اینکه زن باشی و از زیبایی موهایت لذت ببری،
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی طوری که حتی تاری
از آن معلوم نباشد؛
اینکه زن باشی،
ولی اندام خود را بپوشانی و پنهان کنی؛
اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی،
ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی؛
اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری
که لحظات شادی با هم داشته باشید،
ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی؛
اینکه ارزش های جامعه ات وارونه شده باشد و برای ارزش های
تو در پوشش بودن های تو
خریداری و خواستگاری وجود نداشته باشد؛
اینکه جوری حرف بزنی، قدم برداری و پوشش داشته باشی که
همکارت، استادت، همکلاسی دانشگاهت تحریک نشود و راحت
و آسوده کارش را بکند و تمرکزش بهم نریزد؛
اینکه با همه این تناقض ها دست بگریبان باشی و حتی پایت
گران هم تمام شود؛
همه اینها ارزش یک لحظه نگاه رضایت بخش بانو را دارد که دست
دعا بلند کند و بگوید خدایا
دختران امت پدرم، همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و
کچل و زشت نبودند، ولی
برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند پس تو
محبت خودت را در دل هایشان
صد چندان کن طوری که هیچ چشم و ابرویی، ناز و کرشمه ای،
پول و مکنتی نتواند جایگزین آن شود!
(به راستي وبلاگ سبک زندگی چقدر خوب همه اين زن بودنها را توصيف كرده است)