دفتر شعری به مناسبت تقارن ایام فاطمیه و عید نوروز (1)
جهت گرامی داشت ایام عزا دفتر شعری مختص تقارن فاطمیه و عید نوروز، جهت استفاده عموم عزاداران آمده شده که در ادامه می آید.
1-
عید امسال پر از بوی گل یاس شده است
و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است
همه ی دشت گواهند که با بوی بهار
عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است
چینش سفره امسال تفاوت دارد
سین هر سفره ، سلامی است که بر یاس شده است
روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده
سیب ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده است
ابر ،در هیات یک مستمِع مداحی است
بس که می گرید و دل نازک و حساس شده است
جان گل های جهان پیشکش یاسی که
زخمی سیلی باد و ستم داس شده است … مریم سقلاطونی
دلیلی هست اگر بی تاب و گریان کسی هستم
که من عمری ست در این خانه مهمان کسی هستم
برای گریه می میرم، به پای گریه می سوزم
که شمع روضه ی شام غریبان کسی هستم
در این قحطی کبوتر می شود گاهی نم اشکی
به گریه سایه بان بیت الاحزان کسی هستم
مریضی دارد این خانه، بهار امسال پاییز است
پریشان حال داغ برگ ریزان کسی هستم
کسی این جا دعا خوانده: خدایا، جان زهرا را…
کنار بستری حیرانِ طفلان کسی هستم
بیا ای عید! اما شادی من را نخواهی دید
مریضی دارد این خانه، پریشان کسی هستم … سید علی رکن الدین
3-
–بند اول–
مه در محاق رفت و دل آسمان گرفت
خورشید تیره گشت و زمین و زمان گرفت
ناموس حق چو گشت شهید از جفای خصم
دربارگاه قدس دل عرشیان گرفت
برقی زد و ز تركش پیر فلك جهید
تیر غمی كه سینه ما را نشان گرفت
دانی چه شد چرا كه به هم ریخت روزگار
دانی چرا ز غم دل صاحب زمان گرفت
دانی چه سوگواری و اندوه و ماتمی
شور و نشاط و سرخوشی شیعیان گرفت
ز آن لطمهای كه بر رخ خیر النساء زدند
آتش ز غصه بر جگر مرتضی زدند
—بند دوم—
عیدی برای مردم صاحب عزا نماند
جز خون دل به ساغر اهل ولا نماند
از آتشی كه بر در بیت الشرف زدند
جز اشك غم به دیده خونبار ما نماند
از ضرب در چو پهلوی زهرا شكسته شد
بر شیعیان به غیر غم و ابتلا نماند
از آتشی كه كرد بپا غاصب فدك
غیر از نفاق و كینه نشانی بجا نماند
زان لطمهای كه بر رخ خیر النساء زدند
آتش ز غصه بر جگر مرتضی زدند
—بند سوم–
جن و ملك ز ماتم زهرا گریستند
كر و بیان عالم بالا گریستند
از خنجری كه دشمن حق زد به نخل دین
یاران زخم خورده چو مولا گریستند
وقتی خبر رسید كه محسن شهید شد
زین درد و داغ اهل تولا گریستند
آتش ز داغ بر دل اهل ولا فتاد
تا اهل بیت زین غم عظما گریستند
زان لطمهای كه بر رخ خیر النساء زدند
آتش ز غصه بر جگر مرتضی زدند …
سید محمد حسن صفوی پور(قیصر اصفهانی)
عید ما امسال توام با عزاست
فاطمیه موسم شور و نواست
جابه جای خطه ایران زمین
زین مصیبت خیمه ماتم به پاست
در عزای زهره زهرا بتول
هر کجا رو میکنی ماتمسراست
عید ما امسال توام با عزاست
فاطمیه موسم شور و نواست
شیعیان رخت عزا در بر کنید
از سرشک دیده دامنتر کنید
