیرینتر است”
او سومین دلیل بر حضور قاسم بن حسن علیهالسلام در کربلا را شرح رشادتها و شهادت ایشان دانست و تشریح کرد: معتبرترین منابع تاریخی شیعه و سنی این قضیه را ذکر کردهاند و قاتل ایشان را عمر بن سعد بن نفیل ازدری نام بردهاند. امالی صدوق و مناقب خوارزمی، ذکر میکنند که ایشان، بعد از علیاکبر علیهالسلام به میدان رفت و برای کسب اجازه امام حسین علیهالسلام، دست و پای ایشان را میبوسید و التماس میکرد؛ امام حسین علیهالسلام نیز در ابتدا به این برادرزاده اذن میدان نمیدادند و بعد از اصرار زیاد ایشان، اذن میدهند.
احمدیجلفایی ادامه داد: در هدایهالکبری خصیبی نیز آمده است، زمانی که قاسم بن حسن علیهالسلام از امام حسین علیهالسلام اذن میدان میخواست، امام حسین علیهالسلام از ایشان میپرسند مرگ در نظر تو چگونه است؟ و ایشان پاسخ میدهند: شیرینتر از عسل. این عبارت شاید یکی از طلاییترین عبارتهای جوانمردانه است که در طول تاریخ بیان شده است.
“او کسی است که بر سرش ضربه خورد و زره از بدنش کنده شد”
این استاد حوزه با بیان اینکه در مناقب خوارزمی آمده است که در حملهای که قاسم بن حسن علیهالسلام به سمت دشمن برد، 35 نفر را کشت و این تعداد در برخی منابع دیگر 60 نفر ذکر شده است، افزود: در زیارت ناحیه هم، بعد از سلام به قاسم بن حسن علیهالسلام آمده است که او کسی است که بر سرش ضربه خورد و زره از بدنش کنده شد و زمانی که به شهادت میرسید، امام حسین علیهالسلام را صدا زده و از او استمداد طلبید، امام حسین علیهالسلام نیز به سمت او رفته و دشمن را از سرش راندند و به نقل برخی منابع، حتی قاتل او را نیز به قتل رساندند. بر سر بدن ایشان نیز از امام حسین علیهالسلام سخنها و مکالماتی نقل شده که در بیشتر منابع تاریخی آمده است؛ و حتی نقل شده است که هر دو به قدری گریه کردند که از هوش رفتند.
مادر قاسم بن حسن علیهالسلام چه کسی بود؟
او در ادامه، به بررسی نام مادر قاسم بن حسن علیهالسلام پرداخت و عنوان داشت: در برخی از منابع نام مادر ایشان نرجس عنوان شده است که ام ولد (کنیز) بوده و به نقلی بعد، به همسر امام حسین علیهالسلام درمیآید؛ طبری به این موارد اشاره کرده است، اما بیش از این شرح حالی برای مادر قاسم بن حسن علیهالسلام در دست نیست.
قاسم بن الحسن علیهالسلام؛ نوجوان کربلا
نویسنده کتاب صحیفه فاطمیه اصلیترین سؤال و اختلافی که وجود دارد را سن قاسم بن حسن علیهالسلام در کربلا دانست و گفت: بر اساس نقلی که از شیخ صدوق ذکر کردیم، تخمینی که از این نقل برمیآید این است که ایشان در سن نوجوانی بودند. هرچند بیشتر منابع تاریخی در مورد سن ایشان صحبتی نکردهاند؛ تنها منابعی که به این قضیه اشاره دارند یکی مناقب خوارزمی است که او هم در نقلی که به عنوان ذکر مصیبت نقل میکند، سن خاصی را بیان نمیکند، اما بر این نکته که هنوز به سن بلوغ نرسیده است، تصریح دارد. دیگری لباب الانساب است که سن حضرت قاسم را 16 سال عنوان میکند؛ یعنی به سن بلوغ رسیده و در آستانه جوانی بود. ینابیع الموده نیز عبارت جوانبودن را میآورد، البته گاهی «شاب» برای نوجوان نیز به کار برده میشود و در این معنا، تعارضی با آنچه سایرین نقل کردهاند نخواهد داشت.
آیا ماجرای ازدواج قاسم بن حسن علیهالسلام صحت دارد؟
احمدیجلفایی با بیان اینکه در میان این منابع، منابع قدیمیتر، سن قاسم بن حسن علیهالسلام را نوجوانی عنوان کردند که به سن بلوغ نیز نرسیده است، نتیجه گرفت: بنابراین ماجرای عروسی قاسم بن حسن علیهالسلام، علاوه بر اینکه استبعادش از نقل شیخ صدوق فهمیده میشود، از سن بیانشده برای ایشان نیز قابل درک است.
