سیمین نویسنده سووشون رفت….
بیمار بود سال ها بعد از همسرش تنها زندگی کرد و بالاخره 21 اسفند به دیدار جلال رفت.
جلال همسر سیمین و نویسنده بزرگی بود، مولف غرب زدگی.
جایی خواندم شبی سیداحمد خمینی به خانه سیمین و جلال رفته و گفته: «آقا» سلام رساندند و گفتند، نسخهای از «غرب زدگی»تان را بدهید که در قم به شکلی منتشرش کنیم.
کتاب غزب زدگی را سال ها قبل خوانده ام . جملات جلال معجره می کند مانند شعر است و وزن کلمات تو را با خود می برد:
«غرب زدگی میگویم همچون وبازدگی. و اگر به مذاق خوشایند نیست، بگوییم همچون سرمازدگی یا گرمازدگی. اما نه، دست کم چیزی است در حدود سن زدگی».
«آدم غرب زده هرهری مذهب است به هیچ چیز اعتقاد ندارد اما به هیچ چیز هم بیاعتقاد نیست. یک آدم التقاطی است و نان به نرخ روز خور است همه چیز برایش علیالسویه است. خودش باشد و خرش از پل بگذرد، دیگر بود و نبود پل هیچ است.»
گاهی که با خودم رو راستم فکر می کنم رفتار من هم التقاطی است!
نماز می خوانم و روزه می گیرم در کنارش به مصلحت دروغ می گویم و به لفظ فلانی، یه بنده خدایی غیبتکی هم می کنم، پایش برسد ندیده و فقط بسنده به شنیده هایم برچسب هایی هم به اطرافیان می زنم…
شاید باید جلالی دیگر متولد شود و اینبار منتشر کند: «مذهب زدگی»
(حجتالاسلام محمود دعایی مدیرمسئول روزنامه اطلاعات بر پیکر سیمین دانشور نماز خواند. مرحوم فولادوند، زنده یاد طاهره صفارزاده و مرحوم موذن زاده اردبیلی از جمله چهرههایی هستند که نماز میت آنها را حجتالاسلام دعایی خوانده است.)
خدا عاقبت همه ما را ختم به خير كند.