جهت گرامی داشت ایام عزا دفتر شعری مختص تقارن فاطمیه و عید نوروز، جهت استفاده عموم عزاداران آمده شده که در ادامه می آید.
****
21-
غمفزا نوروز ما شد در عزای فاطمه
شیعیان هستند گریان از برای فاطمه
جشن عیدی نیست بر پا ای محبان علی
چون مصادف گشته نوروز و عزای فاطمه
محفل عیشی نمیگردد بپا امسال عید
چون كه راضی نیست زین شادی خدای فاطمه
شیعیان را جامه نو نیست برتن روز عید
چون سیه پوشند از غم بچههای فاطمه
ای كه میخواهی بیارایی سرای خویش را
كن به چشم دل نظر سوی سرای فاطمه
رسم دیدار بزرگان را چو میآری بجا
توامانش ساز با ذكر رثای فاطمه
ثابت نایینی این اشعار غمگین را سرود
تا شود نوروز او غرق عزای فاطمه
… مرتضی قلی اعرابی نایینی (ثابت)
22-
آی مردم، عشق میدانید چیست
مرد راه عشق، میدانید كیست
آی مردم، مرد را معنا كنید
مرد صاحب درد را پیدا كنید
آی مردم، غم چه معنا میدهد
عشق در اینجا چه فتوا میدهد
غربت و غم چیست در فرهنگ درد؟
می نماید، از چه رو همرنگ درد؟
غربت و غم، گویی از یك مایهاند
آفتاب عشق را همسایهاند
غم اگر چون كوه شد، جایش كجاست
در كدامین سینه درد آشناست؟
گر چه میدانید از من بشنوید
پاسخی از لفظ روشن بشنوید
نی، غلط گفتم كه لفظ اینجا كم است
پیش آن دریای معنا، یك نم است
لفظ اگر، دریاست، كم میآورد
عقل هم، كی ره به جایی میبرد
حرف و گفت و صوت را برهم زنید
تا كه بی این هر سه، زان غم دم زنید
عشق اگر یك دم نهد پا در میان
سر افراز آیم، برون زین امتحان
باده نابم دهد مستم كند
نیست چون گشتم ز خود، هستم كند
تا در آن حال از غمش چون دم ز نم
می توانم، شعله در عالم زنم
كیست او، كاین روزها، دلخسته است؟
پسش زهرای دلش، بنشسته است؟
كیست در آن خانه در سوخته؟
چشم در چشمان عشقش دوخته؟
اشك او آرام میآید فرود؟
كیست آن مرد غم آن تنها ترین؟
كیست او، كاین روزها در بستر است؟
و آن گلی كاین روزها میپژمرد؟
یا علی ما جمله محزون توایم
چشم را از اشك پر نم میكنیم
خیس میریزد، بر آن روی كبود؟
از فراق یار خود شیداترین؟
پیكرش، مجروح دیوار و در است؟
بهر آن تنهاترین، غم میخورد؟
در جنون عشق، مجنون توایم
لختی از بار غمت كم میكنیم
از تو غفلت كردن از خود غافلیست
با غمت، سر بردن اما خوشدلیست
در غمت ما نو بهار گریهایم
چشمه چشمه بیقرار گریهایم
یا علی تا غربتت ما را ببر
تا به مظلومیتت ما را ببر
برق مهرت زد كه خاكستر شدیم
زیر باران نگاهتتر شدیم
دل، ترا دادیم و غم صاحب شدیم
از رموز عشق، پر مطلب شدیم
از جنون آباد عشقت سر زدیم
سر برون از لاك بال و پر زدیم
شوق تو، در ما سلیمانی كند
روح ما را، عشق در مانی كند
در غمت ما را شریك خود بدان
در كنار بستر زهرا بمان
آمدیمت تا تسلایت دهیم
دل تسلا، بهر زهرایت دهیم
آمدیمت تا رواق خانهات
با دلی در عاشقی، دیوانهات
بغض داریم و شبیه دق شدیم
چون ترا، ما از ازل عاشق شدیم
سینه ما را در آنجا كاشتند
عشق، پاشیدند و غم برداشتند
با تو چون بودیم، بالایی شدیم
لافتی گفتیم و الایی شدیم
پیش پایت چك چك اشك غمیم
زخم غربت داری و ما مرهمیم
در غم تو، عید را بگذاشتیم
بیرق سرخ و سیاه افراشتیم
ما كه ایْن الفاطمیون توایم
