مي گفت: اين حق من نيست كه از همه دل بستگي ها و دوست داشتن هايم برايشان گذشتم و حالا يادشان رفته مثل مني هم وجود دارد…
مي گفت: كار مي كردم اما به خاطر اين دو تا از خير هشت سال سابقه بيمه گذشتم تا مجبور نشوند زير دست مربيان رنگ و وارنگ مهدها بزرگ شوند…
مي گفت: هر چند وقت يكبار با دوستانم قرار مي گذاشتم و مجلس هاي دور همي داشتيم وقتي كوچكتر بودند همين تنها ارتباط با دوستان دوران دانشگاهم را هم كنار گذاشتم و رسيدگي به آنها را كه به خاطر دوقلو بودنشان خيلي وقت مي گرفت ترجيح دادم…
مي گفت پشيمانم…
مي گفت: الان بيست و يك سالشان است هر كاري دوست دارند مي كنند و انگار نه انگار كه مادري هم دارند…
خواستم بگويم … مقصر خودت بودي و نبايد همه چيزت را فداي بچه هايت مي كردي كه حال و روزش نگذاشت…
امروز چيز جالبي خواندم:
الهه احمدی بانوی نفر ششم المپیک لندن كه سال گذشته مادر شد خیلی زودتر از حد تصور به تمرینات برگشته و طبق گفته خودش که فقط برای مدال طلای المپیک 2016 برنامه ریزی كرده همراه با پسر كوچكش باور در سالن تیراندازی تمرین می کند
او حالا این روزها در او هم بچه داری می کند و هم تمرین