«تاصوراسرافیل»شامل یادداشتهای فائزه ساسانی خواه در سفر به حج عمره است که در سال ۸۹ توسط نشر سفینه منتشر شده است.
این کتاب که در ردیف سفرنامه های حج قرار می گیرد، با رعایت اصول سفرنامه نویسی نگارش یافته و در بخش های مختلف آن از طریق ارجاعات بیرونی، منظور نویسنده به مخاطب انتقال یافته است.
اولین خاطره کتاب از سه شنبه شب، ۹ مرداد ۸۶، ساعت ۲۲ در هواپیما شروع میشود و با آخرین خاطره که مربوط به پنجشنبه ۲۵ مرداد، در تهران است،کتاب به پایان میرسد.
در این کتاب نویسنده سعی کرده در کنار توصیف حالات معنوی و عرفانی اش با رویکرد جامعه شناسانه به این تجربه بپردازد.
آنچه این کتاب را از سایر سفرنامه های موجود جدا می کند نگاه زنانه راوی در این سفر است و این کتاب بیش از هرچیز تجربه ای زنانه از حج به شمار می رود راوی سعی کرده است در کنار دریافت های عرفانی و معنوی خود از این سفر، تجربه زنانه اش را نیز به تصویر بکشد و این امر در جای جای کتاب به چشم می خورد….
«امشب یکی از خدام حرم به من گفت: ضعیفه! تاریخ مصرف این کلمه در کشور ما به چه زمانی برمی گردد؟ به گمانم از قاجاریه به این طرف نرسد!» (ص۱۴۴)
«تبعیض میان مرد و زن بیداد می کند وقت نماز تنها بخش کوچکی از حیاط به زنان اختصاص داده میشود و بقیه در انحصار مردهاست،مثل یک برش کوچک روی یک کیک بزرگ و دایره ای شکل که برش تا مرکز دایره هم نمی رسد.
نماز طواف و نمازهایی که در حجر اسماعیل خواندم تنها نمازهایی بودند که در حیاط مسجدالحرام خوانده ام.هرچند که تعداد مردها زیادتر از ما باشد،اما این دلیل این همه ظلم و اجحاف نمیشود.
امکان دسترسی زن ها به در کعبه،حجرالاسود وایستادن زیر ناودان طلا هم با این اوصاف کاملا مشخص نیست.» (ص۱۴۷)
یادداشت های روزانه نویسنده که گاه در روز به چند یادداشت می رسد در ۲۰۷ صفحه منتشر شده است.
موضوع: "زنانه"
بچه که بودم مادرم شاغل بود مثل همین حالاها، یک مادر توانمند ومهربان همیشه خوشرو با چها تا بچه پشت هم ! ۶۳-۶۵-۶۶-۶۸وآخری ۷۶. همیشه برایمان از وقت هایی گفته بود که توی فعالیتهای دانشجویی بودن یا یکبار که با آقا از طرف انجمن اسلامی خصوصی صحبت کرده بودن ، بحثاشون ، درگیری هاشون و بعدتر هم از اینکه چه طور هم کار میکردن و هم با ما سروکله میزدن ، اینکه انقدر تو بارداری رانندگی میکردن که شکم میچسبیده به فرمون یا این که چه طور بچه به بغل رانندگی میکردن و بعدتر ها هم خودم یادمه که چه طوری چهارتایی به خط میشدیم و مسابقه سینه خیز و …. میدادیم و یا پارک رفتن های کثیرمون رو .. حتما تا حالا یه تصویر ساختین یه خانم توانمند و خوش روحیه. بله واقعا مادرم تو ذهن ما همچین زنی بود. واین روی ما هم بسیار تاثیر داشت همیشه فکر میکردم باید کف همه فعالیتها باشم چریک باشم و هیچ وقت غر نزنم و توانمندباشم و… برای همین هم تنها تصوری که از خودم نداشتم خانه داری بود!
ینی حقیقتش زن خانه دار تو نظرم یکی بود که از زور بیکاری روزی ده بار یه جای تمیزو دستمال میکشه یا افتاده به وسواس تمیزکاری و آب کشی یا پاتوقش فروشگاههای کاموا فروشی وامثالهمه که باز هم از زور بیکاری هی ببافه! وکلا برای این مونده خونه که کار دیگه ای نمیتونسته بکنه!
اصلا نمیتونستم زنی رو تصور کنم که در عین اینکه توانمنده خونه داره، در عین اینکه آگاه و به روزه خونه داره و یا حتی در عین وقت هدر ندادن و منظم بوده تو خونه مونده، فقط!
برای همینم وقتی خودم افتادم به خونه موندنن اصلننننن بلد نبودم تو خونه با روحیه وفعال باشم و از غصه روزهای پویایی! و فعالیتهای مفید دپرس نباشم!
الان چند وقتیه که یکم یادگرفتم تو خونه موندن رو ، نمیدونم چند درصد دوستای من ،هم دوره ای های من که غالبا تو همین فضا بزرگ شدن این توانمندی و توانمندی های مشابهش رو دارن؟ میتونن مفید باشن ولی تو خونه باشن ، میتونن به بازی با بچه خیلی مهم تر از شرکت تو فلان جلسه نگاه کنن و یا تو تصوراتشون بگنجونن که تمیز نگه داشتن خونه با همه تکرار مکررات بودنش کار عبثی نیست.
