قبل نوشت:
از مدت ها قبل دوست داشتم باکسی را برای نقد و تفسیر فیلم های اکرانی این روزهای تهران قرار دهم که فرصت نشد، و نقاد خوب که از هم حوزه ای های خودمان باشد پیدا نکردم، امروز که مهرخانه را می خواندم تفسیری خوب از «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» توجهم را جلب کرد، فکر کردم اگر با همان نیت سابق نمی شود کار را پیگیری کرد از فرمول کپی رایت که می شود بهره برد! البته فعلا
قصد دارم فراخوان بگذارم برای این موضوع هم…
_____________
فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانوم میم» دومین ساخته سینمایی کارگردان جوانش روح الله حجازی است. این فیلم که نویسندگی آن را علی طالب آبادی برعهده داشته است، اثر اجتماعی خوش ساختی است که به یکی از معضلات جوامع در حال گذار از سنت به مدرنیته می پردازد.
«زندگی خصوصی آقا و خانوم میم» داستان وقوع یک تغییر در زندگی زوج شهرستانی و واکنش آنها را روایت می کند. محسن به دنبال یک ارتقای شغلی به همراه همسرش آوا و پسرکوچکشان به تهران می آید. موقیت شغلی جدیدی که می تواند زندگی ساده آنها را زیرورو کند و طبقه اجتماعیشان راتغییر دهد. در مسیر این تغییر، مرد مدام از همسرش می خواهد خود را متناسب با شرایط جدیدشان وفق دهد و این آغاز بروز کشمکش های او با آواست. آوا که زنی سنتی، فاقد اعتماد به نفس، دارای شخصیت وابسته و ظاهر و رفتاری ساده است، برای حفظ زندگی اش به این تغییرات تن می دهد؛ لباس های شیک و گران قیمت می پوشد، آرایش می کند، درجلسات مردانه همکاران شوهرش شرکت کرده و تلاش می کند تا تمام حرکات و رفتارهایش مانند یک زن مدرن باشد.
محسن هرچند می خواهد ژست یک روشنفکر را به خود بگیرد، اما درواقع مردی سنتی است که انتظارش از آوا همان تعبیر “زن خوب فرمانبر پارسا”ست. او که ساده انگارانه گمان می کرد می تواند یک شبه آدم دیگری شود، زیر بار تغییرات همسرش تاب نمی آورد. نگاه هایی که جذب ظاهر زیبای آوا می شود، محسن را عصبی و بهانه گیرو شکاک می کند. توجه بیش از حد رئیس محسن(گوهریان) به آوا شک را مانند خوره به جانش می اندازد. تماس های تلفنی پنهانی آوا و خارج شدنش از هتل محل اقامتشان به این شک دامن می زند. در نهایت وقتی محسن از همسرش توضیح می خواهد، مشخص می شود که آوا باردار است و برای مراجعه به دکتر زنان از هتل خارج شده و تماس های پنهانی اش در همین رابطه بوده است. دلیل این پنهان کاری در جمله ای که ملتمسانه خطاب به محسن می گوید مشخص می شود:”این یکی رو نگه داریم”. آنها فرزندان دیگرشان را به درخواست محسن سقط کرده اند و زن تصمیم می گیرد این بار بارداری اش را از شوهرش پنهان کند. در سکانس پایانی فیلم، آوا شوهرش را به خاطر بی اعتمادی و شکی که به او داشته مورد عتاب قرار می دهد. رفتاری که منجر به واکنش خشونت آمیز مرد می شود. در واقع، سیلی که محسن به آوا می زند، پرده حرمت بین این دو نفر را می درد. به دنبال آن، زن از ماشین گیرکرده درترافیک پیاده می شود؛ مرد به دنبالش می رود و پسرشان به دنبال هر دو.
سکانس آغازین و پایانی فیلم هر دو در ماشین این زوج اتفاق می افتد. در سکانس آغازین، آنها خانواده ای به ظاهر خوشبخت و شاد و پر از امید به آینده اند که برای پیشرفت زندگیشان به تهران آمده اند؛ در حالیکه اتفاقاتی که در طول داستان رخ می دهند و موقعیت های جدیدی که در آن قرار می گیرند، مشکلات عمیق رابطه بین آنها و زوایای پنهان شخصیتشان را عیان می کند.
در سکانس پایانی زن و مرد به ظاهر مشکلات و سوءتفاهم هایشان را برطرف کرده اند؛ اما در واقع،به رابطه آنها لطمه زیادی واردشده است. نگاه آنها نسبت به خودشان و یکدیگر تغییر کرده و حرمت های بینشان شکسته شده است. صحنه پایانی که در آن زن و مرد از ماشین پیاده می شوند و فرزندشان به دنبال پدرو مادر بین ماشین ها گم می شود، گواه از هم گسیخته شدن خانواده آنهاست.
داستان این فیلم مشکل بسیاری از خانواده های جامعه ما را روایت می کند؛ جامعه ای که در حال گذر از سنت به مدرنیته است و آدم هایش در برزخ این دو مرحله مانده اند. سنتی بارآمده اند؛ اما می خواهند مدرن زندگی کنند. غافل از اینکه وقوع سریع این تغیرات برای زندگی آنها حاصلی جز تراژدی ندارد.
فاطمه حمیدی