پا به پای مهدی صاحب زمان
نالهای جانکاه از دل سر کنید
بر عزاداران بود عشرت حرام
خون به جای باده در ساغر کنید
عید ما امسال توام با عزاست
فاطمیه موسم شور و نواست
با عزا توام شده نوروز ما
خیزد از دل نالهی جانسوز ما
در غم زهرای اطهر این زمان
تیره همچون شام گشته روز ما
جای آن دارد که خاکستر شود
عالمی از آه عالم سوز ما
عید ما امسال توام با عزاست
فاطمیه موسم شور و نواست
… قیصر اصفهانی
از عید و از بھار با ما سخن مگو
از باغ و لاله زار با ما سخن مگو
اي دل به سوگ او جز ناله سر مکن
جز درد و حال زار با ما سخن مگو
لبخند دلنشین، باشد حرام ما
در سوگ فاطمه خون شد به کام ما
تا فاطمیه با نوروز شد قرین
دلھاي شیعیان از غصه شد حزین
بانک عزا عزا آید به گوش جان
خیزد شرار غم از آه آتشین
لبخند دلنشین، باشد حرام ما
در سوگ فاطمه خون شد به کام ما
زد لشکر خزان راه بھار عشق
ماتمسرا شده شھر و دیار عشق
اي دیده گریه کن بر دشت لاله گون
اي ابر غم ببار خون بر مزار عشق
لبخند دلنشین، باشد حرام ما
در سوگ فاطمه خون شد به کام ما
چون شد که فر و دین گردیده غمفزا
چون شد که شھر ما گردیده غمسرا
ھان فاطمیه است اي دیده خون ببار
ھر کس حسینی است گرید در این عزا
لبخند دلنشین، باشد حرام ما
در سوگ فاطمه خون شد به کام ما
… قیصر اصفھانی
هر بهاری كه خزان غارت گلها میكرد
ناله از سوز جگر بلبل شیدا میكرد
این حكایت به مثل گفتم و دیدم كه درست
با دل زار علی رابطه پیدا میكرد
همسرش فاطمه آن نوگل بوستان رسول
كز حیا فخر به صد مریم عذرا میكرد
شد چنان عرصه بر او تنگ كه از شدت درد
مرگ خود ز خداوند تقاضا میكرد
بود در بستر بیماری و با حال نژند
بهر دیدار علی دیده ز هم وا میكرد
اشك در دیده او آینه بندان میگشت
وندر آن آینه صد گونه تماشا میكرد
در هیاهوی ستم از نفس افتاد دریغ
آنكه خود با نفسش كار مسیحا میكرد
جرمش این بود بهین دخت رسول مدنی
كه حمایت ز علی همسر و مولا میكرد
كنج بیت الحزن از فرقت مادر همه شب
تا سحر زینب غمدیده خدایا میكرد
آنچه با قلب علی كرد ندانم به خدا
نالههایی كه اثر در دل خارا میكرد
یاد میآمدش از رنگ كبود گل یاس
هر زمانی كه نظر بر رخ زهرا میكرد
علی آن دفتر پر خاطره فاطمه را
با نم اشك ورق میزد و امضاء میكرد
خاك شد مدفن آن طایر قدسی كه مدام
سیر در كنگره عرش معلا میكرد
وای قیصر اگرش بغض گلوگیر نبود
دامن از اشك در این واقعه دریا میكرد
سید محمد حسن صفوی پور(قیصر اصفهانی)
4-
قرار به دل ندارد زمین ، چه نوروزی؟
فلک زناله و آهش غمین ، چه نوروزی؟
سپیدی رخ پردون که نیلگون گردید
به حزن قلب رسول امین ، چه نوروزی؟
رسید لطمه باغبان به بازوی یاسی
فغان ز اندٌه حبل متین چه نوروزی؟ …
شاعر ناشناس
5-
عيد جديدي آمد و آغاز سالي ست
آقاي من! امسال هم جاي تو خالي ست
وقتي که لب ميخندد و دل غرق آه است
يعني که بي تو عيدهاي ما خيالي ست
ما غائبيم از محضرت که روسياهيم
آثار با خورشيد پيوستن زلالي ست
چشمان تو از غصه هاي ما پر از اشک
اوقات ما از ياد تو اما چه خالي ست!
