یکی از مهم ترین وظایف ما در قبال فرزندان، تکریم شخصیّتی آن ها است. تکریم شخصیّت مهم ترین عاملی است که موجب دوری فرزندان ما از هر گونه پستی و تن دادن به گناه و معصیّت می شود.
وقتی فرزندان ما احساس ارزشمندی و کرامت نفس پیدا کردند، در جاده ای قرار گرفته اند که به تدریج خود را در قلّه ای از شخصیّت خواهند دید و از آن جایگاه بالا به خود و دنیا می نگرند. آن ها واقعیّت دنیا را ـ که از پستی و حقارت گرفته شده ـ خواهند دید و شخصیّت و کرامت خود را ـ که عطیّه ای الهی است ـ به جلوه های زودگذر و پوچ دنیا نخواهند فروخت.
چنین شخصی خود را بالاتر و بزرگتر از آن می بیند که دل به دنیای فانی ببندند. به همین دلیل به تدریج حبّ دنیا که منشأ تمام خطاها است از وجودشان بیرون خواهد رفت و شیفته ی فضائل اخلاقی و کرامات معنوی خواهند شد.
اما اگر فرزندان ما کرامت نفس و احساس ارزشمندی خود را از دست بدهند با دنیا که از ریشه ی «دُنُوّ» و پستی است هم آغوش شده و به تدریج، آمادگی پذیرش هرگونه پستی و بی شخصییتی را به دست خواهند آورد.
با این بیان روشن می شود که اگر بتوانیم با امید به الطاف الهی فرزندانمان را در سیر کرامت نفس قرار دهیم، بزرگ ترین خدمت را در حقّ آنها کرده ایم و اگر با آن ها به گونه ای رفتار کردیم که عزّت و کرامت نفسشان را از دست بدهند، بزرگ ترین خیانت را در حقّشان مرتکب شده و عاقّ فرزندان خود خواهیم شد.
چند نکته: (راه کارها و موانع)
۱٫ از عزّت نفس خود غافل نباشیم
تا زمانی که خود ما به کرامت نفس نرسیده و بویی از آن نبرده باشیم، به سادگی نمی توانیم چنین فرزندانی تربیت کنیم. به همین دلیل است که اساتید اخلاق و تربیت، زمان مناسب برای تربیت فرزند را چندین سال قبل از تولّد او می دانند. یعنی ما باید خود به تعادل اخلاقی و رفتاری رسیده باشیم و از گناه و معصیت دور باشیم تا بتوانیم حقّ تربیتی فرزندانمان را آن گونه که باید ادا کنیم.
والدینی که با گناه و معصیت، چوب حراج به کرامت نفس خود می زنند، والدینی که قدرت کنترل چشم و زبان خود را ندارند، والدینی که هنوز در دام هوای نفس خود گرفتارند، چگونه می توانند فرزندانی تربیت کنند که در مسیر کرامت نفس و فضایل اخلاقی گام برداند!
۲٫ محبّت در حقّ کودک
پیش نیاز بعدی برای تربیت کریمانه ی فرزندانمان، محبّت در حقّ آن ها است. یعنی باید آن ها را دوست داشته باشیم و رفتارهای خود را بر مبنای همین محبّت قرار دهیم تا در نتیجه بتوانیم برخوردی کریمانه با آن ها داشته باشیم.
۳٫ به رسمیّت شناختن حقوق کودک
هر چند که فرزندان ما تجربه ی خاصی برای زندگی ندارند و باید تحت نظارت دقیق ما بزرگ شوند، امّا باید بپذیریم که آن ها عضوی از اعضای خانواده ی ما هستند و حق دارند جایگاه واقعی خود را در خانه پیدا کنند.
