- آیا بهتر نیست اساتید، در بیان مثالهای موجود در کتابهای فقهی و اصولی، تجدید نظر کرده و مثالهای بهروزتری ارائه دهند؟
مثالهای موجود در کتابهای فقهی و اصولی در برخی مواقع، سنخیتی با زمان امروز ندارد و یکی از نقائص متون نیز برخی از مثالهای آن میباشد. مثلاً در بحث شبههی حُکمیه مثال شُرب تُتُن مطرح میشود و حال آن که در این بحث میتوان صدها مثال بیان نمود. این مثال در زمان مرحوم شیخ، مثال بهجایی بوده و نمیتوان در آن مناقشه کرد؛ چون مسائل اجتماعی به گستردگی امروز نبوده، اما امروزه میتوان مثالهای اجتماعی زیادی برای آن بیان کرد. …
مثلاً مدیران جامعهای میخواهند صرفهجویی را تبلیغ کرده، اهمیت آن را مخصوصاً در زمان تحریم اقتصادی به مردم گوشزد نموده و راههای مقابله با آن را به مردم یاد دهند. آیا حرام است که امروزه از اجناس خارجی استفاده کنیم یا نه؟
اگر شخصی بر مبنای احتیاط عمل نماید، از استفاده اجناس خارجی اجتناب ورزیده و اگر بر مبنای برائت عمل کند، برائت جاری کرده و از آن استفاده میکند.
- نظر شما در خصوص بازخوانی و بازنگری متون آموزشی حوزه چیست؟
در سالهای اخیر، مخصوصاً در ده سال گذشته، کارهای خوبی در حوزههای علمیه صورت گرفته؛ در بخشهای آموزشی حوزه نسبت به امر متون و متننویسی خیلی کار شده، اما از جهت عملی، خروجی زیادی دیده نمیشود.
حال این سوال مطرح میشود که چرا طلبه بعد از چهار سال خواندن ادبیات چیز زیادی یاد نمیگیرد؟!.
مثلاً طلبهای که سیوطی میخواند با آراء و نظرات مختلف مواجه میشود. آیا طلبه میخواهد ادبیات یاد بگیرد یا با آراء و أنظار مختلف آشنا شود؟ نظرات مختلف باعث میشود ادبیات خوب فهم نشود. باید کتابی تدوین شود که به طلبه ادبیات را آموزش دهد تا در خواندن عبارت در سطوح عالی دچار مشکل نشده و بتواند فاعل، مفعول، عطف، بدل و… را خوب تشخیص دهد.
آنقدر پراکندگی در ادبیات وجود دارد که یادگیری را برای طلبه سخت میکند. مثلاً کتابهایی چون صرف ساده، مبادئ العربیة، بدایة النحو را در ادبیات قرار دادند که به علت پراکندکی نتوانست جوابگو باشد. متولیان امور آموزشی میبایست بعد از کارشناسی دقیق، کتابهای جایگزین را به صورت قطعی جزو متون آموزشی قرار دهند. البته شکی نیست که کتابهای نوشتهشدهای قبلاً جزو متون درسی بودند و اگر لازم باشد از سوی متخصصین دروس حوزوی تغییر کند. مثلاً زمانی که کتاب معالم نوشته شد، کتاب اصول فقه و قوانین وجود نداشت، وقتی قوانین نوشته شد، جایگزین کتاب قبلیِ اصولی شد و زمانی که اصول فقه نوشته شد، قوانین الاصول از کتابهای درسیِ حوزه کنار گذاشته شد.
زمانی نیز کتاب اصول استنباط مرحوم سید علی نقی حیدری جایگزین کتاب اصولی در مقدمات شده و بعد نیز الموجز جزو کتاب درسی شد.
نظر بنده این نیست که حتماً در تدریس اصول در یک کتاب توقف کرده و برای همیشه همان کتاب جزو متون تدریس حوزه باشد؛ اما سخن بنده این است این کتابها بهگونهای تنظیم شود تا وقتی طلبه آن را فراگرفت، ادبیات، اصول، فقه و… را فهم و درک کند. این کتابهای در سطوح عالی با همین حفظ هویت باقی مانده، ولی بازنگری و بازنویسی شود.
- نظر شما دربارهی تلخیص نویسی دروس حوزوی چیست؟ و این کار چه آفتی را متوجه طلاب میکند؟
یکی از بلاهای حوزههای علمیه، تلخیصنویسیهای فارسی است؛ البته ممکن است اشکال شود در گذشته نیز تلخیصنویسی رواج داشته و اساتید، کتابهای یکدیگر را تلخیص کرده، یا بر آن شرح مینوشتند.
