«بعد از خواستگاری و دو سه جلسه ملاقات توی خونه، با تأیید پدر و مادرهامون، قرار شد چند جلسهای هم بیرون از خونه همدیگر رو ببینیم و بقیه سؤالات و حرفهامون رو اونجا مطرح کنیم. پسر خوبی به نظر میاومد، مؤدب بود، خانواده خوبی داشت، مهندسی خونده بود و در همین زمینه هم کار میکرد. اما در حین ملاقاتهای بیرون از خونه که اغلب یا توی کافیشاپ بود یا توی پارک، به وجود یک چیزی در رفتار او شک کردم: وقتی خانمی با هر پوششی از کنارمون رد میشد، چشمهای او دودو میزد. وقتی با مادرم این مسأله را مطرح کردم گفت که دارم بیخودی روی جوون مردم عیب میذارم و نباید لگد به بختم بزنم. آیا واقعاً من اشتباه میکردم؟»
صفحات: 1· 2