ما باید این حقّ فرزندانمان را به رسمیت بشماریم و به آنها اجازه بدهیم که در خانه و در کنار والدینشان به راحتی صحبت کنند، سؤال بپرسند، اشکال بگیرند، بازی و شوخی کنند، و بدون این که دغدغه ای به خود راه بدهند، کارهای مربوط به خود را با آرامش انجام دهند.
۴٫ فراهم آوردن بستری امن برای کودک
فرزندان ما خانه و محلّ زندگی خود را آشیانه و مأمن خود می بینند. آن ها در کانون گرم خانواده به آرامش می رسند و با اطمینان خاطر به بازی و انجام وظایف خود می پردازند.
باید بدانیم که کودکان ما با روح لطیف و افکار کودکانه ای که دارند به هیچ وجه توان درک و تحمل مشاجرات و اختلاف های ما را ندارند. مراقب باشیم که اگر با همسر خود اختلافی داریم، تا جایی که ممکن است، اختلاف خود را نزد کودکانمان مطرح نکنیم و نزد آن ها از یکدیگر ایراد نگیریم.
این کار نه تنها موجب می شود که کودک ما نسبت به یکی از پدر و مادر یا هر دوی آن ها بی اطمینان شود و در الگودهی آن ها تردید کند، بلکه موجب میشود که آشیانه ی گرم خود را در معرض خطر تندبادهای اختلاف و دوگانگی والدین دیده و در یک لحظه آروزهای کودکانه ی خود را بر باد رفته بیند.
۵٫ در آغوش گرفتن و بوسیدن فرزند
هر از چند گاهی کودکان خود را در آغوش بگیریم. آن ها را به خود بچسبانیم[۱] و صورتشان را ببوسیم. به آن ها بگوییم فرزندان خوب و باادبی هستند و از این که چنین فرزندانی داریم خوشحالیم خدا را شکر می کنیم.
۶٫ در محبّت به فرزند افراط و تفریط نکنیم
مراقب باشیم که فرزندانمان نسبت به خود «واقع بین» باشند. نه مبتلا به توهّم «خود برتربینی» شوند و نه دچار «خود کم بینی» و «حقارت» گردند. به همین دلیل در تعریف از فرزندانمان زیاده روی نکنیم و در نکوهش ایشان نیز طوری رفتار نکنیم که استعدادهای درونیشان تضعیف گردد. چه این که برخی از والدین آن قدر از فرزندان خود تعریف و تمجید می کنند که آن ها گمان می کنند از دماغ فیل افتاده اند. و برخی دیگر با بزرگ جلوه دادن خطاها و اشتباهات فرزندان و زیاده روی در سرزنش ایشان، آن ها را به موجوداتی دست و پاچلفتی و بی مصرف تبدیل می کنند.
۷٫ به کودک خطاکار توهین نکنیم
دین مبین اسلام به ما آموخته است که وقتی یک انسان کار زشت و ناپسندی انجام داد، بین آن رفتار زشت و شخصیّت او تفکیک قائل شویم. یعنی از رفتار و عمل زشتش متنفر شویم، اما کوچکترین توهینی به شخصیّت او نکنیم. با توجه به این مطلب، اگر فرزند ما خطاهایی هر چند بزرگ هم انجام داد، به هیچ وجه اجازه ی توهین و لگدمال کردن شخصیت آن ها را نداریم و تنها باید رفتار زشت شان را تقبیح کنیم. [۲]
۸٫ هنگام عصبانیت تصمیم به تنبیه نگیریم
وقتی کودک خطایی انجام داد برخی از والدین با عصبانیّت اقدام به تنبیه کودک خود کرده یا این که با الفاظ زشت به شخصیّتش توهین می کنند. این کار موجب می شود که کرامت نفس کودک در معرض تهدید جدّی قرار گیرد و لطمه ای سنگین به شخصیتش وارد آید. باید مراقب باشیم که هنگام عصبانیّت، به هیچ وجه با کودکان خود برخورد نکنیم و به دنبال اصلاح رفتار آن ها نباشیم، چرا که در این صورت پیش از آن که به دنبال اصلاح کودک خود باشیم به دنبال خنک کردن دل و فرونشاندن آتش خشم خود خواهیم بود.
