در بخش نخستین این یادداشت به بخشی از فعالیت های فرهنگی امام حسن مجتبی(ع) که در قالب کادر سازی در راستای تربیت شاگردان و ترویج معارف اسلام و مبارزه با بدعت ها نوظهور در جامعه اسلامی بود پرداخته شد. در این نوشتار، بعد دیگری از فعالیت امام حسن مجتبی(ع) از جمله فعالیت های اجتماعی حضرت را مورد بحث وبررسی قرار خواهیم داد.
امام حسن(ع) پناهگاه مردم
ائمه معصومین در طول حیات مبارک خود،مامن و ملجا همه مردم بخصوص مستضعفین و مظلومان بودند. از اینرو بسیاری از مردم در شهرهای مختلف که مورد ظلم و ستم خاندان اموی و یا کارگزاران حکومت می گردیدند به مدینه می رفتند و خود را در پناه امام حسن مجتبی(ع) قرار می دادند و از حضرت می خواستند که به مشکلات آنها رسیدگی کنند.
در یک مورد، سعید بن ابی سرح کوفی که از دوستان خاندان اهل بیت مورد غضب زیاد بن ابیه، حاکم کوفه گردید. او از ترس زیاد بن ابیه و احضار او راهی مدینه شد و به امام حسن(ع) مجتبی پناه برد. حاکم کوفه خانواده (زن و فرزندان) سعید را زندان کرد و اموالشان را مصادره نمود و خانه اش را با خاک یکسان ساخت تا وحشتی در دل دوستداران اهل بیت بخصوص موالی به وجود آید.
سعید در محضر حضرت بود که خبر اسارت خانواده و مصادر اموالش را شنید که این خبر موجب تالم و ناراحتی امام حسن(ع) گردید. امام بعد از این اتفاق برای گرفتن امان برای سعید نامه ای خطاب به زیاد با این مضمون نگاشت؛
«اما بعد فانک عمدت الی رجل من المسلمین له مالهم و علیه ما علیهم فهدمت داره و اخذت ماله و حبست اهله و عیاله فان اتاک کتابی هذا فابن له داره، واردد علیه ماله، و شفعنی فیه فقد اجرته. والسلام»
اما بعد، تو یکی از مسلمانان را مورد غضب و خشم خویش قرار دادی، در حالی که سود او سود مسلمانان و ضرر به وی ضرر به مسلمانان است. خانه اش را ویران کردی و مالش را گرفتی و خاندانش را به زندان افکندی. تا نامه به تو رسید، خانه اش را درست کن و مالش را برگردان و وساطت مرا درباره او بپذیر تا پاداش و اجر نیک به تو رسد».
نامه امام (ع) در برگیرنده امر به معروف و نهی از منکر و حمایت صریح از سعید بن ابی سرح است و دارای متنی قوی و استوار می باشد و در این نامه خواسته شده که به سعید و خاندانش آسیب و گزندی نرسد و تمام ضررهای مالی که بر وی زده شده جبران گردد و از همه مهم تر این که امام علیه السلام سعید را بی گناه دانسته و مستحق عقوبت نمی داند.
زیاد بن ابیه وقتی نامه حضرت را دریافت کرد از محتوای آن خشمگین شد و جوابیه ای بدین شرح برای حضرت ارسال داشت:
از زیاد بن ابی سفیان به حسن بن فاطمه علیهما السلام:
«اما بعد، نامه ات به من رسید، چرا نام خود را قبل از نام من نوشته بودی، در حالی که تو نیازمندی و من قدرتمند؟ ! تو که از مردم عادی هستی، چگونه است که همانند یک فرمانروای قدرتمند فرمان می دهی و از فرد بداندیشی که به تو پناه آورده و تو هم با کمال رضایت پناهش داده ای، حمایت می کنی؟ به خدا سوگند اگر او را بین پوست و گوشتت هم قرار دهی، نمی توانی از او نگهداری کنی و من چنانچه به تو دسترسی پیداکنم هیچ مراعات نخواهم کرد و لذیذترین گوشت را برای خوردن، گوشت تو می دانم! سعید را به دیگری واگذار کن، اگر او را بخشیدم به خاطر وساطت تو نیست و چنانچه او را کشتم به جرم محبت او با پدر تو است، والسلام».
