توی سال هایی که “روایت فتح" شبهای جمعه پخش می شد، یه خاطره از یه رزمنده پخش شد که
داستان اینجوری بود:
دو تا قایق کنار هم ایستاده بودن یکی پشت جبهه می رفت یکی سمت عملیاتی بی بازگشت!
راوی می گفت: دو دل بودم؛ یه پام تو این قایق بود یه پام تو اون قایق.
شهید (که اسم اش خاطرم نیست) به راوی می گه: یه پا تو بردار!..
حالا هم یکی باید پیدا بشه تا به بعضی از ما بگه: یه پاتو بردار…
بگه:
تویی که پیش از ماه رمضون یخچالت رو از گوشت و مرغ پر کردی! از طرفی به هیچ مرجعی هم اعتقاد نداری! ولی روز عید فطر منتظری ببینی مراجع چی تصمیم می گیرن تا بفهمی چند کیلو گندم باید فطریه بدی!…یه پا تو بردار!
تویی که میگی اسلام مال ۱۴۰۰ سال پیشه، ولی ارثیه خواهرت رو نصف دادی، یه پاتو بردار…
آهای خانم! خواهرم! تویی که هم میخوای امتیاز زن شرقی رو داشته باشی و مهریهات رو بگیری و هم از مزایای زن غربی بهره مند باشی؛
ولی به جای مشارکت در تولید، هفتهای یه بار فیس بوک شوهرت رو چک میکنی.، یه پا تو بردار…
داداشم… نمی تونی یه زن باربی بگیری و هر روز برات (میزان پلی) کنه و در عین حال بوی قرمه سبزی تو راهروی خونهات بپیچه و بدون اجازهات خرید نره و … ولی با هم بشینید اندر وصف سکوت سمفونی بتهون صحبت کنید.. یه پاتو بردار…
روشنفکر امروز! دانشجوی دیروز! نمیتونی برای رسیدن به دورهی تحصیلی بالاتر، جزوه هات رو از هم اتاقیت قایم کنی و الان تو شبکه های اجتماعی اندر وصف خِساست ایرانی ها و open بودن خارجی ها سر به فیس بوک بکوبی! تو هم یه پاتو بردار…
استاد گرامی، پژوهشگر ارجمند! شما هم نمی تونی تابلوی جملهی ( قلم علما افضل من دما شهدا) رو روی دیوار خونهی ۴۰۰ متریت بکوبی، در حالی که افزایش حقوق استاد تمومیت، از مقالات دانشجوآت بدست اومده. با عرض پوزش شما هم یه پاتو بردار…
حاجی بازاری دیروز و بیزینسمن امروز، تویی که عمرا بتونی رادیکال ۴/۲ رو حساب کنی، اینکه بخوای از احترام یه دانشگاهی برخوردار بشی.. شما حتما یه پاتو بردار…
نمایندهی عزیز! تویی که پول تبلیغات میلیاردیتو “هِبِه” گرفتی؛ نمیتونی بعدا رانت ندی و عضو کمیته حقیقت یاب اختلاس باشی! اگه بهت بر نمیخوره شما هم یه پاتو بردار..
آدم هایی که میخوان تو هر دو تا قایق باشن، کارشون مثل راننده خودرویی می مونه که هم راهنما به چپ می زنه هم به راست! و پشت سریه حتما میفهمه حال راننده خوب نیست…
ما خیلی وقتا حالمون خوب نیست!