این پژوهشگر تاریخ، علاوه بر این به دلایل دیگری نیز اشاره کرده و اظهار داشت: هیچ منبع تاریخی، حتی منابع ضعیف قدیمی نیز به این ماجرا نپرداختهاند. این قضیه برای اولینبار در کتاب روضه الشهدای کاشفی نقل شده است که بعد هم طریحی در المنتخب، به نقل از روضه الشهدا آن را بیان کرده است و نباید از نظر دور داشت که کتاب روضه الشهدا، مشهور به ضعف است و برخی از مطالبی که در این کتاب نقل شده است، امروز هیچ روایتگری ندارد؛ حتی برخی از مطالب این کتاب، موافق عقل و منطق افرادی که هر قضیهای را نقل میکنند نیز قرار نگرفته و نقل نمیشود.
نقلهای غیرواقعی و دور از ذهن روضه الشهدای کاشفی
این استاد حوزه با بیان اینکه کاشفی در روضه الشهدا، وقتی ماجرای عروسی قاسم بن حسن علیهالسلام را نقل میکند، تنها به بیان اتفاق اکتفا نمیکند و چنان به شرح این ماجرا میپردازد که گویی ایشان در جنگ نبودند و جنگی نیز در میان نبوده است، افزود: البته این کتاب نقلهای منحصر دیگری نیز در رابطه با حضرت قاسم بن حسن علیهالسلام دارد؛ مثلاً در مورد بریدهشده سرقاسم بن حسن علیهالسلام قضایایی را نقل میکند که مانند افسانههای چینی میماند که سر ایشان را به یک ایرانی میفروشند و او سر را به بچههایی که در کوچه بودند میدهد و آنها با سر فوتبال بازی میکنند و حکومت این سر را به دلایلی با سر دیگری عوض میکند و چون سر به راحتی از بین میرود، متوجه میشوند که سر حضرت قاسم بن حسن علیهالسلام نبوده است؛ داستانی که بیشباهت به افسانههای جومونگ نیست! و در هیچ منبع تاریخی نیز نیامده است.
احمدیجلفایی اظهار داشت: علاوه بر این، در این کتاب آمده است که قاسم بن حسن علیهالسلام بچهدار هم میشود؛ و حتی در ادامه بیان شده است که سر این نوزاد به همراه سر حضرت قاسم بن حسن علیهالسلام، در امامزاده قاسم شمران دفن است؛ قصههایی که بسیار بعید است و کسی نه آنها را نقل کرده و نه اعتنایی به این ماجراها داشته است.
او با بیان اینکه در شرایط عاشورا و مشکلات و درگیریهایی که وجود داشت، بسیار بعید است که امام حسین علیهالسلام به فکر ازدواج جناب قاسم بن حسن علیهالسلام بیفتند، اظهار داشت: در نتیجه برای توجیه چنین اتفاقی مجبور به بیان یکسری تحریفات و داستانسراییهای دیگر شدهاند، مانند اینکه حضرت قاسم علیهالسلام دستنوشتهای از پدرشان امام حسن علیهالسلام میآورند که ایشان باید داماد شوند.
ازدواج با کدام دختر امام حسین علیهالسلام؟!
این پژوهشگر تاریخ به قرینهای دیگر بر عدم صحت این داستان اشاره کرد و گفت: این منابع، عروس را دختری از دختران امام حسین علیهالسلام بیان میکنند؛ درحالیکه حتی مطابق گفتهای که تعداد دختران امام حسین علیهالسلام را چهار نفر عنوان میکند، باز کسی از دختران امام حسین علیهالسلام نیست که سرنوشت مشخصی نداشته باشد؛ فاطمه بنت حسین علیهالسلام که بزرگترین دختر امام نیز بود، همسر حسن مثنی بوده است؛ دختر دیگر امام حسین علیهالسلام با تفاوت سنی اندکی از فاطمه، حضرت سکینه بود که ایشان نیز عقد کرده بودند و شوهرشان عبدالله اکبر؛ برادر بزرگتر قاسم بن حسن علیهالسلام بود؛ دختر دیگر امام حسین علیهالسلام دختر کوچکی است که در گفتارهای قبل در مورد سن و نام او بحث کردیم و دختر دیگر ایشان نیز زینب بود که منابع تاریخ ذکر کردهاند در همان کودکی از دنیا رفته است؛ چه در کربلا و چه جای دیگر؛ لذا هیچ دختری از دختران امام حسین علیهالسلام نبوده است که بتواند به همسری قاسم بن حسن علیهالسلام درآید. علاوه بر آن، همه کتابهای تاریخی و انساب این نکته را پذیرفتهاند که امام حسن علیهالسلام از حضرت قاسم علیهالسلام هیچ نسبی ندارند.
