در پاسخ به سوال شما به راه هاي عملي ترک غيبت اشاره مي کنيم :
1. کنترل زبان و کم حرفي
بهترين و آسان ترين راه علاج اين بيماري، کم حرفي و بيهوده سخن نگفتن و مراقبت از زبان است. از اين رو تا شما نتوانيد بر زبان خويش مسلط شده و آن را کنترل کنيد، از اين بيماري رهايي نخواهيد يافت؛ زيرا به فرمودۀ امام علي (عليه السلام) زبان همانند حيوان درنده اي است که اگر رهايش کنيد، زخم مي زند و خونين مي کند. (2)
2. همنشيني نکردن با افراد پر حرف و اهل غيبت
همنشيني با افراد پرحرف و شنيدن سخنان آنان به طور قطع، زمينۀ گناه را در انسان فراهم مي کند؛ بنابراين، لازم است با افرادي معاشرت کنيد که از سخنان لغو و بي فايده و… اجتناب مي کنند و از تقواي لازم در اين امور برخوردارند.
3. آگاهي از عواقب سوء غيبت
منشأ بسياري از گناهان، ناآگاهي از زشتي آنهاست. اگر انسان به زشتي و پليدي چيزي معرفت لازم را پيدا کرد، نه تنها به سمت آن حرکت نکرده؛ بلکه تصور انجام آن را نيز نخواهد کرد. از اين رو، لازم است به کتاب هايي که در مذمت غيبت نوشته شده است، رجوع کنيد تا با زشتي و پليدي آن بيش از پيش آشنا شويد.
از پيامبر (صلي الله عليه و آله) دو روايت را در آثار زشت و زيانبار غيبت ذکر کرده تا بابي جهت مطالعه و پي گيري مطلب باز کنيم.
پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: «مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم يَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَ لا صيامَهُ أَربَعينَ يَوما وَ لَيلَةً إِلاّ أَن يَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛ هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذيرد مگر اين كه غيبت شونده او را ببخشد.» (3)
در جاي ديگري پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: «يُؤتى بِأَحَدٍ يَومَ القيامَةِ يوقَفُ بَينَ يَدَىِ اللّه وَيُدفَعُ إِلَيهِ كِتابُهُ فَلايَرى حَسَناتِهِ فَيَقولُ: إِلهى، لَيسَ هذا كِتابى فَإِنّى لاأَرى فيها طاعَتى؟! فَيُقالُ لَهُ: إِنَّ رَبَّكَ لايَضِلُّ وَلايَنسى ذَهَبَ عَمَلُكَ بِاغتيابِ النّاسِ ثُمَّ يُؤتى بِآخَرَ وَيُدفَعُ إِلَيهِ كِتابُهُ فَيَرى فيهِ طاعاتٍ كَثيرَةً فَيَقولُ: إِلهى ما هذا كِتابى فَإِنّى ما عَمِلتُ هذِهِ الطّاعاتِ فَيُقالُ: لأَِنَّ فُلانا اغتابَكَ فَدُفِعَت حَسَناتُهُ إِلَيكَ؛ روز قيامت فردى را مى آورند و او را در پيشگاه خدا نگه مى دارند و كارنامه اش را به او مى دهند، اما حسنات خود را در آن نمى بيند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من در آن طاعات خود را نمى بينم! به او گفته مى شود: پروردگار تو نه خطا مى كند و نه فراموش. عمل تو به سبب غيبت كردن از مردم بر باد رفت. سپس مرد ديگرى را مى آورند و كارنامه اش را به او مى دهند. در آن طاعت بسيارى را مشاهده مى كند. عرض مى كند: الهى! اين كارنامه من نيست! زيرا من اين طاعات را بجا نياورده ام! گفته مى شود: فلانى از تو غيبت كرد و من حسنات او را به تو دادم.» (4)
4. مبارزه با ريشه هاي غيبت
۱. گاهي ريشه غيبت، عصبانيت و غضب است. در بعضي کتب آسماني آمده: اگر هنگام غضب مرا ياد کني و کظم غيظ کني، من نيز هنگام غضب تو را ياد مي کنم و غضب نمي کنم. [محجّهالبيضاء، ج ۵، ص ۲۶۵]
۲. گاهي همسو شدن با ديگران عامل غيبت است، او مي بيند که ديگران از شخصي بدگويي مي کند و چون مي خواهد خودش را همسوي آنان قرار دهد، او نيز غيبت مي کند، غافل از آنکه غضبِ نقد و قطعي خدا را مي خرد، به اميد محبوبيت احتمالي نزد دوستان! و برتري دادن رضاي مردم بر رضاي خداوند، بزرگ ترين خسارت است.
۳. گاهي انگيزه ي غيبت، بزرگ نشان دادن خود است؛ يعني ديگران را خراب مي کند تا خودش را بزرگ جلوه دهد. او نيز قهر قطعي الهي را مي خرد به آرزوي محبوب شدن احتمالي نزد مردم که اين معامله پر خسارت است.
۴. گاهي انگيزه غيبت، مسخره کردن است، غافل از آنکه او غيبت شونده را نزد افراد کمي تحقير مي کند، ولي خداوند در قيامت او را در برابر تمام خلائق تحقير خواهد کرد.
۵. گاهي با اظهار تعجّب غيبت مي کند. مثلاً مي گويد: من تعجّب مي کنم که فلاني با آن همه علم و اطلاعات چرا اين گونه شد! در حالي بايد تعجّب کند که با اين کلمه چگونه آن همه عبادات خودش را به نابودي مي کشاند!
۶. گاهي ريشه ي غيبت حسادت است.
۷. گاهي براي سرگرمي، از ديگران غيبت مي کند.
۸. گاهي براي تبرئه ي خود از عيبي، عيب را به گردن ديگران مي اندازد و غيبت مي کند.
۹. گاهي از روي دلسوزي غيبت مي کند و مي گويد: من دلم براي فلاني که گرفتار فلان مسئله شده است مي سوزد
البتّه عوامل متعدّد ديگري نيز سبب غيبت مي شود.
در اين رابطه جلد دوم کتاب «گناهان کبيره» نوشته شهيد دستغيب، بسيار مناسب است. در ضمن، مطالعۀ حالت هاي اخلاقي و روحي بزرگان دين و رهبران مذهبي نظير امام خميني (ره) و آيت الله بروجردي و… نيز مي تواند تأثير زيادي در ترک غيبت داشته باشد.