عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ :سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الطِّفْلِ يَضْحَكُ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ وَ يَبْكِي مِنْ غَيْرِ أَلَمٍ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ مَا مِنْ طِفْلٍ إِلَّا وَ هُوَ يَرَى الْإِمَامَ وَ يُنَاجِيهِ فَبُكَاؤُهُ لِغَيْبَةِ الْإِمَامِ عَنْهُ وَ ضَحِكُهُ إِذَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ حَتَّى إِذَا أُطْلِقَ لِسَانُهُ أُغْلِقَ ذَلِكَ الْبَابُ عَنْهُ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالنِّسْيَان
مفضل میگوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد طفل پرسیدم که چرا بدون علت میخندد یا بدون درد میگرید؟
فرمودند: ای مفضل! هیچ طفلی نیست مگر اینکه امام را میبیند و با ایشان نجوا میکند. علت گریهاش غایب شدن امام از اوست و علت خندهاش رو آوردن امام به اوست. وقتی زبانش به سخن باز شد این باب بر او بسته میشود و بر قلبش مُهر فراموشی زده میشود. (یعنی این ماجرا را از یاد می برد)(علل الشرایع ج2 ص584)
بعد نوشت:
فکر کنیم چطور فرزندانمان را تربیت کنیم که در بزرگسالی هم قادر به شناخت و دیدن روی مبارک امامشان باشند.