امالبنین (س) اديبي باهنر و شاعري سخنور بود، نيکو سخن ميگفت و نيکو شعر ميسرود. به نظر ميآيد که لقب امالبنین براي فاطمه بنت حزام بن خالد، قبل از ازدواج با حضرت علي (ع)، ثابت و مستقر بوده است. به اين دليل که خاندان بنيکلاب از نعمت پسران شجاع و دلاور برخوردار بودند و به همين علت، اين لقب براي اين خاندان، اعم از مردان و زنان مشهور بوده است.
حضرت علی (ع) پس از شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) و بنا به سفارش و وصیت فاطمه (س) تصمیم میگیرد که ازدواج کند. از اینرو، برادرش «عقيل» را که از عالمان به انساب عرب بود، فراخواند و از او خواست برايش همسري برگزيند که زاده دلاوران باشد تا پسر دليري به عرصه وجود برساند و سالار شهيدان را در کربلا ياري کند.(1)
عقيل، بانو امالبنين از خاندان «بنيکلاب» را که در شجاعت بيمانند بود، براي حضرت انتخاب کرد.(2) اميرالمؤمنين (ع) اين انتخاب را پسنديد. پدر امالبنین موضوع را با دختر خود در ميان گذاشت و او نيز با سربلندي و افتخار، پاسخ مثبت داد و به اين ترتيب پيوندي هميشگي و مقدس بين او و مولاي متقيان علي (ع) برقرار شد.(3)
لازم به ذکر است که قبل از خواستگاری حضرت علی (ع)، ایشان در خوابی جریان این ازدواج و فرزندان خود را دیده بود. در واقع از آنجا که ایشان طهارت باطنی داشته و همواره در رفتار و کردار خويش راه صحيح و مناسب را پيش ميگرفته است، رؤياي او به زيبايي لباس واقعيت و حقيقت ميپوشد.(4)
امالبنین از همان روزهاي اول زندگي مشترک با حضرت علي (ع)، بر آن بود که جاي خالي مادر فرزندان امام (ع) را پر کند. فرزندان رسول خدا (ص) نیز در وجود این بانوى پارسا، مادر خود را میدیدند و رنج فقدان مادر را کمتر احساس میکردند. او شيفته خاندان عصمت و طهارت بود و خود را جانشين فاطمه (س) نميدانست، بلکه همواره خود را به عنوان کنيز آن حضرت و فرزنداناش، قلمداد ميکرد(5) و حتی فرزندان حضرت فاطمه (س) را بر فرزندان خود مقدم ميداشت.
همان روزي که امالبنین (س) وارد خانه علي (ع) شد، امام حسن و امام حسين (ع) هر دو بیمار بوده و در بستر افتاده بودند؛ که شايد از غم دوري و فراق مادر بود. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. خود اين بانو پس از چندي به مولا پيشنهاد داد که به جاي فاطمه، که اسم اصلي و قبلي وي بود، او را امالبنین صدا بزند تا حسن و حسين عليهماالسلام و زينب و امکلثوم از ذکر نام اصلي او توسط مولا (ع)، به ياد مادر خويش، فاطمه زهرا (س)، نيفتاده و رنج بيمادري آنها را آزار نرساند.(6)
از آنجاکه امالبنین از زنان عارف به جايگاه اهل بيت (ع) و داراي اخلاص و صفا در ولايت و محبت آنان بود، نزد خاندان وحي نيز از شأن و مقامي والا برخوردار بود. چنانچه زينب کبري (س)، همانطور که در ايام عيد به ديدار او ميآمد، پس از واقعه کربلا و ورود به مدينه هم نزد او آمد و شهادت فرزندانش را به وي تسليت گفت.(7)
امالبنین از حضرت علي (ع) داراي چهار پسر شجاع و نامدار به نامهاي عباس، عبدالله، جعفر و عثمان شد که سرور همه آنها حضرت عباس (ع) است و تمامی پسران او در کربلا به شهادت رسیدند. اين بانوي بزرگوار بعد از اميرالمؤمنين (ع) نيز مدتي طولاني زنده بود و با کسي ازدواج نکرد.(8)
لازم به ذکر است که مورخان سال ولادت ایشان را يادآوري نکردهاند، لکن متذکر شدهاند که تولد پسر ارشد او؛ حضرت ابوالفضل (ع)، در سال 26 هجري بوده است.(9)
سلسله نسب اين همسر شايسته حضرت علي (ع) به این قرار است: فاطمه(10) دختر حزام(11) بن خالد بن ربيعه بن وحيد بن کعب بن عامر بن کلاب بن ربيعه بن عامر بن صعصعه بن معاويه بن بکر بن هوازن. مادر او نیز ثمامه(12) از خانواده سهيل بن عامر بن مالک بن جعفر بن کلاب است.(13)
تاريخ گواهي ميدهد که پدران و داييهاي امالبنین (س) در دوران قبل از اسلام جزو شجاعان عرب محسوب شدهاند و نیز به دستگيري، سيادت و بزرگي معروف بودهاند.(14) از عقيل بن ابيطالب نقل است که در وصف اجداد مادري حضرت ابوالفضل العباس (ع) گفته است: در عرب کسي شجاعتر و سوارکارتر از پدران امالبنين نبود.(15)
علاوه بر این، حضرت امالبنین از خاندانی اصیل (از طرف پدر و مادر) بود. فضائل اخلاقي، کمالات انساني، نيروي ايماني، ثبات و پايداري، شکيبائي و بردباري، بصيرت و دانايي، نطق و سخنداني، او را به شايستگي بانوي بانوان کرده بود.(16)
