علل تحریف
مرحوم مطهری علل و عوامل تحریف را به دو امر مربوط می داند:
عامل یکم: عامل عام و غیر مختص به عاشورا
عامل دوم: عامل خاص و مربوط به عاشورا
بر این اساس درباره عامل یکم می گوید:
«مثلا همیشه اغراض دشمنان خود یک عاملی است برای اینکه حادثه ای را دچار تحریف کند.دشمن برای اینکه به هدف و غرض خودش برسد، تغییر و تبدیلهایی در متن تاریخ می دهد و یا توجیه وتفسیرهای ناروایی از تاریخ می کند که این مطلب نمونه های زیادی دارد و من نمی خواهم از نمونه های آن بحثی کرده باشم.همین قدر عرض می کنم که در حادثه کربلا هم این نوع از عامل دخالت داشت؛ یعنی دشمنان در صدد تحریف نهضت حسینی بر آمدند.»[15]
درباره عامل دوم هم می گوید:
«در بشر یک حس قهرمان پرستی هست، یک حسی هست که در باره قهرمانهای ملی و قهرمانهای دینی افسانه می سازد… . بهترین دلیلش این است که مردم برای نوابغی مثل بوعلی سینا و شیخ بهایی چقدر افسانه جعل کردند!»[16]
«اما افرادی که شخصیت آنها شخصیت پیشوایی است و قول آنها، فعل و عمل آنها، قیام و نهضت آنها سند و حجت است، در اینها نباید تحریفی واقع بشود، در سخنشان، در شخصیتشان، در تاریخچه شان.»[17]
در اینجا نیز مرحوم مطهری این تحریفات را رد می کند و می گوید:
«در حادثه کربلا، یک قسمت از تحریفاتی که صورت گرفته است، معلول حس اسطوره سازی است.مبالغه ها و اغراق هایی شده است… این حس اسطوره سازی خیلی کارها کرده است. ما که نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار بدهیم.«و ان لنا فی کل خلف عدولا ینفون عنا تحریف الغالین و انتحال المبطلین ». ما وظیفه داریم اینها را از چنگ این افسانه سازها بیرون بیاوریم.»[18]
ممکن است کسی بگوید که تعلیمات پیشوایان دین از زمان پیامبر اکرم(ص) و ائمه (ع)، بر ضرورت احیای نام حسین بن علی (ع) و تجدید عهد ولاء با او به صورت سالانه و با بیان مصایب وی تأکید داشته اند[پس می توان با هر روشی این کار ار انجام داد!]. این سخن درست است؛ اما این گونه احیاها به نظر مرحوم مطهری شرایطی دارد که به این صورت است:
«عزاداری حسین بن علی واقعا فلسفه دارد، واقعا فلسفه صحیح دارد، فلسفه بسیار بسیار عالی هم دارد. هر چه ما در این راه کوشش کنیم، به شرط اینکه هدف این کار را تشخیص بدهیم بجاست.اما متاسفانه عده ای این را نشناختند، خیال کردند که بدون اینکه مردم را به مکتب حسین علیه السلام آشنا کنیم، به فلسفه قیام حسینی آشنا کنیم، عارف به مقامات حسینی کنیم، همین قدر که مردمی آمدند و نشستند و یک گریه ای را نفهمیده و ندانسته کردند، دیگر کفاره گناهان است!»[19]
به نظر مرحوم مطهری برپا کردن مجالس حسینی و گریه بر حسین (ع)، به مثابه وسیله ای برای بخشودگی گناهان، از دیدگاه اسلامی مردود است؛ به علاوه، این موضوع از دل مکتب ماکیاولی بیرون می آید.[20] استاد مطهری در این باره نیز می گوید:
«یک حرفی را امروزی ها در آورده اند در مکتب ماکیاول و امثال او که می گویند هدف، وسیله را مباح می کند، هدفت خوب باشد وسیله ات هر چه شد، شد.اینها هم گفتند:ما اینجا یک هدف مقدس و منزه داریم و آن گریستن بر امام حسین علیه السلام است. حالا این گریستن روی چه فلسفه ای است، کاری به آن ندارند، باید گریست.بسیار خوب، باید گریست.به چه وسیله بگریانیم؟به هر وسیله که شد.هدف که مقدس است، وسیله هر چه شد، شد.»[21]
مطهری از به کارگیری هر گونه وسایلی که چنین وانمود می کند که مسئله حسین (ع) با سایر موارد اختلاف دارد، هشدار می دهد و می گوید:
«این موضوع که دستگاه حسینی یک دستگاه جدایی است و از هر وسیله ای برای گریاندن می شود استفاده کرد، این خیال، این توهم دروغ و غلط، یک عامل بزرگی شد برای جعل و تحریف.»[22]
زیرا این امر سیمای امام حسین (ع) را خراب می کند و موجب انحراف از تعالیم اسلام می شود. مطهری در این مورد هم می گوید:
«امام حسین علیه السلام شهید شد که اسلام بالا برود(و اشهد انک قد اقمت الصلاة و اتیت الزکاة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و جاهدت فی الله حق جهاده) ، امام حسین کشته شد که سنن و مقررات و قوانین اسلامی زنده شود؛ نه اینکه بهانه ای (7) شود که پا روی سنن اسلامی بگذارند.ما امام حسین را به صورت العیاذ بالله اسلام خراب کن درآورده ایم. امام حسینی که ما در خیال خودمان درست کرده ایم، اسلام خراب کن است.»[23]
