گاهي دلم مي خواهد متفاوت باشم با خودم
مي خواهم همه چيز هاي خوب يادم بماند و همه رفتارهاي بد و نيمه بد از ذهنم پاك شود.
گاهي تلاش مي كنم براي اينكه ياد بگيرم رفتارهاي خوب را از همه كس
گاهي هم چيزهايي مي دانم كه اگر ديگران هم بدانند در راه رفته قدم نمي گذراند.
مي دانيد كه روزگاري طلبه بودم
روزهاي خوبي هم داشتم
تجربه ها و قدم هاي خوبي هم برمي داشتم.
اما اين روزها آن تجربه ها و حس هاي قشنگ را يادم رفته
كاش همه اش را مي نوشتم
كاش خاطرات و احساساتم رادر قفس كلمات زنداني مي كردم براي چنين روزهايي
چقدر خوب مي شود اگر جايي داشته باشيم براي اين تجربيات يك جور دفتر خاطرات مجازي براي نوشتن تجربيات تلخ و شيرين و بزرگ و كوچك كه فكر مي كنيم به درد دوستان و نزديكان و … امان مي خورد
كه فكر مي كنيم اگر دوباره ياد آن روزها بيفتيم در زندگي و زندگانيمان تغيير ايجاد مي شود.
شما هم تجربه های تلخ و شیرین زندگی تان را که فکر می کنید میتواند به دیگران کمک کند، بنويسيد بعد برايمان بفرستيد
شاید تجربه ی شما یک زندگی را نجات داد يك غم را از بين برد و يك پيروزي را رقم زد
بعد نوشت:
خاطرات، احساسات و تجربيات خود را برايمان بفرستيد تا در اختيار ديگر دوستان قرار دهيم
سلام علیکم از حضور شما در وبلاگم ممنون ام. خاطره ای از یک بیت شعر حافظ تقدیمتون میکنم
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
که این شاهد بازاری وآن پرده نشین باشد
استادی داشتیم که می فرمود: در این بیت گلاب و گل اشاره به وجود مقدس امام حسین و امام حسن (علیهم السلام ) دارد .
الحاقیات: