دو سال قبل بود تقریباً؛ نشسته بودم در صندلی عقب تاکسی پشت سر راننده. هر چه خودم را می چسباندم به در و جا به جا می شدم، فایده نداشت. مشخص بود که از سر عمد است نه تنگی جا. برای اولین بار تصمیم گرفتم تا آخر مسیر این بیمار را تحمل نکنم. عزمم را جزم کردم… بیشتر »
آرشیو برای: "آذر 1392, 12"
خیلی سال پیش سرِ ظهر، روبروی دانشگاه منتظر تاکسی بودم و در حالی که کلی عجله داشتم با کمترین تاکسی ممکن مواجه می شدم؛ تو حیص و بیص و استرس نیومدن تاکسی بیشتر از ۶ تا از آقایان محترم دانشجو که از بچه های فعال دانشگاه بودن و فریادهای حقوق بشر و حقوق زن… بیشتر »
" خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم .
دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند .
سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید .
خدایا! به ما… بیشتر »