ماه رُخت را در شب گيسو مپوشان
در شام هجران بيگمان صبح وصالي ست
دل هاي بيدار و … جهاني چشم در راه
در انتظارت جمعه هاي ما سؤالي ست
این روزها در کوچه های فاطمیه
سهم تو و چشمان تو آشفته حالی ست
چشم انتظارت مانده چشمان کبودی
برگرد، با تو شوکت مولي الموالي ست
… یوسف رحیمی
6-
نوروز ما مثل شب تار است یاران
چشم بهار از گریه خونبار است یاران
جایی كه اشك مرتضی از دیده جاریست
گل هم به پیش چشم ما خار است یاران
تبریك در ماه غم زهرا حرام است
مهدی از این تبریك بیزار است یاران
بی معرفت باشم اگر تبریك گویم
وقتی كه پیغمبر عزادار است یاران
تبریك چون گویم كه دخت مصطفی را
خون جگر جاری به رخسار است یاران
راه گلستان را به روی خود ببندید
زهرا میان درب و دیوار است یاران
زهراست ما را مادر و باید بدانیم
مادر به ما، در حشر غمخوار است یاران
بلبل شده در بوستان همناله باگل
زیرا كه در گلزار، گلزارست یاران
ما چون خریدار غم زهرا نباشیم
زهرا غم ما را خریدار است یاران
روزی كه از فرزند مادر میگریزد
زهرا برای دوستان یار است یاران
دریایی از خون جاری از چشم تر ماست
نوروز نه، روز عزای مادر ماست …
غلامرضا سازگار (میثم)
7-
با گفتن ” ربنا…” دلم میگیرد
با “حی علی العزا” دلم میگیرد
تنها نه که فاطمیه ای مادر من
هرهفته دوشنبه ها دلم میگیرد
*
هم سنگ صبور حیدری حق داری
هم دل نگران دختری حق داری
با دست شکسته شانه برداشته ای…
سخت است ولی تو مادری حق داری
*
بیچاره حسن که از درون می گرید
بر ملحفه های لاله گون می گرید
ای وای حسن وای حسن وای حسن
با دیدن درب خانه خون می گرید
*
خوردی به زمین و من عزادار شدم
با دیدن سینه ی تو بیمار شدم
با هق هق گریه های خود خوابم برد
با خس خس سینه ی تو بیدار شدم
*
نه گواه غم زهرای علی هاله ی اوست
بلکه پیراهن او گلشن آلاله ی اوست
در و دیوار و غلاف و لگد و میخ در و…
…بی کسی های علی آلت قتاله ی اوست
*
امروزه فقط جنگ کلام است به قرآن
نوروز هوس های عوام است به قرآن
شیرینی و آجیل و لباس نو مگیرید
در فاطمیه عید حرام است به قرآن
… علیرضا خاکساری
مومنان هشیار باشید عید امسال ابتر است
هرچه باشد فاطمیه روضه خوانی بهتر است
گریه و سینه زنی و بیرق و بزم عزا…
شیعیان امسال سال مادر است
*
فاطمیه شور و شادی از نگاهم دور شد
با “سیاهی” ، ” سال” نو دیباچه ای از نور شد
“سینه” و “سنجاق سر” ، “سیلی” “سحر” “سوزجگر”
هفت سین واژه های روضه هایم جور شد
*
فاطمیه فاطمه دنبال ماست
هفت سین اشک و ناله مال ماست
قرمز مایل به نیلی کری
باخبر باشید رنگ سال ماست
*
ما طرز تفکر شهیدان داریم
سر در خط رهبران ایمان داریم
از ما برسانید به آتش بازان
ما رسم و رسوم “خیمه سوزان” داریم
*
ما کوری چشم دشمنان پیروزیم
حاشا که به فکر عیدی نوروزیم
ما را به رسوم قدما کاری نیست
ما در غم عمه جان خود میسوزیم
*
“ابر” یم به آسمان خود حساسیم
“خاک” یم به سایبان خود حساسیم
ما شیعه ی حیدریم و غیرت داریم
بر چـادر مـادران خود حساسیم
*
دیگر میان معرکه ها گم نمیشویم
آری شریک شادی مردم نمیشویم
هرشب برای مادرمان گریه میکنیم
ما بی خیال کوچه و هیزم نمیشویم
*
مادرم زار و حزین…یا الله
تا که افتاد زمین…یا الله
ناله زد فضه بیا که پسرم…
وای من سقط جنین…یا الله
*
دیدم که سگی طعنه به دریا میزد
آتش به حریم امن مولا میزد
با بی ادبی - خدای من - در کوچه
ناموس علی مرتضی را میزد
… علیرضا خاکساری
8-
امشب ردیف شد غزلم با نمیشود
یا میشود تمام كنم یا نمیشود
عید است و در چمن خبری از نشاط نیست
یعنی بهار گل ز گلش وا نمیشود
عید است و ابرهای جهان گریه میكنند
عالم برای فاطمه پروانه میشود
زخمیست داغ فاطمه بر سینهی علی
زخمی كه هیچ گاه مداوا نمیشود
تنها نه هستی علی از دست رفته است
هستی بدون فاطمه معنا نمیشود
لا خیر بعد فاطمه هم بیحساب نیست
یعنی كسی برای تو زهرا نمیشود
تقویم عمر یاس تو هجده بهار داشت
این راز مبهمیست كه افشا نمیشود
این گنج تا قیام قیامت نهفته است
این قبر گوهریست كه پیدا نمیشود
باور كنید حكم گذرنامه بهشت
الا به دست فاطمه امضاء نمیشود
دوزخ كنار میكشد از نام پاك او
آتش حریف دختر طاها نمیشود
امیدوار، روز قیامت به دست كیست
چشمی كه در عزای تو دریا نمیشود
برگرد یاس پرپر گلخانهی رسول
در سینهی علی غم تو جا نمیشود
امشب سپیده سر زد و روشن نشد چراغ
از گوشه بقیع علی پا نمیشود
… عباس شاهزیدی (خروش اصفهانی)
9-
دلم گرفته خدایا، چگونه عید بگیرم؟
رسیده ماتم زهرا، چگونه عید بگیرم؟
به یاد ماتم مادر، شکسته شد دل مهدي
در این مصیبت عظمی، چگونه عید بگیرم؟
عزیز جان پیمبر، انیس و مونس حیدر
شدي فسرده ز غمها، چگونه عید بگیرم؟
زدند آتش کین بر در سراي تو دو نان
تو سوختی ز غم آنجا، چگونه عید بگیرم؟
شدي شهیده و بعد از تو دشمنان تو گفتند
علیست بیکس و تنها، چگونه عید بگیرم؟
حسن ز غصه پریشان، حسین غمزده گریان
به ناله زینب کبري، چگونه عید بگیرم؟
… محمد حسن زاده
دل مرا ز غم ای شیعیان بهاری نیست
مرا ز غصه كنون با بهار كاری نیست
بپا شده است به عالم عزای دخت نبی
كه شیعه را به دل از این عزا قراری نیست
شكستن در و آن حرمت حریم رسول
به یادم آمد و بر اشكم اختیاری نیست
همیشه در همه جا حضرت علی میگفت
مرا چو فاطمه یاری و غمگساری نیست
چو دیدهی حسنین و علی و زینب، آه
برای دخت نبی چشم اشكباری نیست
چگونه عید بگیرم كنون كه چون مهدی
ز داغ فاطمه محزون و سوگواری نیست
لباس مشكی خود را به تن كن ای راضی
كه از تو غیر عزا داری انتظاری نیست
…محمد حسن زاده (راضی اصفهانی)
10-
در این بهار كه با فاطمیه گشته قرین
نسیم و سبزه و گل سوگوار فاطمهاند
فقط نه یاس لباس كبود كرده به تن
كه لالههای جهان داغدار فاطمهاند
كبوتران حرم سر به زیر پر، خاموش
چو بلبلان چمن غمگسار فاطمهاند
به قطره قطره شبنم چو بنگری بینی
كه شاخه شاخهی گل اشكبار فاطمهاند
ز جان و دل همهی شیعیان به شورو نوا
بیاد رنج و غم بیشمار فاطمهاند
سخا سعادت عالم نصیب آنهاییست
كه عاشق علی و دو ستار فاطمهاند
… سخا
خواندن این دفتر شعر را در روزهای آتی ادامه دهید…