بنتالهدی؛ دختری از تبار هدایت
آمنه صدر ملقب به بنتالهدی فرزند سيد حيدر در محرم 1356 قمری (اسفند ۱۳۱۶) در شهر كاظمين به دنیا آمد. خانوادهاش اهل علم، جهاد و تقوا بوده و طی چندين نسل از رهبران سياسي و مذهبي عراق به شمار میرفتند. نسب پدریش باچند واسطه به سيد رضي جامع نهجالبلاغه و در نتيجه به امام موسيبنجعفر(علیهالسلام) میرسید و مادرش فرزند شیخ عبدالحسین آلیاسین از عالمان بزرگ زمانه خود بود. این نوزاد تازه متولد شده، هفتمین و تنها دختر خانواده سید حیدر بود؛ چرا که شش خواهرش بیش از تولد او از دنیا رفته بودند و دو برادر به نامهای سید محمدباقر و سید اسماعیل داشت که پس از وفات پدر، سرپرستی و تربیت آمنه شش ماهه را به عهده گرفتند.
بالندگی در مسیر علم و دانش
بنتالهدی خواندن و نوشتن را در خانه و نزد مادر، که نخستین آموزگارش بود، آموخت. مادرش همیشه ذکاوت و استعداد تعلیم و تعلم او را میستود و میگفت هرچیزی که به او یاد میدهم فراموش نمیکند.
رفتار او در کودکی شباهتی به همسن و سالانش نداشت؛ بیش از آن که با کودکان همسن و سال خود مشغول بازی شود، با بزرگترها همصحبت بود و دغدغههای ذهنی او فراتر از سنش بود. یازده ساله بود که به همراه دو برادر خود، به نجف هجرت کرد و در آن جا نخست مقدمات و سپس دروس خاص را نزد برادر فراگرفت و علاوه بر علوم دینی به فراگیری علوم نوین نیز پرداخت.
گفتنی است که در آن زمان بزرگان علمای نجف برای زنان جلسات دروس حوزوی به ویژه فقه و اصول تشکیل نمیدادند، اما بنتالهدی از این مرز گذر کرد و صرف، نحو، اصول، فقه، حدیث، اخلاق، تفسیر و سیره را نیز در محضر برادر آموخت. وی با علوم عربی کاملاً آشنا شد تا آن جا که توانایی شعر گفتن نیز پیدا کرد.(1) در دوازده سالگی مجله (روزنامه دیواری) فرهنگی دینی «جامعه» را برای زنان مسلمان نوشت(2) و 14 ساله بود که قصهها و داستانهایی برگرفته از واقعیت نوشت و ضمن خطاب قرار دادن دختران جوان، پرده از واقعیات اسفباری برداشت که امت اسلامی در آن به سر میبرد. او همچنین رواج بیحجابی و بیبند و باری را به عنوان نشانههای نفوذ اندیشه غرب مورد انتقاد قرار میداد.(3)
در ادامه، بنتالهدی برای ارتقای فرهنگ اسلامی، مدارسی به نام الزهرا(س) را در شهرهای کاظمین و نجف مدیریت کرد و به تربیت دختران و زنان مسلمان پرداخت. همچنین وی علاوه بر تأسیس یک مرکز فرهنگی در شهر کاظمین و برگزاری جلسات فکری و مذهبی، به تهیه مقالات و ایراد سخنرانیهایی در زمینه اسلام پرداخت؛ بیشتر این مقالات در مجله الاضواء الاسلامیه چاپ میشد و بانو آمنه یکی از بارزترین نویسندگان این مجله بود (مجله الاضواء توسط جمعی از علمای نجف منتشر میگردید و فقط مطالب برگزیده و ممتاز در آن درج میشد).(4) برخی از مقالات وی نیز در مجله ایمان که به وسیله مرحوم شیخ موسی یعقوبی منتشر میشد، به چاپ میرسید.