۹٫ قدر احساس ارزشمندی فرزندان خود را بدانیم
عزّت و کرامت نفسی که فرزند ما دارد، سرمایه ی گران بهایی برای او است که موجب دوری او از هرگونه انحراف و پستی خواهد بود. هنگامی که اشتباهی در کودکمان دیدیم هرگز با الفاظ زشت و رفتار زننده با او برخورد نکنیم. این کار موجب می شود که با دست خود فرزندمان را از قلّه ی عزّت و کرامت به زیر بکشیم و به جای آن که او را تربیت کنیم زمینه ی افتادن او در دام خطاها و اشتباهات بیشتر را فراهم آوریم. وقتی فرزند ما خود را دارای عزّت و کرامت نفس دید، به شدت مراقب است تا این سرمایهی بزرگ خود را به آسانی از دست ندهد. همین سرمایه، کمک وافری در مسیر تربیت فرزندمان به ما میکند و کار تربیت او را تا حد مطلوبی هموارتر خواهد نمود.
۱۰٫ کودک خطاکار را با خودش درگیر کنیم
بهترین برخورد با کودک در برابر خطاهایش آن است که به گونه ای او را متوجه خطایش کنیم تا با خود درگیر شود و با بهره گیری از عزّت و کرامت نفس خود بتواند تصمیمی جدی برای ترک اشتباهاتش بگیرد. حال اگر در مقابل رفتارهای بد فرزندمان بخواهیم به گونه ای افراطی با او برخورد کنیم، در واقع، کودک ما پیش از آن که خود را گناه کار ببیند، احساس میکند که مورد ظلم و ستم قرار گرفته و با این اندیشه نه تنها بر سر حل مشکلش با خود درگیر نمی شود، بلکه در اندیشه اش خود را مظلوم و چه بسا طلب کار هم خواهد دید.
۱۱٫ از کودک در حدّ خودش انتظار داشته باشیم
سطح انتظارات خود از فرزندانمان را در چارچوب ویژگی های سنّی و توانمندی های آن ها قرار دهیم. باید از کودکانمان انتظار رفتار یک شخص باتجربه و پخته را نداشته باشیم. چرا که در این صورت به خاطر رفتارهای کودکانه اش مدام او را در معرض فشار قرار خواهیم داد و همواره بدون علت او را سرزنش خواهیم کرد. مراقب باشیم که توانمندی های فرزندانمان را با توانمندی های خودمان مقایسه نکنیم تا بتوانیم مطابق با تلاشی که داشته اند آن ها را تشویق کنیم.
[۱]. تذکر: در صورتی که فرزند دختر است، توجه داشته باشیم که وقتی سنّ او بالاتر رفت، شایسته نیست که پدر او را در آغوش گرفته یا به خود بچسباند؛ بلکه می تواند پیشانی او را ببوسد. همچنین اگر فرزند پسر است، باز هم مادر باید مراقب باشد که با بالا رفتن سنّ او، فرزندش را در آغوش نگیرد.
[۲]. تذکر: گاهی شیطان بیرونی، انسان را فریب می دهد. در این صورت میتوان بین آن شخص و گناهش تفکیک قائل شد. یعنی کارش را بد می دانیم؛ ولی شخصیّتش را لگدمال نمی کنیم. اما گاهی انسان در رذایل اخلاقی تا جایی پیش می رسد که از درون برای خودش شیطانی می شود. چنین شخصی در واقع، شخصیتش با گناه یکی شده و به خاطر این اتحاد، علاوه بر گناه و معصیتش، خودش را هم تقبیح می کنیم.
منبع : برگرفته از کتاب «آیین شکوفایی» نوشته ی «احمد نباتی» مدیر سایت هم اندیشی دینی