پیشتر ها فکر میکردم وقتی دعا میکنیم : “خدایا ما را با فرزندانمان امتحان نکن"، منظورمان این است که خدای نکرده به دیدن بیماری سخت یا از دست رفتن فرزندانمان مبتلا نشویم. حالا این دعا برایم معانی دیگر و البته شاید سختتری پیدا کرده. حالا که به واسطه مادر بودن کمی روی احوالات مادران دور وبرم و البته احساسات مادری خودم دقیق میشوم، موقع خوانده این دعا منظورم این است که:
خداوندا! مراقبم باش به واسطه محبت فرزندم حقی را ناحق نکنم
به واسطه مهر مادری از فرزندم جانبداری بیمورد نکنم
برای آنکه فرزندم را از گناهی تبرئه کنم، خطای طرف مقابلش را جار نزنم یا بدتر از آن آلوده به گناه تهمت نشوم
برای حفظ آبرویش، آبروی مومن دیگری را نریزم
اگر کسی در حقش بدی کرد، مهرم به او باعث نشود گناهکار را زیاده از حد عقوبت کنم
گناهش را گردن کس دیگری نیندازم
اگر دردی گریبانش را گرفت سر به آسمان بلند نکنم که: “خدایا چرا بچهی من؟!”
اگر بیتاب شد، ناشکری نکنم
بهواسطه زحماتی که برایش کشیدهام طلبکار خودش یا خدایش نشوم
آنقدر گرفتار تامین رفاهش نشوم که از آخرت خودم باز بمانم
بخاطر نگرانی برای آینده او، بخیل نشوم
آنقدر مشغول او نشوم، که در وظایفی که نسبت به دیگران دارم (مهمتر از همه پدرش) کوتاهی کنم
اگر روزی از او دلگیر شدم، محبتهایی را که در حقش کردهام مثل چماق توی سرش نکوبم
شدت محبتم باعث نشود احساس کنم مالکش هستم
او را از کسانی که از وجودش سهمی دارند، دریغ نکنم
……
این لیست روزبهروز در ذهنم طولانیتر میشود، و من دارد حالیام میشود که محبت چشمه جوشان حیات و خیر و برکت است، اگر مهار شود، صیقل بخورد، تربیت شود و به آدابی مودب شود، والا قاتل دنیا و آخرت خودمان و چه بسا یک نسل خواهد شد..
خدایا!
هرگاه به ما نعمتی دادی، ظرفیتش و آداب استفاده از آن را هم به ما عطا بفرما!
و لطفا، لطفا، لطفا ما را به فرزندانمان امتحان نکن.
نوشته مونا ابراهیم نظری