خداحافظ محرم..
مُحَرَّم جان؛ خدانگهدارت!…
نمى دانم دوباره تو را خواهم ديد يا نه؟!…
اما اگر وزيدى و از سَرِ كوى من گذشتى، سلامَم را به ارباب برسان!…
بگو هميشه برايَت مشكى به تَن مى كرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجين شود!…
گرچه جوانى مى كرد، اما به سَرِ سوزنى هم كه شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت!…
با چاى روضه، صفا مى كرد و سَرَش درد مى كرد براى نوكرى!…
مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم!… و دلم شور مى زند براى “صَفر"ى كه از “سَفَر” مى رسد!..