مرحوم مطهری بنا به احساس خطر شدیدی که نسبت به خطرات مرگباری که در نتیجه تحریفات، حادثه کربلا را دربرگرفته اند، با میرزای نوری همنوایی و صراحتاً اعلام می کند:
«انسان وقتی که در تاریخ نگاه می کند، می بیند که به سر این حادثه چه ها آورده اند! به خدا قسم حرف حاجی حرف راستی است.می گوید امروز! اگر کسی بخواهد بر امام حسین علیه السلام بگرید، بر این مصیبت هایش باید بگرید، بر این تحریف ها و مسخ ها و دروغ ها باید بگرید.»[24]
مرحوم مطهری در تأکید خود بر این نکته که تاریخ عاشورا ازجمله تاریخ های مملو از منابع صحیح و اسناد معتبر و زنده است، به این نوشته مرحوم آخوند خراسانی استناد می کند که می گوید:
«مرحوم آخوند خراسانی می گفته است اینهایی که دنبال روضه نو نشنیده هستند بروند روضه های راست را پیدا کنند که آنها را احدی نشنیده است،و این طور است.باز عرض کردم،خطبه هایی که امام حسین در مکه و در حجاز به طور کلی، در بین راه و در کربلا خوانده است، خطبه هایی که اصحابش خوانده اند، سؤال و جواب هایی که با حضرت شده است، نامه هایی که میان ایشان و دیگران مبادله شده است، نامه هایی که میان خود دشمنان مبادله شده است، علاوه بر نقل کسانی که حاضر واقعه عاشورا بوده اند،چه از دشمنان و چه از دوستان، [همه اینها جزئیات این حادثه را روشن کرده است.]سه چهار نفر از دوستان امام حسین بودند که جان به سلامت بیرون بردند؛ ازجمله غلامی است به نام عقبة بن سمعان و این مرد از مکه همراه امام بود و وقایع نگار قضیه کربلا بوده است از لشکریان اباعبدالله. در روز عاشورا هم گرفتار شد؛ ولی چون گفت غلام هستم،آزادش کردند.این مرد وقایع را نوشته است.مرد دیگری است به نام حمید بن مسلم که وقایع نگار لشکر عمر سعد بوده است، او هم نوشته است؛ همچنین دیگران که حاضر واقعه بوده اند،نوشته اند.
یکی از حاضران واقعه، شخص امام زین العابدین علیه السلام است.ایشان خودشان از حاضران واقعه بودند.تمام جزئیات را از اول تا آخر[شاهد]بوده اند و همه قضایا را نقل کرده اند.نقطه ابهامی در تاریخ امام حسین وجود ندارد.»[25]
همچنین در مواجهه با آرا و دیدگاه هایی که بر این باورند گریه بر حسین موجب آمرزش همه گناهان می شود، شهید مطهری منبع این افکار را اندیشه های وارداتی، مثلاً مسیحیت، می داند و می گوید:
«یکی از اصول معتقدات مسیحی مساله[به] صلیب رفتن مسیح است برای اینکه فادی باشد.الآن «الفادی »لقب مسیح است.این از نظر مسیحیت جزء متن مسیحیت است.می گویند عیسی به دار رفت و این به دار رفتن عیسی کفاره گناه امت شد؛ یعنی گناهان خودشان را به حساب عیسی می گذارند.»[26]
در اینجا شهید مطهری می خواهد در این باره تأمل و تفکر شود؛ ازاین رو می گوید:
«فکر نکردیم این حرف مال دنیای مسیحیت است و با روح اسلام سازگار نیست، با سخن حسین سازگار نیست.»[27]
چراکه مرحوم مطهری بر این باور است که:
«اباعبدالله که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد که سنگری برای گنهکاران بشود. ما گفتیم حسین یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمه گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه می گیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران می کنم؛ اما شما هر چه می خواهید باشید.»[28]
اینجا است که شهید مطهری درباره ماهیت کسانی که در خالی کردن نهضت امام حسین (ع) از محتوای عمیق خود دست داشته اند تردید می کند و آنان را به ارتکاب یک جرم حقیقی متهم می کند و می گوید:
«من نمی دانم کدام جانی یا جانی هایی جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی وارد کردند و آن اینکه هدف حسین بن علی را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحی ها در مورد مسیح گفتند، درباره حسین گفتند که حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امت را به دوش بگیرد، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود،بیشتر بشود.»[29]
ازاین رو دیری نمی پاید که مطهری درباره هویت این مجرمان و انگیزه هایی که آنان را به این کار واداشته است سؤال می کند و می گوید:
« [آیا آنان در ورای این عقاید خواستند بگویند که]حسین کشته شد برای آنکه بار گناه امت را به دوش بگیرد، برای اینکه ما گناه بکنیم و خیالمان راحت باشد، حسین کشته شد برای اینکه گنهکار تا آن زمان کم بود،بیشتر بشود.[30]لذا بعد از این انحراف،چاره ای نبود جز اینکه ما فقط صفحه سیاه و تاریک این حادثه را بخوانیم،فقط رثاء و مرثیه ببینیم.»[31]
از سوی دیگر، مطهری بر این باور است که ما مسئول این نحوه قرائت هستیم و در این باره می گوید:
«پس باید اعتراف کنیم که یکی از جانی های بر حسین بن علی ما هستیم که از این تاریخچه فقط یک صفحه اش را می خوانیم و صفحه دیگرش را نمی خوانیم. جانی های بر امام حسین آنهایی هستند که این تاریخچه را از نظر هدف منحرف کرده و می کنند.»[32]
البته شهید مطهری معتقد نیست که صفحه تاریک و سیاه این حادثه را نخوانیم. برعکس دراین باره می گوید:
«من نمی گویم آن صفحه تاریک را نباید دید؛ بلکه باید آن را دید و خواند،اما این مرثیه همیشه باید مخلوط با حماسه باشد. اینکه گفته اند رثای حسین بن علی باید همیشه زنده بماند، حقیقتی است و از خود پیغمبر گرفته اند و ائمه اطهار نیز به آن توصیه کرده اند. این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود،این ذکری،این یاد آوری نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید؛ اما در رثای یک قهرمان.»[33]
مطهری در ادامه بر این باور است که برای مؤثر واقع شدن این رثاءها مراحلی لازم است؛ از این رو می گوید:
«پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید؛ وگرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بی دست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریه ملتی برای او معنی ندارد. در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید،برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازه ای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید،شما هم عدالتخواه بشوید،شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادیخواه باشید،برای آزادی احترام قائل باشید،شما هم
سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه،شرف و انسانیت یعنی چه، کرامت یعنی چه.اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم،آن وقت از جنبه رثایی اش می توانیم استفاده کنیم؛ وگرنه بیهوده است.»[34]
اینجا است که شهید مطهری اعتقاد دارد که باید هر دو وجه حادثه کربلا، یعنی وجه نورانی و وجه رثایی آن را خواند؛ البته با شرایطی. و آن اینکه: اولاً، وجه نورانیِ تاریخ حسینی خوانده شود تا امکان استفاده از وجه رثایی این واقعه فراهم شود؛ وگرنه وجه رثایی آن به تنهایی، هیچ فایده ای ندارد. این است که می گوید:
«گاهی گفتیم برای تسلی خاطر حضرت زهراست؛ چون ایشان در بهشت همیشه بیتابی می کنند و هزار و چهار صد سال است آرام ندارند، با گریه های ما ایشان آرامش پیدا می کنند!پس آن را یک خدمت خصوصی به حضرت زهرا تلقی کردیم.»[35]
مطهری واقعه عاشورا را از زاویه اجتماعی و جنبه عمل جنایتکارانه ای که صورت گرفته است می خواند و آن را یکی از مظاهر انحطاط در جامعه اسلامی می داند و می گوید:
«حادثه عاشورا از جنبه اجتماعی و نسبت به کسانی که مرتکب آن شدند،مظهر یک انحطاط در جامعه اسلامی بود.»[36]
از سوی دیگر، توجه را به برپایی این گونه مجالس جلب می کند و آن را برای صیقل دادن احساسات اسلامی و انسانی، ضروری می داند و می گوید:
«این موضوع برای صیقل دادن احساسات اسلامی و انسانی است؛ اما به شرط اینکه ما این را درست درک بکنیم.امروز روزی نیست که آدم سرش را زیر آب بکند.ما باید در اوضاع مذهبی خودمان رفرم ایجاد کنیم،البته نه در مذهب بلکه در کار خودمان.اشتباهات ما که به مذهب مربوط نیست.»[37]
ادامه این مقاله را در بخش بعد بخوانید….
پی نوشت ها:
15 . همان، ص 85.
16. همان، ص 86.
17 . همان.
18. همان،ص88 ، با اندکی جابه جایی.
19. همان، ص 90.
20. زیرا در مکتب ماکیاولی برای رسیدن به هدف استفاده از هر وسیله ای مجاز است.
21. همان، صص 90 91.
22. همان، ص 92.
23. همان، ص 93.
24. همان، صص93 94.
25. همان، 96 97.
26 . همان، صص 108 109.
27 . همان، ص 109.
28 . همان،ص 89.
29.همان،ص 32.
30. همان.
31. همان.
32.همان، ص 31.
33. همان، ص 32.
34. همان، صص 32 33.
35. همان.
36. همان، ص 34.
37. همان.