تنها راهى كه ما را به هدف از خلقت انسان مىرساند بندگى است. آن مقامى كه همه ائمه معصومين(عليهم السلام) در مناجات شعبانيه درخواست مىكردند جز عبوديت راهى ندارد؛
مرتبه ديگرى از عبوديت اين است كه ما خدا را عبادت كنيم و اراده خود را تابع اراده او قرار دهيم چون معتقديم او مصلحت واقعى ما را بهتر از خودمان و بهتر از هر كسى مىداند. اگر به چنين انگيزهاى هم خدا را عبادت كنيم، قابل قبول است. اما چنين عبادتى نيز آن عبادت احرار كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمود، نيست. اين عبادت با آن عبادتى كه «وجدتك اهلا للعبادة» فرق مىكند. اينجا من دنبال مصلحت خودم هستم، منتها تشخيص دادهام براى آن كه به آن مصلحت دست يابم بهترين راه اين است كه اراده خود را تابع اراده خدا قرار دهم و دنبال امر و نهى او حركت كنم. اين گونه عبادت كردن مثل عمل كردن به نسخه پزشك است. بيمار اگر به دستورات پزشك و نسخه او عمل مىكند، نه از روى علاقه به پزشك، بلكه به دليل علاقه به خود و سلامتى خويش است كه اين كار را مىكند. در اين نوع عبادت يك نوع «خودپرستى» نهفته است؛ و خودپرستى غير از خداپرستى است. اين چنين عبادتى شبيه همان «عبادت تجّار» است.
عبادت احرار آن است كه به مصلحت خودش كار ندارد؛ بلكه مىگويد: وَجَدْتُكَ اَهلا لِلْعِبادَة. برايش مهم نيست كه مصلحت خودش چه مىشود، مهم اين است كه سر به آستان معشوق بسايد. در دعاهاى امام زينالعابدين(عليه السلام) هست كه: خدايا اگر بارها مرا به جهنم ببرى و بسوزانى دست از محبت تو بر نمىدارم. شبيه همين مضمون در دعاهاى ديگر نيز وجود دارد. اين معرفت را مقايسه كنيد با معرفت امثال ما كه اگر روزگار كمى بر وفق مرادمان نچرخد و خدا آن طور كه ما مىخواهيم پيش نياورد، از خدا دلخور مىشويم و سر ناسازگارى بر مىداريم! بين آن بنده و اين بنده چقدر تفاوت است؟!
اگر ما هم همت كنيم، رسيدن به چنين مقامهايى غيرممكن نيست. بايد از مراتب پايين شروع كنيم و قدم به قدم به پيش رويم. اگر مىبينيم در جايى نهى الهى وجود دارد از آن اجتناب كنيم و آنجا كه مرضىّ خدا است حاضر باشيم. سپس به تدريج رضايت خود را تابع رضايت خدا كنيم. در مقابل خدا ميل و اراده و هوسى نداشته باشيم. آنگاه خدا نيز تدبير امور چنين بندهاى را به عهده مىگيرد، با او مناجات مىكند و ذكر خود را دمادم بر قلب و جان او جارى مىكند و به مقام «تُلْهِمَنى ذِكْرَك و توزِعَنى شُكْرَك»(1) مىرساند؛ مقامى كه خدا خود ياد خويش را بر دل بنده الهام مىكند. اين جا است كه سراسر زندگى انسان عبادت مىشود؛ چرا كه تمام حركات و سكناتش تابع اراده الهى است، و حقيقت بندگى و عبوديت چيزى جز اين نيست. عبادت فقط نماز و روزه نيست. آنها هم اگر عبادتند به اين لحاظ است كه اراده خدا به آنها تعلق گرفته است. آرى، بنده مىتواند به آنجا برسد كه نه فقط نماز و روزهاش، كه تمام افعالش، تمام هستى و وجودش تابع اراده خدا گردد.
پ.ن: . مفاتيح الجنان، دعاى كميل.
برگرفته از کتاب آیین پرواز آیت الله مصباح یزدی