ما باید در نظر داشته باشیم که تا زمانی که مسایل دینی در عمق جانِ ما نَنشسته باشد و از ته دل آن را باور نداشته باشیم ، نمی توانیم آن را انتقال دهیم، این یک دروغگویی است که در مقابل کودکان نقش بازی کنیم و بخواهیم آنها را به خدا متمایل کنیم.
ابتدا باید خودمان در همه ی مراحل ، خدا را ناظر بر خود ببینیم، آنگاه عشق به خدا در جانِ ما می نشیند ، به این ترتیب، خود به خود این عشق به کودک منتقل می شود.
حال با توجه به این موضوع به ادامه ی بحث می پردازیم:
چرا نباید به خواسته های دل که لذتبخش است رسید ؟ چرا باید با هوای نفس مبارزه کرد ؟ خدا این همه لذت را برای ما آفریده است . اینگونه زندگی سخت و سخت تر نمی شود ؟
زندگی یعنی مدیریت شادی ها و غم ها . وقتی که یک نفر زندگی می کند یعنی با دو پدیده ی سختی و آسانی ، آرامش و بهم ریختگی و مشکلات برخورد می کند . انسان با سختی ها مبارزه کرده و از خوشی ها لذت می برد .
یک بازی کامپیوتری در نظر بگیرید، که در آن مراحل مختلف را طی می کنیم، بعضی از مراحل سخت و بعضی دیگر آسان است، از بعضی جاها جون می گیریم و ادامه ی بازی… . این بازی ها را از روی زندگی انسان ها ساخته اند که اینقدر سرگرم کننده است. حتی ممکن است بعضی جاها ندانیم که باید چه کار کنیم ، آنگاه از «help» بازی کمک می گیریم.
زندگی نیز همانند بازی کامپیوتری است ،ما نیز در درگیری های زندگی سرگرم شده ایم .در این میان، دین همان راهنمایِ درست برای مدیریت و ادامه ی زندگی است .
یک دروغ بزرگی به انسان ها گفته شده و آن هم این است که: «زندگی می تواند بدون سختی ها باشد . بیایید سختی ها را از زندگی خود حذف کرده و فقط از دنیا شادی ببریم .» زندگی انسان نمی تواند به طور کامل سرشار از شادی باشد . این یک خیال و پندار باطل است .
ابلیس یک دروغگوی بزرگ است ،همانطور که قرآن کریم می فرماید: «ابلیس می گوید من می خواهم کل زندگی را زیباتر از آن چیزی که است جلوه دهم . تا انسان ها را فریب داده و مشغول کنم» .
اینکه به ما دروغ بگویند که همه چیز حل شده و ما می توانیم یک زندگی بدون پیری، بیماری ، مرگ و درگیری با مشکلات داشته باشیم ، اشتباه است . چون این در واقع تعریف بهشت است نه دنیا .
ما باید برای برخورد با مشکلات آمادگی داشته و آنها را بپذیریم . دنیا دارِ بلا است . اما گاهی اوقات انسان ها می خواهند به خود دروغ بگویند و فکر کنند که یک زمانی در زندگی می رسد که انسان هیچ مشکلی نداشته باشد .
یک آماری در اروپا گرفته شده که در طی آن میزان رضایتمندی مردم را در هفتاد سال اخیر اندازه گیری کرده اند . از هفتاد سال پیش تحولات زیادی برای راحتی زندگی مردم بوجود آمده است .در اروپا نیز که از آخرین تحولات استفاده می کنند ؛ اما در این آمار مشخص شده که یک درصد هم میزان رضایتمندی انسان ها از زندگی افزایش پیدا نکرده است . ما باید بدانیم که هدف از لذت بردن، ایجادِ رضایتمندی است.
اگر ما راهنمایی دین را در مدیریتِ سختی ها و آسایش بپذیریم، می تواند سطح رضایتمندی انسان را از زندگی بالا ببرد . در ادامه چند مثال از به ظاهر محدودیت های دینی را بیان می کنیم که باعث بالا بردن سطحِ لذت بری و رضایتمندیِ ما خواهد شد.