عید را امسال دلخون توایم
سفرههای هفت سین را تا زدیم
بر رسوم امسال پشت پا زدیم
یا علی ما عید را شیون كنیم
رخت ماتم جای شادی تن كنیم
عیش را در این عزا سر میبریم
پای یاس خانهات غم میخوریم
عید را امسال میجوشیم ما
جای شربت، بغض مینوشیم ما
نیست بر لبهای ما لبخند عیش
عید ما بوی محرم میدهد
نیستیم امسال ما پابند عیش
قلب ما را یك نفر دم میدهد
هر طرف گلبانك ماتم میزنیم
شهر را رنگ محرم میزنیم
كوچهها یكسر سیه پوشت شوند
بلبلان ناله همدوشت شوند
نسترنها با تو شیون میكنند
خاك بر سر، سرو و سوسن میكنند
در غمت اسب عزا را زین كنیم
تكیه را با نوحهها، آذین كنیم
ما به زیر با راین غم، تا شدیم
چون تو، بیزهرا، تك و تنها شدیم
در گلو، افغان ما گل میكند
بغض ما فریاد بلبل میكند
بر مسیح گریههای بیشمار
مریم دلهای ما شد باردار
یا علی، ما چون تو گرم نالهایم
جانگداز هجر، هجده سالهایم
سینه را رنگ شقایق میزنیم
سرخ مینالیم و هق هق میزنیم
غمگسار بیكسیهای توایم
خون دل از دلواپسیهای توایم
گوش ما را یا علی چون چاه گیر
با شكوه راز خود همراه گیر
یا علی با ما بگو اسرار را
ماجرای آن در و دیوار را
از چه میخ در حكایت میكند؟
از كدام آتش شكایت میكند؟
قامت خم گشته را تفسیر چیست؟
با طنابی بستن یك شیر چیست؟
ماجرای چادر خاكی بگو
زان قساوتها و هتاكی بگو
ماجرای نامه و رد فدك
كوچه و سیلی، لگد كوب و كتك
گر چه زین غمها، ز پا افتادهایم
با تو در تشییع یاس آمادهایم
دوش میگیریم، نعش لاله را
می بریم از خانه، هجده ساله را
… محمد قدسی
23-
دوباره موسم نوروز و ماه ماتم شد
مه شهادت دخت رسول خاتم شد
خزان گلشن پیغمبر خدا برسید
اگر چه باغ و چمن در بهار خرم شد
فراز خانهی خود بیرق عزا بزنید
چه جای عید كه هنگام غصه و غم شد
به جای تهنیت عید تسلیت گویید
برای امت ما گوییا محرم شد
به تن لباس عزا جای رخت نو پوشید
زنید ناله كه ایام حزن و ماتم شد
پس از رسول خدا گریه كار زهرا بود
برای فاطمه اسباب غم فراهم شد
زدند آتش كین بر در سرای علی
همین مقدمهی كار ابن ملجم شد
اگر كه آتش و مسمار و تازیانه نبود
به سوز سینهی زهرا بگو چه مرهم شد
ز بعد فاطمه مولا به كنج تنهایی
چنان گریست كه باران گریهاش یم شد
برای ساقی كوثر علی در آن غوغا
سكوت تلخ بر احقاق حق مقدم شد
علی غریب چنان شد در آن غریبستان
كه بهر راز دلش چاه آب محرم شد
بقا خموش كه از این مصیبت عظمی
زمین شكسته دل و پشت آسمان خم شد
… سید علی اصغر هاشمی (بقا)
24-
به غم توام بود امسال نوروز
دچار غم بود امسال نوروز
قرین با فرودین شد فاطمیه
مه ماتم بود امسال نوروز
سراغ از عید یا شادی نگیرید
به غم مدغم بود امسال نوروز
به جای حرف شادی در مجالس
سخن از غم بود امسال نوروز
زمین در ناله باشد زین مصیبت
زمان مبهم بود امسال نوروز
چگونه گل به خنده وا كند لب
گه ماتم بود امسال نوروز
ز چشم آسمان خون گر ببارد
مسلم كم بود امسال نوروز
تو گویی شور عاشورای دیگر
در این عالم بود امسال نوروز
به ماتمخانه زهرا دو چشمم
قرین یم بود امسال نوروز
فدك، آتش، شكستن، درد پهلو
همه با هم بود امسال نوروز
علی گریان زهرا هست و جبریل
به او همدم بود امسال نوروز