گفتنی است بنتالهدی علاوه بر مقالات، کتابهای متعددی نیز به رشته تحریر درآورد و در آنها معارف اسلامی را به روشهای مناظره و موعظه، پرسش و پاسخ و… نقل کرد؛ کتابهای “ای کاش میدانستم"، “در جستجوی حقیقت"، “در جستجوی خوشبختی"، “دو زن و یک مرد"، “دیدار در بیمارستان"، “دیدار عروس"، “سایههایی در پی خورشید"، “ستیز"، “سرنوشت دو خواهر"، “شخصیت زن مسلمان"، “فرجام نیک"، “زن در زندگی پیامبر اکرم"، و “عشق و هوس"؛ برخی از این آثار هستند که به فارسی ترجمه شدهاند.(5) این آثار بیشتر به صورت داستان و رمانهای نیمهبلند بوده و ترسیمکننده وضعیت فرهنگی و اجتماعی فاسد عراق هستند؛ بانو درکتاب “عشق و هوس” به نقل از نقاء (یکی از شخصیتهای داستان) مینویسد:«بیتوجهی به دین و ارزشهای اسلام، اطرافیان ناباب و جامعه آلوده و… دست به دست هم داده بودند تا محیط را برای کسی که کمی گرایش به انحرافات را داشت آماده کنند…»(6)
بدین ترتیب شهیده بنتالهدی با شعر و داستان، نمونه زنده و واقعی زن مسلمان را در چگونگی مواجهه با جامعه فاسد ترسیم کرد و با سلاح علم و قلم، تلاش جدیدی برای هدایت زنان عراق آغاز کرد؛ تلاشی که او را پرچمدار حرکت اسلامی زنان در عراق کرد. یکی از زنان مجاهد عراقی در این باره میگوید: «بنتالهدی آگاهی را در میان زنان بالا برد و حجاب را رواج داد و باعث شد تا دیدگاههای جامعه درباره زن و دیدگاههای زنان درباره اسلام تغییرکند…»(7)
ویژگیهای اخلاقی
شهیده بنتالهدی اخلاقی نیکو و معاشرتی پسندیده و کرمی بیش از حد نسبت به درماندگان داشت، به تحصیلکردهها اهمیت زیادی میداد؛ چراکه معتقد بود طبقه تحصیلکرده در نسل آینده تأثیر بیشتری دارد، با این حال برخورد یکسانی با همه داشت. هدایتگر، صمیمی و عفیف بود. یکی از زنان مجاهد عراقی میگوید: «…به طور کلی چهره متکامل اسلام را در این شهید بزرگوار میدیدم. نهایت ایثار در او متجلی بود. آگاهی بخشیدن به دیگران را وظیفه شرعی و واجب خویش میدانست…. شخصیت وی در دلها نفوذ عمیقی داشت»(8)
زهد و سادهزيستي، اخلاص، صداقت کامل در تبليغ دين و عبادتهای طولانی؛ از دیگر خصوصیاتی است که اطرافیان او در بیان ویژگیهای اخلاقی بنتالهدی بیان کردهاند؛ «در ادای فریضه نماز عادت خاصی داشت، وضو را طولانی میکرد….. بسیاری از اوقات قرآن را ختم میکرد….»(9)
جهاد و مبارزه بنتالهدی
تبليغ سياسي شهيده بنتالهدي تا قبل از دستگیری برادر شهيدش آيتالله سيد محمدباقر صدر مخفيانه بود، اما از آن زمان به بعد، حرکت جهادی وی آشكارا انجام گرفت. آيتالله شهيد صدر در طول مبارزه جهادی خود، سه مرتبه دستگير و آزاد شد و نهایتأ در مرتبه چهارم به شهادت رسيد. در هر مرتبه، خواهرش بنتالهدي ياور و حامی او بوده و او را تنها نگذاشت.
در جریان اولین دستگیری، (رجب 1392ق) نیروهای امنیتی رژیم بعث به منزل شهید صدر یورش بردند، اما کسی جز مادر، همسر، فرزندان و خواهرش بنتالهدی را در آن جا نیافتند؛ چراکه خود شهید در بیمارستان نجف بستری بود. در این هنگام شهیده علاوه بر آنکه از فرزندان برادر محافظت کرد، قاطعانه در مقابل آنها ایستاده و بدون توجه به محاصره و مخالفتهای آنها، از خانه خارج شده، به عیادت برادر شتافت. پس از این ماجرا بود که نام شهیده بنتالهدی نیز وارد پروندههای اداره امنیت عراق شد.
پنج سال بعد و در جریان قیام حماسي صفر 1397ق، شهید صدر برای بار دوم دستگير شد و این مسئله بنتالهدی را نسبت به جريانهای سياسی حساستر كرد؛ وی تا زمان آزادی و بازگشت برادر، شجاعت و صبر شگفتانگیزی از خود نشان داد.
