هرچه کردند نشد! از ما اصرار بود و از آنها انکار! اورانیوم ۲۰ درصد را برای کارهای صنعتی، تاسیساتی و پزشکی نیاز داشتیم. هر چه کردیم ندادند. گفتیم خودمان می سازیم. در جلسه مذاکره همه خندیدند. بعد از مذاکره جلسه ای با بعضی از دانشمندان هسته ای تشکیل… بیشتر »

قبل نوشت: چند وقت قبل براي يكي از آشنايان چادري دوختم. پارچه فروش كم گذاشته بود و نيم متري پارچه كم فروخته بود، هر كجا مي برد خياط ها نمي دوختند مي گفتند پارچه كم است در نمي آيد گران هم خريده بود و پارچه اش عجب اعلا بود مستاصل كه چه كند گفتم بده ب… بیشتر »

موقع حرف زدن، حرف به شوهرش که می‌رسد، می‌گوید «بابای مصطفی غذای برنجی دوست داره فقط... به بابای مصطفی گفتم آخر هفته بریم خرید...». نمی‌گوید «بابای مهسا»، «بابای مهتاب». می‌گوید «بابای مصطفی». اسم شوهر را نمی‌برد. اسم دخترها را هم، نه. فقط می‌گوید «با… بیشتر »