امام با دریافت این نامه که سراسر توهین و هتاکی بود. نامه دیگر نگاشت و به همراه نامه زیاد به نزد معاویه فرستاد و از او خواست جلو اقدامات زیاد را بگیرد و امنیت سعید را تضمین کند.
معاویه که از جایگاه امام حسن مجتبی و نفوذ معنوی ایشان در بین مردم آگاه بود،نامه ای بدین مضمون به زیاد نوشت:
«اما بعد، حسن بن علی علیهما السلام نامه ای به همراه نامه تو که در پاسخ نامه اش در باره سعید بن ابی سرح نوشته بودی، برایم فرستاد. من از کار تو بسیار در شگفتم. البته می دانم که تو دارای دو خصوصیتی: یکی بردباری و نیک اندیشی است که از ابو سفیان به ارث برده ای و دیگر از مادرت سمیه گرفته ای که دومی سبب گردیده، برای حسن علیه السلام نامه نوشته ای و در آن پدرش را دشنام داده و فاسق نامیده ای، در صورتی که به جان خودم سوگند تو به فسق و گناه سزاوارتری».
معاویه در ادامه نامه اش تمام نکات ذکر شده نامه زیاد را جواب گفت و نوشت:
«اما این که نامش را پیش از نام تو نوشته است، حق با اوست، زیرا دارای مقام والا و بلندی است و این امر هیچ از مقام و شان تو نمی کاهد، اگر تفکر و اندیشه کنی و این که در نامه اش به تو فرمان داده، او چنین حقی را دارد و اگر وساطت و شفاعتش را نمی پذیری، افتخار بزرگی را از دست می دهی، چراکه او از هر جهت از تو بالاتر است. به مجرد این که نامه ام به دستت رسید، خاندان سعید بن ابی سرح را آزاد کن، خانه اش را بساز، اموالش را برگردان و دیگر مزاحم او نباش. من نامه ای برای سعید نوشته ام و در آن نامه او را آزاد گذاشته ام، خواست در مدینه بماند و یا به شهرش بازگردد.
ای زیاد! حسن [ع] را به مادرش نسبت داده ای و قصد جسارت داشته ای، وای بر تو! مگر او را به کدام مادر نسبت می دهی، اگر تو آگاه بودی و فکری داشتی، این بزرگ ترین افتخار و عزت برای او بود. مادر او فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است».
سپس در پایان نامه اش این اشعار را در منقبت حسن بن علی (ع) نگاشت:
اما حسن فابن الذی کان قبله
اذا سار سار الموت حیث یسیر
و هل یلد الرئبال الا نظیره
و ذا حسن شبه له و نظیر
و لکنه لو یوزن الحلم و الحجا
بامر لقالوا یذبل و ثبیر
«حسن فرزند کسی است که پیش از آن به هرکجا حمله می برد مرگ هم سراغ دشمنانش می رفت; و آیا شیر به جز همانند خود به دنیا می آورد؟ حسن در همه جهات همانند پدر خویش است. اگر بخواهیم بردباری و دانایی او را بسنجیم، باید با وزن کوه های بلند آن را سنجش نماییم».
این نامه نگاری ها نشان می دهد که امام حسن مجتبی(ع) در تمام شرایط و سختی در کنار مردم مظلوم و ستمدیده بود و برای احقاق حق مظلومان از هیچ کوششی فروگذاری نمی کرد حتی اگر در این راه به ساحت مقدس و مبارک ایشان بی حرمتی شود. از سوی دیگر نشان می دهد که دشمن دین و خاندان اهل بیت به شان و مقام امام حسن (ع) و اجداد پاک ومطهرش اعتراف می کند که این خود سندی بر حقانیت مسیر خاندان اهل بیت(ع) و امیرالمومنین(ع) است.
منبع: فرهنگ نیوز