کار بیشتر انسان ها آرزوپروری و خوش خیالی است که خود را بیهوده به خوش خیالی می زنند . و وقتی هم که این انسان ها با مشکلات مواجه می شوند نمی توانند آن ها را هضم کنند .بنابراین ما باید از همان اول این سختی ها را به فرزند خود آموزش دهیم . اینکه آمار خودکشی اینقدر زیاد شده است به خاطر این است که جوانانِ ما طوری تربیت شده اند که تحمل سختی ها را ندارند و یا حتی انتظار ندارند که در این دنیا برای آنها کوچکترین ناراحتی ای پیش بیاید. و این از آنجا شروع می شود که کودکان را از ابتدا با حقایق و سختی های زندگی آشنا نکرده ایم.
مثال۱: دین به ما می گوید که بدون قید و بند با نامحرم برخورد نداشته باشیم و نگاهِ خود را از حرام حفظ کنیم، این به نظر یک محدودیت است چون انسان متمایل به جنس مخالف است و از این برخوردها و نگاه ها لذت می برد، پس چگونه دین ادعا دارد که با این برنامه میزان لذت بردن را زیادتر می کند؟!
اگر کسانی که بدون قید و بند در مورد روابط آزاد زن و مرد، زندگی می کنند را مورد بررسی قرار دهیم، می بینیم که میزانِ رضایتمندی آنها نسبت به خانواده ها و افرادی که مقید هستند کمتر است . این مسئله را با تست های روانشناسی و بررسی شاخص هایی که می تواند میزان رضایتمندی و امید را نشان دهد می توان مشخص نمود .
یکی از لذایذی که در دنیا وجود دارد ، لذتی است که بین زن و مرد است . اسلام این لذایذ را مدیریت کرده و می گوید که از این لذت ها با این مقررات و محدودیت ها استفاده کنید . وقتی که شما نگاه خود را از نامحرم بردارید ، سطح رضایتمندی شما از این امور افزایش پیدا می کند . در غرب ، مردها ، کمتر لذت می برند . در واقع این قیدهایی که ما احساس می کنیم دست و پاگیر است فقط برای این است که انسان ها لذت بیشتری ببرند. اسلام می خواهد انسان ها لذت بیشتری ببرند تا با خدا رفیق شده و به سمت او حرکت کنند .
تا وقتی که فرد از این خلقت ،لذت نبرد ، رابطه ی او با خدا خوب نمی شود .
دین رضایتمندی از انواع لذت ها را به ما نشان می دهد . آرامش ، شهوات ، خوردن ، مقام اجتماعی و … همگی لذت دارند . شما اگر بخواهید لذت و رضایتمندی را افزایش دهید چاره ای جز این ندارید که راهنمایی دین را بپذیرید . در برخورد با شهوت، برنامه ی دین، بر این مَبناست که اگر مردان کنترل شده و با قید این لذت را پاسخ دهند (نگاه خود را از نامحرم برگیرند و فیلم ها و محرک های دیگر جنسی را نبینند)، به راحتی از همسرِ خود لذت می برند، حتی چند برابرِ افرادی که در قید و بند نیستند و لازم نیست برای لذت بردن زمان و هزینه ی زیادی را صرف کنند.
دین در قدم اول به شما راست می گوید و آینده را نیز در نظر می گیرد . می گوید که در این دنیا هم بلا است و هم آرامش . دین هم راهنمای خوبی است برای نحوه ی برخورد با سختی ها و هم راهنمای خوبی است برای نحوه ی برخورد با شادی ها .
ما نمی گوییم که باید با مطلق لذت ها مبارزه کرد . باید مدیریت کنیم که چگونه لذت ببریم .حتی اگر این مدیریت را بعنوان یک سختی بپذیریم ، سطح رضایتمندی ما افزایش پیدا خواهد کرد. این بلایی است که در دنیا وجود دارد و شما نمی توانید دنیا را تغییر دهید .
اصل اول تربیت این است که به فرزند خود بگوییم ما باید سختی ها را مدیریت کنیم .اولین گام برای مدیریتِ سختی ها، این است که شما آن سختی ها را بپذیرید، بعد می بینیم که اتفاقاً دین همه ی مدیریتی که به ما پیشنهاد می دهد فقط برای عبور از سختی ها نیست،بلکه برای افزایش لذت بری هم است .
مثال ۲: دین می گوید که وقتی غذا می خورید با اینکه لقمه ی آخر غذا دلچسب است ، آن را نخورید . فرد می گوید معده ی من هنوز جا دارد چرا دین می گویید که خوردن لقمه ی آخر مکروه است . اسلام می گوید که فیزیکِ بدن به گونه ای آفریده شده که عصب های معده وقتی می خواهند پیامِ سیری را به مغز برسانند،این پیام یک مقدار دیر می رسد، بنابراین نباید عجله کرد . اگر فکر می کنید هنوز یک یا چند لقمه ی دیگر معده ی شما جادارد ، دیگر غذا نخورید . چون این کار ظرفیت اضافی به معده تحمیل می کند . خوردن غذای اضافی هیچ اثری جز بیماری ندارد .وقتی هم که مریض شدید دیگر نمی توانید غذای خوش مزه بخورید . پس برای اینکه همیشه از غذا خوردن، لذت برده و مزه ی این لذت در کام شما بنشیند ، از یک لذت که همان خوردن لقمه ی آخر غذا است صرف نظر کنید. تمام پیشنهادات دین اینگونه است . یعنی دین لذت هایی را در نظر می گیرد، که فرد می خواهد، اما ممکن است آنها را نبیند .
پیشنهاد دیگر اسلام این است که تا زمانی که به طور کامل گرسنه نشده اید غذا نخورید. چون با این کار استعداد غذا خوردن خود را نابود می کنید . دیگر از نان خالی لذت نبرده و در این صورت باید هزینه ی زیادی را برای غذای خوشمزه صرف کنید . و این هزینه ی زیاد شما را از لذت های دیگر محروم می کند .
یکی از بهترین لذت ها، لذت های روحی است . شما می توانید عاشق یک معشوق بسیار بزرگی شوید که می تواند بیشترین سُرور را در دل شما ایجاد کند . چرا باید کاری کنید که عاشق نشده و نتوانید مزه ی عشق را بچشید؟!
از نظر اسلام ممنوع است که ما با همه ی لذت ها مبارزه کنیم . پیشنهاد هایی که خدا می دهد ، برای افزایش قدرت و تنوع لذت بری ما است . خدا می گوید لذتی ببرید که شما را نابود نکرده و لذت های دیگر را از شما سلب نکند . دین نگاه ما را به سختی ها عوض می کند . توقع هرکس از دنیا زیاد باشد بیشتر لطمه می خورد .
اگر یک دختر و پسری ازدواج کنند و توقع آنها از همسرشان خیلی زیاد باشد، کار آنها به طلاق ختم می شود .
وقتی یک بچه توقع دارد هرکاری که می کند از آن لذت ببرد ، نمی توان نماز خواندن را به او آموزش داد . چون نماز یک لذتِ فوری ندارد . اگر پدر و مادرها راستِ بزرگ را به فرزند خود نگفته اند ، امید نداشته باشند که فرزندشان به راحتی نماز خوان شود . اینکه یک بچه ای به شیوه ی غلط نمازخوان شود بسیار خطرناک است . (یعنی اینکه بوسیله ی تشویق های غلط و دروغ های عارفانه بچه را نمازخوان کرد، اشتباه است). در این صورت بچه یک مدت نماز می خواند اما بعد متوجه می شود که همه ی چیزهایی که در خصوص آمدن نور و بالارفتن سطح او از بچه های دیگر کلاس و وعده های دروغین ِ دیگر که به او داده اند تحقق نیافته است . به همین جهت از نماز زده می شود . اینکه یک نمازخوان ، بی نماز شود بسیار بدتر از این است که یک بچه ای دیرتر نمازخوان شود اما درست این کار را بیاموزد .
منافقان از کافران قساوت قلب بیشتری داشته اند . منافق یعنی کسی که یک مدت مسلمان بوده و بعد از اسلام خارج شده است . پس ما نباید به هر قیمتی فرزند خود را نماز خوان کنیم . باید با یک روش درست با او رفتار کنیم . روش درست این است که اساساً بچه ی ما سختی های دنیا را باور کرده و بداند که باید شیوه ی برخورد با سختی ها را یاد بگیرد . باید کارهایی را انجام دهد که دوست ندارد . قطعاً بخشی از فعالیت های ما ، چیزهایی است که دوست نداریم . این درواقع ادب است . البته ممکن است گاهی اوقات ما ادبی را هم رعایت کنیم که دوست داریم . ولی ادب، یعنی رفتار طبق آئین نامه ، نه از روی خواستن . اگر کودک گفت برای چه باید نماز بخوانیم ، بگوییم بخاطر ادب در برابر پروردگار . اولین تعریف نماز این است که نماز، ادب است . فلسفه ی ادب این است که بپذیریم قرار نیست همه ی کارهایی را که می کنیم دوست داشته باشیم .
حجت الاسلام پناهیان