غربت نام تو را اندوه باران گریه کرد
با سر انگشتم نوشتم آه …باران گریه کرد
پشت شرمِ شیشه جاری شد خرامان گریه کرد
تیرگیها را که باران از نگاهِ گریه شست
شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه کرد
در هجوم کشفهای ناگهانی گر گرفت
شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد
تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خواندهاند
چشم ماهیهای دریا در بیابان گریه کرد
آه ای دریای نور ای مهربان ای لطف محض
در جوابم یک حرم، در خاک و ویران گریه کرد
هادی ای مظلوم گمنامِ تبارِ فاطمه
غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد
شاعر:کاظم رستمی