امالبنین (س) اديبي باهنر و شاعري سخنور بود، نيکو سخن ميگفت و نيکو شعر ميسرود.(17) به نظر ميآيد که لقب امالبنین براي فاطمه بنت حزام بن خالد، قبل از ازدواج با حضرت علي (ع)، ثابت و مستقر بوده است. به اين دليل که خاندان بنيکلاب از نعمت پسران شجاع و دلاور برخوردار بودند و به همين علت، اين لقب براي اين خاندان، اعم از مردان و زنان مشهور بوده است.(18)
نه تنها شيعيان، بلکه اکثر مسلمانان، او را با احترام و شايستگي تجليل میکنند. خصوصاً شيعيان به خاطر جايگاه خاص حضرت امالبنین نزد خداوند سبحان و قرب و منزلت او، به حضرتش متوسل ميشوند و او را در برآوردن حاجات و رفع هم و غمهاي خويش، شفيع صاحب مقامي نزد خداوند بزرگ ميدانند.(19)
درباره او نقل شده است که حضرت علي (ع) پس از حضرت فاطمه (س) از قبيله فهر تنها از امالبنین (س) فرزند داشت.(20) علیمحمد دخيل نیز ميگويد: عظمت اين زن در آنجا آشکار ميشود که وقتي خبر شهادت فرزندانش را به او ميدهند، بر آن توجه نميکند، بلکه از سلامتي امام حسين (ع) ميپرسد، گويي امام حسين (ع) فرزند او است، نه آنها.(21)
از دیگر ويژگيهاي مهم امالبنین، بینش سیاسی او و توجه به زمان و مسايل مربوط به آن است. امالبنین پس از واقعه عاشورا از مرثيهخواني و نوحهسرايي استفاده کرده تا نداي مظلوميت کربلائيان را به گوش نسلهاي آينده برساند. علاوه بر این، در قالب عزاداري و مرثيهسرايي اعتراض خود را به حکومت وقت نشان میداد و مردم که اطراف او اجتماع ميکردند، نسبت به عمال بنياميه متنفر و منزجر میشدند.(22)
وقتي حضرت امالبنین (س) با آن همه درد و رنج و اندوه و بعد از سالها تحمل مصيبت از دنيا رفت، وي را در قبرستان بقيع در مدينه طيبه به خاک سپردند. هماکنون گنبد و بارگاه امالبنین (س) به دست وهابيان تخريب شده و فقط آثاري از قبر و سنگ قبر وي باقي مانده است.
پینوشت
1. تنقيح المقال، ج2، ص128
2. محمدي ري شهري، کتابنامه موضوعي؛ باقر شريف قرشي، زندگاني حضرت ابوالفضل العباس، مترجم: سيد حسن اسلامي، دفتر انتشارات اسلامي، 1386، چاپ هشتم، ص28
3. شريف قرشي، زندگاني حضرت ابوالفضل العباس، ص29؛ رحيم ميردريکوندي، درياي تشنه، تشنه دريا، انتشارات فجر ولايت، 1382، چاپ اول، ص18
4. رباني خلخالي، چهره درخشان قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس، ج2، ص74
5. همان، ص19
6. رباني خلخالي، چهره درخشان قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس، ج2، ص62-63
7. رحيم ميردريکوندي، درياي تشنه، تشنه دريا، ص18-20
8. مجموعه شهيد اول؛ موسوي مقرم، سردار کربلا حضرت ابوالفضل العباس، ص161
9. کشف الغمة، ص 32؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج 2، ص 76؛ موسوي مقرم، سردار کربلا حضرت ابوالفضل العباس، ص158
10. امالبنین نماد از خودگذشتگي: ص 16، به نقل از تنقيح المقال: ج 2، ص 128
11. اعيان الشيعة: ج 7، ص 429 و ج 8 ص 389؛ عمدة الطالب: ص 356؛ تنقيح المقال: ج 3، ص 70
12. بحارالأنوار: ج 45، ص 37؛ مقاتل الطالبيين: ص 81
13. در عمدة الطالب از او به نام «ليلي» ياد کرده است.
14. علي رباني خلخالي، چهرهي درخشان قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس، انتشارات مکتب الحسين عليه السلام، 1386، چاپ هفتم ج1، ص62؛ سيد عبدالرزاق موسوي مقرم، مترجم: ناصر پاکپرور، سردار کربلا حضرت ابوالفضل العباس، نشر مولود کعبه، 1421هـ، چاپ چهارم، ص154
15. سيد محمد حسيني، شاه شمشاد قدان (سيري در زندگاني و کرامات حضرت اباالفضل العباس)، هنارس، 1384، چاپ دوم، ص16
16. مقتل الحسين ازدي، ص 175.
17. همان، ص19
18. م. ع. عطائي، گلچيني از بوستان زندگاني حضرت ابوالفضل العباس، انتشارات حضرت عباس، 1387، چاپ اول، ص51
19. اعيان الشيعه، ج 2، ص 289.
20. حسيني، شاه شمشاد قدان، ص18
21. رباني خلخالي، چهره درخشان قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس، ج2، ص70؛ سيد محمد حسيني، شاه شمشاد قدان، ص20
22. سر السلسله العلويه، ص 88؛ رباني خلخالي، چهره درخشان قمر بنيهاشم ابوالفضل العباس، ج2، ص67
نويسنده: اكرم محمدي