مرا (قادر) به مولا عهد و پیمان
بسی محكم بود امسال نوروز
من از زهرایم و زهرا شعارم
همینم دم بود امسال نوروز
… قاسم قادری زفرهای (قادر)
25-
بر عذار سبزه و گل گردی از ماتم نشست
شد پریشان باغ و بلبل زین الم در غم نشست
خون به جای اشك میبارد ز چشم آسمان
لالهآسا از تب غم داغ دارد بوستان
شعله جای نور از خورشید میریزد به خاك
غنچه از تاب و تب حسرت گریبان كرده چاك
تا صبا بر چهرهی گل گرد ماتم ریخته
روح سر سبز بهاران را به غم آمیخته
شد ز سوگ حضرت زهرا جهان ماتمسرا
شد بهار آفرینش در تب غم مبتلا
زین مصیبت آمد ابر آسمانها در خروش
شد چمن از شبنم غم در سحر آیینه پوش
شد نه تنها چرخ گریان در رثای فاطمه
هر افق دریای خون شد در عزای فاطمه
مرتضی تنها نشد از این مصیبت داغدار
خلق عالم سوگوارند از برای فاطمه
اشك غم از دیده جاری كرد با حالی نزار
هر مصیبت دیدهی ی درد آشنای فاطمه
راضیه مرضیه بر او صادق آمد از خدا
چون رضای دوست آمد در رضای فاطمه
اسوهی عصمت به نسوان باشد او در هر زمان
مرحبا بر جان پاك با صفای فاطمه
آسمان بگشای راهی بر روان عاشقم
تا به حق ملحق شود بیپرده جان عاشقم
اشك غم شد مانع تحریر من بیاختیار
زین مصیبت دیگر از كف دادهام صبر و قرار
چون ندارم قدرت تفسیر كامل در بیان
می سپارم شرح آن را بر مراد عاشقان
… شادروان حسن كاظمی مرادی (مراد)
26-
شیعیان عید آمده، آغاز شد سالی دِگر
می دهم از هفت سینِ سفره ی زهرا خبر
سین اوّل، سینِ سُفره، سُفره ای ازجنس غم
در کنارش مادری بنشسته چون با قدِّ خَم
سین دوم، در میانِ کوچه ها، سیلی شده
رنگِ رُخـــــــسارِگُلِ مولا علی نیلی شده
سین سوم، ساقه ای بشکسته با دستِ تَبر
باغبان تنهای تنــــها، غنچه هایش، دیده تَر
سین چارم، سوخته از کینه باب جبـــــــرئیل
پس چرا گلشن نشد این بار، آتش بر خلیل؟
سین پنجم، سینه ای مجروح و پُر دَرد و حزین
سین شش، پشتِ در و دیوار شد سِقطِ جنین
سین هفتم، گشته، فرقِ بینِ مسمار و خَدَنگ
سینه، سرنیزه، سه شعبه، ساربان، سر، سیب و سنگ
… بهلول حبیبی زنجانی
27-
رسیده عید و دلها شاد و خرم
همه در فکر دیدارند با هم
همه آماده اند سفره بچینند
به فکر سفره های هفت سینند
منم در سفره دارم هفت سین را
ولی توام شده با داغ زهرا
بود سین نخستین ، سیلی کین
به روی مادرم با دست سنگین
ببین بر سفره سین دومم را
که سویی نیست در چشمان زهرا
بگویم سین سوم تا بسوزی
که مادر سوخت بین کینه توزی
از این ماتم دل حیدر غمین است
که سین چهارمم سقط جنین است
به روی سفره سین پنجم اینست
سر سجاده اش زینب حزین است
شده سفره پر از اشک شبانه
ششم سین مانده سوت و کور خانه
چه گویم ای عزیز از سین آخر
بود آن سینه ی مجروح مادر … ؟
28-
بی دلبرتان عید صفایی دارد؟
بی یاورتان عید صفایی دارد؟
یک لحظه تصور کنُ انگه گله کن
بی مادرتان عید صفایی دارد؟
انقدر زجر کشیدم که دگر پیرشدم
دگر از اهل مدینه بخدا سیرشدم
نه فقط سیلی ودیوارودروسقط جنین(یا الله)
بلکه بعد پدرم یکسره تحقیرشدم
… اسماعیل درویشی شانی
خواندن این دفتر شعر را در روزهای آتی ادامه دهید…
السلام علیک یا فاطمه زهرا سلام الله علیها
موفق باشید