قبل نوشت: این روزها سی و چند ساله شده ام و به خود که می نگرکمی پختگی کمی فکر کمی صبوری در خود می بینم انگار از سی سالگی که بگذری زنی دیگر در تو متولد می شود
هر دورهای از زندگی ویژگیهای خاص خود را دارد و با گذر از هر مرحله، بر تجربیات انسان افزوده میشود، اما زمانیکه یک زن دهه بیست سالگی را پشت سر میگذارد و وارد دهه سی سالگی میگردد، آرامآرام زیباترین و دلچسبترین لحظات زندگی خود را تجربه میکند.
تا این زمان گاه تجربههای تلخ آنچنان او را آزرده میکرد که گویی زندگی برایش بیمعنا میشد و گاه آنچنان وقایع خوشایند او را سرخوش مینمود که گویی خوشبختترین انسان است. تمام احساسات، تصمیمها و تجربههای درست و نادرست زندگی، اکنون او را آماده کرده است تا گامهای استوارتر و متعادلتری را بردارد؛ چراکه حالا فرصت جا افتادن است. حال دیگر آنقدر پخته شده است که ناملایمات او را نگران نکند و امیدوارانه به حل مشکلات بپردازد؛ با اتفاقات کوچک و بزرگ زندگی سنجیدهتر برخورد میکند، خود را نمیبازد، عاقلانهتر تحلیل میکند و حواشی زندگی او را از معنی و حقیقت زندگی غافل نمیسازد.
میگویند جوانی بهار زندگی و همچون بهار، زیباترین و کوتاهترین فصل حیات است. من میگویم فروردین این بهار دهه بیست سالگی و اردیبهشت آن دهه سی سالگی است.
فروردین گاهی سرد است و گاهی گرم، برخی درختان شکوفه دارند و برخی دیگر در انتظار شکوفهزدن هستند. حال و هوای فروردین کمی ناپایدار است، انگار فروردین تکلیف خودش را نمیداند. یک روز برف میآید و یک روز باران، روزی آفتابی است و روزی دیگر ابری. آدم در این ماه سردرگم است. احوال دهه بیست سالگی اینگونه است؛ چون آغاز بهار است و باید هوای برفی، بارانی، ابری و آفتابی را تجربه کرد. در این دوره، زمانی با زندگیمان آنقدر درگیر میشویم که ابرهای تیره بر حال و هوای روزگارمان سایه میافکند و گاهی آنچنان سرمست شکوفههای رنگارنگ زندگی میگردیم که مغرورانه به روزگار فخر میفروشیم. خلاصه اینکه دهه بیست سالگی مثل فروردین، بالا و پایین بسیار و در عین حال جذاب دارد، اما باید این تغییرات ناگهانی اتفاق بیافتند تا ما را هرچه دلنشینتر و استوارتر وارد اردیبهشت زندگیمان کند؛ به دلیل آنکه در اردیبهشت خبری از تزلزل و بیثباتی نیست.
اردیبهشت بهار در عین ثبات و پایداری، زیبا و چشمنواز است. شکوفههای رنگارنگ همگی سبز شدهاند و زیبایی دو چندان شده است، رنگ سبزی که تازه است و طراوت دارد و آدم از دیدنش سیر نمیشود. آفتابش آدم را آزار نمیدهد و نسیم آرامش روحت را نوازش میدهد. اردیبهشت حال خوبی دارد. عروس سال است. نه هوای ابری آنچنان دارد که خبر از سوز و سرما بدهد و نه هوای آفتابی گرمی که برایت یکنواخت گردد.
احوال دهه سی سالگی عمر یک زن همچون اردیبهشت بهار است. کمکم با گذر سالهای این دهه درک و فهممان نسبت به زندگی متفاوت خواهد شد. زیباییها را عمیقتر و به گونهای متفاوت حس میکنیم. هیچچیز برایمان تکراری نیست نه طلوع آفتاب و نه غروب آن، نه بیداری صبح هنگام و نه خواب شبانه. تکتک ثانیههایش را با تمام وجود درک میکنیم و گذر زمان را هوشیارانه طی میکنیم. امید، ویژهترین خصیصه این دهه است و هیچ اتفاقی نمیتواند خللی در آن وارد کند. انگار میدانیم که باید دودستی این برهه از عمرمان را بچسبیم و از تمام لحظاتش بهترین استفاده را کنیم.
یک بانوی سیوچندساله میداند در روابط فردی و اجتماعی خود چگونه رفتار کند، به خود مطمئن است و خود را باور دارد. هدف واضح و مشخصی پیش روی خود دارد که برای رسیدن به آن تلاش میکند؛ چراکه حال با تمام وجود درک کرده که فرصت زندگی و اردیبهشت روزگارش بسیار کوتاه است و باید قدر لحظههای ناب اردیبهشت را دانست.
میداند که هنوز چین و چروک روزگار صورتش را لمس نکرده است و خبری هم از جوشهای ناگهانی و بیدلیل نوجوانی نیست. اضطرابها و سرمستیهای ناپایدار و متغیر دهههای پیش را پشتسر گذاشته و هنوز هم سستی و کرختی دهههای پیش رو را تجربه نکرده است. تعادلی بسیار خوب را هم در رفتار و هم در گفتار خود حس میکند که برایش خوشایند است. یک زیبایی متناسب هم در چهره خود میبیند و هم در اندام خود. چنین تناسب و تعادلی همچون اردیبهشت دلچسب و شیرین است. وقار و متانت در عین زیبایی و دلبری بسیار دلنشین خواهد بود.
دهه سی سالگی هم همچون دهههای دیگر در حال گذر است و این ماییم که با درک هر چه بیشتر زیباییهایش باید آنرا غنیمت بشماریم که آخرین و بهترین دورهی جوانی است…..
نوشته طاهره جعفری