چند ماجرای ساختگی در مورد حضرت قاسم علیهالسلام
احمدیجلفایی با تأکید بر اینکه اگر تمام این قضایایی که هیچ اصل و سندی ندارد، از روضهها و نقلهای تاریخی حذف شود، همچنان نهضت عاشورا با همان عظمت در جای خود باقی خواهد بود و بلکه هیبت و ابهت و متانت این روضهها در دل مخاطبان بیشتر نیز خواهد شد، به تعدادی از ماجراهای ساختگی در مورد حضرت قاسم علیهالسلام اشاره کرد و گفت: اولین ماجرا، نقلی است که یزیدیان بعد از شهادت ایشان بر روی جنازهشان اسب تاختند و امام حسین علیهالسلام نیز ایشان را از دست آنان نجات داد؛ این قضیهای است که نه تنها در منابع تاریخی نیامده که مخالف آن نیز ذکر شده است.
او با اشاره به بیان علامه مجلسی در بحارالانوار در این زمینه گفت: در نقل علامه کسی که از اسب میافتد و در زیر سم اسبان قرار میگیرد، قاتل قاسم علیهالسلام است و نه خود ایشان؛ گویا ترجمهکنندگان در ارجاع ضمیر اشتباه کردهاند و اساساً چنین ارجاعی ادامه روایت را با مشکل مواجه خواهد ساخت؛ لذا علامه مجلسی با توجه به این نکته، به دنبال نقل روایت، بحث ادبی مفصلی را نیز در این زمینه مطرح کرده است.
این استاد حوزه در ادامه با اشاره به ماجرایی دیگر عنوان کرد: دومین ماجرایی که در این رابطه نقل شده آن است که دست حضرت قاسم بن حسن علیهالسلام در کربلا قطع شد و حتی در برخی روضهها نقل میشود که ناگهان امام حسین علیهالسلام از جا برخواستند و به میدان رفتند و چیزی را از زمین برداشتند و بوسیدند؛ بهگونهای که سایرین گمان کردند قرآن حضرت قاسم علیهالسلام بر زمین افتاده است، اما وقتی دقت کردند دیدند که دست ایشان است؛ درصورتیکه اگر در منابع اصیلی مانند تاریخ طبری، مناقب خوارزمی، المهن و… دقت کنیم، میبینیم که وقتی حضرت قاسم علیهالسلام از اسب افتادند و لشکر به طرف ایشان هجوم میآورد، امام حسین علیهالسلام به سمت دشمن یورش برده و دست قاتل ایشان را قطع کرده و به نقل کتاب ینابیع الموده، امام حسین علیهالسلام حتی قاتل قاسم بن حسن علیهالسلام را نیز به هلاکت رساندند.
در هیچیک از نقلهای موثق و حتی مصادر ضعیف قدیمی، چنین ماجرایی بیان نشده است
این مؤلف کتب اسلامی در ادامه، مسئله دیگری که با اغراق و زیادهگویی مواجه شده است را مکالمه طولانی حضرت قاسم علیهالسلام با امام حسین علیهالسلام برای به میدانرفتن دانست و با بیان اینکه این نوع نشاندادن ماجرا شأن و منزلت امام حسین علیهالسلام و حضرت قاسم علیهالسلام را زیر سؤال میبرد، ادامه داد: مخالفت شدید امام حسین علیهالسلام با به میدانرفتن ایشان تا جایی که نزد مادرشان میروند و دستخط پدرشان را میگیرند که وصیت کردهاند به ایشان اذن میدان داده شود؛ اینها در هیچ منبع موثقی، اصل و سندی ندارد.
احمدیجلفایی تحریف دیگر در شهادت حضرت قاسم علیهالسلام را به هلاکترساندن ازرق پهلوان و فرزندان او بیان کرده و گفت: در هیچیک از نقلهای موثق و حتی مصادر ضعیف قدیمی، چنین ماجرایی بیان نشده است.
این پژوهشگر تاریخ با اشاره به برخی نقلها که بیان کردهاند حضرت قاسم علیهالسلام به قدری کوچک بودند که پاهایشان به رکاب اسب نمیرسید، توضیح داد: احتمال این نکته وجود دارد که این نقل از ماجرای شیخ صدوق برداشته شده باشد، اما در این رابطه این نکته مطرح خواهد شد که چه اصراری است که برای چنین کودکی با چنین سن و سالی مراسم ازدواج برگزار شود؟! اینها همه تعارضاتی است که در رابطه با این نقلهای ضعیف وجود دارد.
مصادیق تحریف
او در پایان با اشاره به اینکه عمده مقتلی که در رابطه با حضرت قاسم علیهالسلام در مقاتل وجود دارد، مطالبی است که بیان شد، تصریح کرد: علاوه بر این، هر نکتهای که بیان میشود اگر در حدود زبانحالی باشد که ارکان و قراین آن واقعیت دارد، مشکلی نخواهد داشت، اما بیشتر از این، هر قضیهای که به صورت افسانه ساخته میشود، واقعیت ندارد و تحریف است.
منبع: مهرخانه