تنها دستآوردی که تلخیصهای فارسی برای طلبه دارد، حفظ عبارات است و طلبه را از فهم و درک مطالب بازمیدارد؛ در عین حالی که در حوزههای علمیه، حفظ عبارات مطرح بود، ولی فهم و درک مطالب در اولویت قرار داشت؛ اما امروزه فهم، جای خود را به حفظ عبارات داده و تلخیصنویسیها بلای جان حوزههای علمیه شده. در برخی از جوابهای داده شده به سوالات امتحانی، معلوم است که طلبه مطالب را حفظ کرده و موضوع برای او هضم نشده است.
از قدیم الایام، تلخیصنویسی وجود داشته و نمیتوان جلوی آن را گرفت، اما میتوان راهکاری برای آن اندیشید.
راهکار مقابله با تلخیصنویسی
راهکار مقابله با تلخیصنویسی این است که اساتید باید طلبه را در متنخوانی و فهم و درک مطلب قوی بار بیاورند؛ وقتی طلبهای در درک متن عربی، قوی شد، حال اگر به سراغ تلخیص فارسی هم برود، ضرری به فهم و درک او نخواهد زد.
برخی سوال میکنند: آیا حتماً باید برای فراگرفتن فلان کتاب، نزد استاد رفته و تلمّذ کرد و به دنبال شرح کتاب نبود؟ بنده نمیگویم به دنبال شرح فارسی و عربی نباید رفت؛ چون هدف، یافتن، دانستن و قوی شدن در فهم کتابهای فقهی، اصولی، فلسفی و سایر متون در حوزههای شیعه میباشد.
این نکته را باید عنوان کرد که شیوههایی که از قدیم وجود داشته به طور جدی پاسخ مثبت به نیازها داده است.
دکتر مهدی محقق یکی از اساتید دانشگاه، زمانی در یکی از دانشگاههای کشور آلمان تدریس میکرد. وی میگفت: من کتاب معالم الدین شیخ حسن اصفهانی را به زبان انگلیسی در آلمان ترجمه کرده بودم. روزی یکی از اساتید دانشگاه آلمان در حالی که خوشحال بود مرا در آغوش گرفت و گفت: شما چه قدر حرف های نو و تازهای دارید! آقای محقق گفت: من خندیدم! آن استاد پرسید: چرا میخندی؟ گفتم: این مطالبی که ترجمه کردم، حرفهای سوختهی ما است! استاد آلمانی گفت: اگر این مطالب، حرفهای سوختهی شما است، پس حرفهای تازهی شما چیست! جواب دادم: امروزه کتاب رسائل شیخ انصاری، کفایهی مرحوم آخوند و قوانین الاصول میرزای قمی در حوزههای علمیه تدریس میشود. آن استاد با جواب من مبهوت ماند.
نود درصد مباحث اصولی عقلانی است
اغلب مطالب علم اصول، عقلی و عقلانی است؛ وقتی از اطلاق و تمسک به آن، عام و خاص، مقدمات حکمت و … بحث میشود، همه عقلانی میباشد؛ وقتی بحث استصحاب مطرح میگردد، یقین سابق و شک لاحق، همه عقلانیت را دربردارد؛ یقین سابق، به کمک انسان آمده و میگوید: به همان یقین سابق، عمل کن؛ الآن شک داری؛ آینده که روشن نیست؛ گذشته عصای دست توست. این سخن کاملاً عقلانی است. ۹۰ درصد مباحث اصول فقه و أدلهی آن عقلانی میباشد.
برخی خیال میکنند کتابهای درسیِ حوزه جوابگوی مسائل نیست! اما همین کتابها برای اندیشمندان غربی، سخن نو و تازه است که اصلاً چنین چیزی نشنیدهاند.
کسانی که چنین ادعایی میکنند، آیا تا به حال یک دلیل بر ادعای خود ارائه داده اند؟! تا حال که اشکال مُتقنی بر کتابهای حوزه ارائه نشده و نمیتوان بدون دلیل، بر کتابهای حوزه اشکال وارد کرد.
نظر بنده این است، همه کتابهای تدریسیِ حوزه خوانده شود، اما در برخی مطالب که دلائل زیادی برای یک موضوع ارائه شده به دو یا سه دلیل اکتفا شود. مثلاً مرحوم شیخ حدیث رفع [۱] را در بیست صفحه مورد بررسی قرار داده و حال آنکه میتوان در یک صفحه حدیث رفع را تبیین کرد.
حدیث رفع در شبهه بدویهی است؛ انسان در چنین حالتی نمیداند و حدیث رفع، حکم و موضوع را برمیدارد. (حدیث رفع یکی از أدلهی برائت است). اگر حجم کتابهای حوزه کم شود، همهی مباحث خوانده میشود.
خواندن این گفتگو را در روزهای آینده ادامه دهید…
صفحات: 1· 2