قبل نوشت:
چند وقت قبل یکی از فامیل های دور همسر همراه با خواهر بزرگتر ایشان (همسر) دو سه روزی خانه امان مهمان بودند…
یکی از جمله هایی که خواهر همسر در دومین روز مهمانی به فامیل دور درباره ام گفت این بود که: فلانی هیچ وقت چیزی را دور نمی ریزد…
این جمله را قبلا هم درباره خودم شنیده بودم
آدم خسیسی نیستم اما اول باری که این مطلب با واسطه به گوشم رسید دلخور شدم از برداشت آن واسطه
برداشتش این بود که منظور این بوده که فلانی خسیس است و آب از دستش چکه نمی کند…
پاسخی نداشتم در جواب واسطه
اما آن روز که به گوش خودم شنیدم توضیح دادم که از اسراف خوشم نمی آید و فامیل دور لبخند زد
فاز مثبتی داشتم و لبخندش را به خوبی تعبیر کردم
امروز مطلبی با همین مظنون در همسر بهشتی خواندم
خواندنش را به شما هم توصیه می کنم:…
****
خانم صاحبخانه ما آدم خیلی خوبی است. وضع مالی خیلی خوبی دارند و زندگی شان کاملا مرفه است. وسط حرف ها و خاطره ها و نصیحت کردن هایش من چندتا نکته خیلی خوب گرفتم که فکر میکنم از عوامل مهم این وضع خوب باشد و کاملا هم به خانم خانه ربط دارد.
یک بار حرف دورریختنی ها شده بود. مطمئن و قاطع گفت من هیچچچچی دور ریز ندارم. با اینکه دوتا پسر دارد و هر روز نهار و شام مقدار زیادی غذا درست می کند میگفت هیچی دورریز ندارم. پرسیدم چطور؟ گفت تا بشه میخوریم. به این و اون میدم. اگه چند روز موند و خورده نشد، میریزم تو ظرف راه میافتم تو کوچه ها فقیری، نیازمندی چیزی پیدا میکنم بهش میدم. ( در ادامه گفت پیاده روی هم میشه، ورزش هم هست!) اگه کم مونده باشه که نشه به کسی داد میبرم بالای پشت بوم برنجاش رو میریزم برای پرنده ها (دیده بودم چندقاشق برنج توی ظرف را که بالای جاکفشی میگذاشت. نگو برای این کار بوده.) گوجه داشته باشه شل بشه سریع پوره میکنم تو فریزر برای سوپ یا غذا. میوه ها اگه شل بشه (گفت ما میوه شل نمیخوریم) سریع یه سینی کوچیک لواشک میکنم، پوره میکنم، مربا میکنم… حتی نون هامون هم گاهی که بیات میشه، میذارم تو نایلون تو فریزر برای یه وقتی که آبگوشت داریم (با نون بیات خوشمزه تره) و …
خلاصه با این وضع خوب و بااینکه اصلا آدم خسیسی نیست به شدت مراقب برکت هاست. هیچی دورریز نداره و من مطمئنم بخش عمده ای از برکت زندگی پررفاهشان مال همین سخت گیری ها و تدابیر خانم خانه در استفاده از همه نعمت های خداست.
یک بار مقدار کمی از یک ماده غذایی مانده بود، از من پرسید به نظرت چکارش کنم؟ گفتم بی خیال اینکه ارزشی نداره بریزید دور. (خیلی کم بودها! یعنی ارزش ریالیش زیر پانصد تومن میشد، کار مشخصی هم نمیشد باهاش کرد. مثلا پنیر نبود که خورده شه) گفت: نه!!! من نمیتونم دور بریزم. به خاطر پولش نیست ها! دلم نمیاد. وقتی با خودم فکر میکنم چقدر انرژی و هزینه گذاشته شده تا این تهیه بشه، به دست من برسه، اصلا به خودم اجازه نمیدم یه ذره ش رو هم دور بریزم. عصری همان قاطی یک کیک خوشمزه شده بود که برای ما هم آورد.
احترام به نعمت ها برکت را فوق العاده زیاد می کند توی زندگی.
این روزها همه از وضع اقتصادی گله می کنند. از بی پولی…گرانی… همسرمان بیرون خانه تلاش میکند، ما هم داخل خانه تلاش کنیم. همین کارهای ساده برکت را مهمان سفره هایمان می کند…