دستگيري سوم شهید صدر در رجب 1399ق اتفاق افتاد و تبليغ سياسی شجاعانه بنتالهدي را به دنبال داشت. اين بار نيروهاي امنيتي مجهز به سلاحهای گوناگون، خيابانهاي اطراف منزل ايشان را محاصره و آيتالله صدر را دستگیر كردند و به طرف خودروی مدير اداره اطلاعات بردند. بنتالهدی که پيش از آنان خود را به خودرو رسانده بود، سخنرانی زينبگونه خود را خطاب به مزدوران تا بن دندان مسلح حكومت بعث بيان كرد: «الله اکبر … الله اکبر، نگاه کنید! برادرم تنها و بدون سلاح بدون توپ و مسلسل است؛ اما شما صدها نوع سلاح در اختیار دارید، آيا از خود پرسيدهايد چرا اين این همه نیرو و این همه سلاح را در اختیارتان قرار دادهاند؟» سپس اندکی مکث کرد و ادامه داد: «من پاسخ ميدهم: به خدا سوگند، چون شما ميترسيد، چون وحشت دلهایتان را پر کرده است… چون ميدانيد برادرم تنها نيست و تمام مردم عراق همراه او هستند… اگر چنین نبود صبح به این زودی را برای بازداشت برادرم انتخاب نمیکردید. آیا ادعا میکنید مردم با شما هستند و در حزبتان عضویت دارند؟ … چه کسی را فریب میدهید؟ خودتان را یا مردم را؟ ما به خدا از هیچچیز نمیترسیم، نه از شما و نه از غیر شما، نه از زندانهایتان میترسیم نه از بازداشتگاههایتان، ما از مرگی که در راه خدا باشد استقبال میکنیم…» در پایان بنتالهدی رو به برادرش کرده و گفت: «ای برادر! برو که خدا حافظ و نگهدار توست و این راه، راه پدران پاکباخته توست.»(10)
پس از دستگيري برادر، شهیده بنتالهدی تكبيرگويان به حرم اميرمؤمنان علي علیهالسلام رفته رو به مردم فرياد برآورد: «اي مؤمنان شرافتمند! آيا مهر سکوت بر لبانتان میزنید در حالي كه مرجعتان بازداشت شده است؟ آیا سکوت میکنید حال آنکه پیشوایتان به زندان افتاده و شکنجه میشود؟ فردا اگر جدم امیر مؤمنان درباره سکوت و بیتفاوتیتان سؤال کند، چه جوابی خواهید داشت؟…» و سپس مردم را به بسیج در برپایی تظاهرات و درخواست آزادی رهبر و مرجع تقليدشان دعوت كرد.(11)
با رسیدن خبر دستگيري شهيد صدر به گوش علما و مردم، راهپيمايي زنان و مردان به پا و در نهايت آيتالله صدر پس از تهديد و شكنجه، آزاد شد. از آن به بعد دوران حصر و بازداشت خانگی شروع شد و تلاشهاي رژيم بعث در ارعاب و دستگيري مردم و علما به شدت گسترش یافت.
حصر خانگی آن قدر ادامه یافت که همه مواد غذایی در خانه تمام شد و مأموران امنیتی از ورود مواد غذایی به خانه جلوگیری میکردند، آب و برق خانه قطع شده بود و هیچکس نمیدانست این وضع تا کی ادامه پیدا میکند. در چنین شرایطی که هر لحظه انتظار مرگ یکی از اعضای خانواده (به خصوص کودکان) میرفت، بنتالهدی همچنان محکم پشت برادر ایستاده بود و ضمن پرستاری از کودکان، فضای روحی خانه را آرام میکرد. او همچنین با درایت فراوان حصر خانگی را شکسته، به حرم اميرمؤمنان علي (عليهالسلام) ميرفت و در آنجا پيامهاي شهيد صدر و اوضاع خانواده را بازگو میکرد، اما مردم واكنشی جز ترس نشان نميدادند.
شهادت
در نهایت با فراهم شدن شرایط، نیروهای امنیتی رژیم بعث در اواسط جمادیالاول 1400ق. برای آخرینبار و به منظور اعدام، آیتالله صدر را دستگیر کردند. آنها این بار راه تکرار بر خطر بستند و فردای آن روز بنتالهدی را نیز دستگیرکرده به زندان بغداد منتقل کردند. این خواهر و برادر شکنجههای بسیاری را در آنجا تحمل کردند تا آن جا که حتی اعضای بدن بنتالهدی را در جلو چشمان برادرش بریدند، اما آنها از راه استوار خود بازنگشتند و نهایتاً در 23جمادیالاول (19 فروردین 1359 ش) به ضرب گلوله شخص صدام حسین به شهادت رسیدند. روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.
پینوشت
1. بی نام، شهیده بنتالهدی صدر در عرصه تعلیم و تعلم، ترجمه فرشته شهرابی و غزاله مهر آیین،فصلنامه بانوان شیعه ، سال دوم، بهار 1384، شماره 3، ص 233.
2. بی نام، پیام آور بیداری: بنتالهدی در آئینه خاطرات منتشر نشده خانواده شهید صدر، ترجمه عبدالکریم زنجانی، شاهد یاران، اردیبهشت1386، شماره1، ص 103.
3. بی نام، پرتوی از زندگی بانوی شهید بنتالهدی، ترجمه غلامرضا جمشید نژاد اول، رشد معلم، اردیبهشت 1364، شماره 2، صص 44-45.
4. شهیده بنتالهدی صدر در عرصه تعلیم و تعلم، همان، ص 234.
5. سید مشتاق الحلو، زن در اسلام: پرتویی از اندیشه شهیده بنتالهدی صدر، نشر عابد، تابستان 1379، صص 74- 76.
6. بنتالهدی صدر، عشق و هوس، ترجمه مریم جلالی، نشر فرهنگ سبز، تابستان 1383، ص 153.
7. بنتالهدی صدر، زن در زندگی پیامبر اکرم، ترجمه محمود شریفی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1382، ص4.
8. شهیده بنتالهدی صدر در عرصه تعلیم و تعلم، همان، ص 232.
9. پیام آور بیداری: بنتالهدی در آئینه خاطرات منتشر نشده خانواده شهید صدر، همان، ص 104.
10. بی نام، واپسین فصل از حیات مبارزاتی شهید آمنه بنتالهدی صدر: فراتر از باور، ترجمه مهرداد آزاد، شاهد یاران، بهمن 1386، شماره 2، صص 83-84.
11. همان،ص 84
منبع: مهرخانه