ولی از الان برای دخترم فکر میکنم که چه طور دختر بارش بیارم که حواسش بیشتر از اینکه به رقابت های اجتماعی باشه که بخواد از همه جلو بزنه به نیازهای خانواده و اطرافیانش باشه که چه طور میتونه با ابزار خدادادی محبت و عاطفه دلها رو به راه بیاره و نرم کنه . هرچند کارش رو تو هیچ نشریه ای ننویسن و اثر پنهانشو نبینن .
این که یاد بگیره مهمترین دغدغش قبولی تو کنکور نیست ، اینه که خوب همسرداری کنه چون به گفته نبی این بهترین شفیعشه. اینکه مطیع همسر بودن عار نیست عبودیت خداست.
واین که مادر بودن براش پررنگ باشه اینقدر پررنگ که سختی هاش رو تو نظرش کمرنگ کنه.
و….
همه چیزهایی که الان داره ولی جامعه امروز نمیپسنده و ممکنه ازش بگیره تا به قول حاج آقا قاسمیان به آخرین ورژن زن بودن ، یعنی مرد بودن! برسوندش.
خلاصه این که دختر باشه در عین شعور و آگاهی با عاطفه، در عین صلابت و شخصیت لطیف و مفتخر به همه استعدادها و وظایف زنانش. میدونم که مهمترین چیز اینه که خودم همونی باشم که براش میخوام و اونوقت تمام راه رو رفتم.
- بالاخره تمام شد. کتاب “حاج آقا مجتبی” را می گویم. بعد از مدت ها توانستم برای خودم یک وقت خالی پیدا کنم و وقتم را صرف خواندن کتاب بکنم. آخرین کتابی که خوانده بودم، “دا” بود. چهار یا پنج سال پیش. وقتی فرزندم آنقدر کوچک بود که در طول روز ساعت ها می خوابید و من فرصت بیشتری برای مطالعه داشتم. به نسبت بزرگ شدن او وقت آزاد من هم کم تر شد.
مدت ها بود دلم برای کتاب خواندن تنگ شده بود. یک لیست بلند دارم از کتاب های نخوانده ! اما کتاب خاطرات حاج آقا مجتبی یک چیز دیگر بود. احساس می کردم باید حتما بخوانمش! یک واجب دینی برایم شده بود! شاید می خواستم این طوری به خودم بقبولانم که ؛ عیبی ندارد اگر نتوانستی از حضور پر برکت این مرد استفاده کنی می توانی با پیگیری درس های اخلاق و کتاب های منتشره شده از ایشان بخشی از خلاء های دینی ات را پر کنی!
کتاب سرشار است از زیبایی…از سادگی زندگی یک مرد بزرگوار و من خوشحالم که توانستم به بخشهایی کوتاه از زندگی این مرد خدا راه پیدا کنم. کتاب فقط ذکر خاطرات نبود. که در پس هر خاطره ای درسی بزرگ نهفته بود . مثلا در بخشی از کتاب به نقل از یکی از شاگردان حاج آقا که نسخه ای برای جلوگیری از غفلت از یاد خدا می خواسته، آمده است: « صبح که می خواهی بروی {بیرون از منزل}، صد مرتبه بگو لا حول و لا قوه الا باالله و صد مرتبه صلوات بفرست.
شب هم صد مرتبه بگو لااله الاالله و صد مرتبه صلوات بفرست و در هر روز مقید باش که چهار صد مرتبه استغفار کنی.»
- مادر بودن و مادری کردن کار دشوار و سختی است. همسر داری کردن هم. البته اگر قرار باشد همان مادر و همان همسری باشی که مدنظر اسلام است، باید برنامه زندگی ات به گونه ای باشد که فقط یک بعدی نباشد.
به نظرم فقط رسیدگی به کارهای منزل آدم را رشد نمی دهد. وقتی صبح ها برای خواندن نماز بیدار شوی و بعد به جای بازگشت دوباره به رختخواب ، روزت را با تلاوت چند آیه از قرآن آغاز کنی، کتاب بخوانی، سری بچرخانی در مجلات و روزنامه ها و خلاصه هزاران کاری که چیزی به دانسته هایت اضافه کند، انجام دهی، میتوانی رشد پیدا کنی.
من شخصا این برنامه را اجرا کرده ام و احساس می کنم با اینکه خواب کمتری دارم و حجم فعالیت هایم بیشتر شده، اما احساس کسالت کمتری می کنم و با وجود خستگی از کارهای خانه و بچه داری کردن، آدم با نشاطی هستم. شاید دلیلش این باشد که با سرعت و لذت، تمام کارهای روزانه ام را انجام می دهم تا یک وقت خالی پیدا کنم برای مطالعه ی یک کتاب یا یک مجله یا گوش کردن به یک سخنرانی مذهبی یا حتی پزشکی.
به هر حال مادر باشید و البته همسر ولی غافل از دنیای اطراف تان نباشید!
فاطمه قديمي