خدایا!
من مبهوت توام! یعنی از وقتی یه موجود کوچولو رو بهم دادی بیشتر مبهوت تو شدم.
اون روز که اميرعلي تلاااااااااااااش میکرد بغلته واقعا متحیر قدرت خدا بودم که نه ما چیزی یادش دادیم نه کسه دیگه فقط خداست که این قدرت رو تو وجودش قرار داده یا اون زمان که داشت شروع میکرد به سینه خیز رفتن و تمام تلاشش رو میکرد …
به محمد میگفتم چه جوریه مامان؟ خدا شبا برا شما کلاس میذاره؟؟!!
انگار که مو به مو خدا همه چیز رو براشون توضیح میده.
آخه امير علي تو چطوری یاد گرفتی بمکی؟
چطوری یاد گرفی بخندی؟
چطوری یاد گرفتی بغلتی؟
چطوری یاد گرفتی وقتی میغلتی دستتو از زیر بدنت بیاری بیرون؟
وقتی غریبه ها رو میبینی از کجا میدونی میشه خجالت کشید؟؟
خدایا!
ما چقدر در برابر تو کوچکیم …
پي نوشت:
خَلَقَ الإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ
آدمی را از نطفه بیافرید و اکنون اوست که به آشکارا دشمنی می ورزد
خدایا شرمنده ام …
نويسنده: مريم هرندي
سلام علیکم گلم.خدایا به خاطر همه چیز ازت ممنونیم.ممنونم خانم هرندی عزیز.قلمتان با برکت
الحاقیات: