لطافت، حیا، نجابت و آرامش دخترانه را با هیچچیز دیگری نمیتوان معاوضه کرد. دختر بودن را با همین صفات میشناسند؛ صفاتی که باید بدانی چگونه آرامآرام و قدمبهقدم به دخترت بیاموزی. باید این ریزهکاریهای دخترانه را بلد باشی و به دخترت هم یادبدهی، تا ریحانه تحویل اجتماع بدهی و از دیدنش به خود ببالی و به بودنش افتخار کنی.
این مسیر طولانی و بههم پیوسته، نه تنها باور و یقین قلبی خودت، که پای کار بودن و بلد بودن نیز میخواهد.
هنر میخواهد که بتوانی چادر سر دخترک بکنی و به او حجاب داشتن را یاد بدهی. هنر میخواهد زور نگویی و اصرار نکنی و او را محجوب بار بیاوری. هنر میخواهد در این زمانه هزاررنگ، دختری تحویل دهی، یکرنگ.
برای این مهم، دانستن چند نکته ریز و ظریف، میتواند مشکلگشا باشد.
1.حواست باشد که کودکت، بیشتر از هر چیز با دیدن و تجربهکردن، میآموزد. او میبیند که در مواجهه با نامحرم، چادر بهسر میکنی؛ روسریات را جلو میکشی؛ جورابت را به پا میکنی. او می بیند عمهها و خالههای عزیزش هم همینطورند و این رفتار را در ذهنش ضبط خواهد کرد؛ بهطوریکه اینبار در مواجهه با نامحرم اگر دوستانه از او بپرسی که دوست دارد کدام لباس قشنگش را به تن کند، حتماً جواب خواهی گرفت.
فقط به خاطر داشته باش که نه تنها باید برای دخترمان لباسهای زیبا و چشمنواز و کودکانه و راحت انتخاب کنیم، که باید خودمان هم زیبا و تمیز باشیم؛ مؤمن، یعنی تمیزی و زیبایی. در دنیای رنگارنگ امروز، تهیه لوازم و لباسهای ساده و در عین حال زیبایی که کودک بتواند به راحتی با آن تحرک کودکانه خودش را داشته باشد و از دوستانش هم عقب نماند، چندان دشوار نیست؛ فقط کمی سلیقه میخواهد و حوصله.
باید در میان چندین روسری گشت تا آنکه به سر راحت مینشیند و سر نمیخورد و نخکش نمیشود را انتخاب کرد. باید چند مغازه را دید تا جوراب شلواری کلفت و در عین حال خوشرنگی که به دامنش بیاید را انتخاب کرد. باید دقت کرد که لباس آستین بلند تابستانیاش، حتماً خنک باشد تا گرمازدهاش نکند و بایدهای دیگری از این جنس بایدهای مادرانه برای دخترک محجوبمان.
2.حواست باشد که همیشه سن کودکت را مدنظر قرار دهی؛ گامبهگام پیش رفتن، یعنی نتیجه درست و محکم گرفتن. اینکه از همان روز اول بخواهم کودک چهارسالهام حتی موقع پارکرفتن هم چادر سرکند، مسلماً نتیجهای عکس بهدنبال خواهد داشت. نباید از شیطنتهای معمول کودکی غافل بود و به بهانه حجاب، کودک را از این هیجانات محروم کرد. کودک باید بدود، شاد باشد، هیجان و هیاهو داشته باشد، اما در کنار تمام این شادمانیها، مدیریت هم لازم است.
شاید در سه سالگی دامن کوتاه تنها نپوشیدن برای باحجاببودن دخترکم، کافی باشد، اما مسلماً در شش سالگی مراقب آستین لباس و گردی یقه و تنگی آن هم خواهم بود. در هفت سالگی، اصرارم برای داشتن روسری بیشتر میشود و این محدودهها به مرور و تا سن تکلیف بیشتر خواهد شد.
اما با این وجود، همیشه و در همه حال و هر مرحلهای که هستیم، باید زمانی که کودکمان حوصله ندارد و دلش نمیخواهد، تا جای ممکن حق را به او بدهیم و اصرار زیادی نداشته باشیم؛ گاهی کوتاهآمدن لازم است.
3.حواست باشد که در کنار تمام این رفتارها، حرفزدن و توجیه و استدلال هم باید باشد. کودک باید حرفزدن از عقاید و دفاع از آنها را هم یادبگیرد؛ باید بداند، چه بپرسد و چه تنها در سکوت و کنجکاوانه به تفاوتهای اطرافش نگاه کند.
فقط یادمان باشد که وقتی با کودک سر و کار داریم، باید کودک شویم. سختترین، اما درستترین شیوه تربیتی همین است. باید با کودک کودکانه برخورد کرد و از شیوههای محبوب او استفاده کرد. داستانهای کوتاه و جالبی که هدف مورد نظر ما را هم داشته باشد؛ شعرها و حتی نقاشیهایی برای رنگآمیزی؛ بازیها و… همهوهمه بیان حرفهای ماست، با زبان کودکانه. میتوان در کنار کودک نشست و برای عروسک محبوبش لباسی محجوبانه دوخت و بر سر عروسکهایش روسری سرکرد. میتوان برای هر بار تمرین روسری سرکردن و خوب لباس پوشیدنش بدون تذکر ما، هدیهای دوستداشتنی تهیه کرد.
فقط و فقط، در تمام این مراحل، همواره باید به خاطر داشت که مرز بین علاقهمندکردن و دلزدهکردن، اندک است، به باریکی مو؛ حواسمان خیلی خیلی باید جمع باشد.
اسماء جیرانپور