هوا واقعا سرد بود
اما بعد از یک هفته سخت کاری لازم بود که یک تجدید قوایی کنیم
رفتیم سرخه حصار
سیب زمینی آتیشی و قارچ کباب شده
همراه با چای آتشی واقعا چسپید
برای تمرین رانندگی در پیچ های خطرناک شمال -شمال رفتن برنامه عید نوروزمان است-پشت فرمان نشستم و کل پارک را راندم
با اینکه هوا سرد بود چقدر آدم آمده بودند
خانواده گی، دوستانه، حتی انفرادی
چقدر زن دوچرخه سوار…
چقدر زن در حال قلیان کشیدن….
شاید بیش از 50 مورد زن را دیدم که همراه با پسرهای جوان قلیان می کشیدند
چند موردی هم بود که معلوم بود خانوادگی آمده اند یک مرد یا زن میانسال هم بینشان بود اما باز هم زنان جوان همراه با پسران جوان دور قلیان نشسته بودند
حتی زنانی بودند که محفل زنانه داشتند و هیچ مردی همراهشان نبود اما دسته جمعی قلیان می کشیدند
برخی قلیان را روی میز گذاشته بودند و اطرافش روی صندلی نشسته بودند!
برخی قلیان ها واقعا یک چیز آنتیک و تزئینی بود، برخی بزرگ، برخی کوچک
فکر کردم
مادربزرگم هم گاهی قلیان می کشد اما الان که هفتاد و هشت سالش است
مطمئنم تا شصت سالگی لب به این چیزها نزده
…
این روزها سن همه چیز پایین آمده
ابتلا به سرطان، اعتیاد، آرایش، قلیان و …
جالب اینکه فقط سن ازدواج و فرزند آوری است که بالا رفته و هر روز در حال شکستن یک رکورد جدید!
کاش مصرف دخانیات در اماکن عمومی را ممنوع می کردند البته یادم هست یکبار این اتفاق افتاد اما اینکه عاقبتش چه شد یادم نیست
…
چرا این روزها قبح برخی چیزها برای زنان از بین رفته؟
چه شد که این اتفاق افتاد و به سرعت رواج پیدا کرد؟
در این سال ها که فرهنگ زنان اینقدر عوض شد ما کجا بودیم؟
هم مای مسئول هم مای حوزوی هم مای فرهنگی
می ترسم از فردایی که برای همین قلیان ها هم جلویم را بگیرند و از پلی که گاهی از مو باریکتر است نگذارند بگذرم….