شداید و گرفتاری ها، ضمن آن که جنبه آزمایش و امتحان دارد و به وسیله آن ایمان و صبر مردم آزموده می شود، از نظر بررسی علل و منشأ، به خود انسان برمی گردد. آیات متعدد و روایات فراوان، سلوک انسان را علل اصلی گرفتاری ها و نزول بلا می داند.
فلسفه آزمایش الهی
قبل از بیان فلسفه و علت آزمایش، ذکر اهداف آزمایش ضروری به نظر می رسد.
اهداف آزمایش
نوع اول: گاهی امتحان و آزمایش برای شناختن است، به این معنی که شخص امتحان کننده وقتی می خواهد مجهولی را تبدیل به معلوم کند، آن را آزمایش می کند. مثلاً مواد غذایی را به آزمایشگاه می برند برای این که ببینند سالم است یا نه. این امتحانی است که هدف امتحان کننده از آن این است که می خواهد حقیقتی را کشف کند. در مورد خداوند نسبت به بندگان چنین امتحانی معنی ندارد.
نوع دوم: گاهی آزمایش برای اتمام حجت است؛ یعنی برای این است که به خود امتحان شونده امری را ثابت کند. یک معلم که در طول سال با دانش آموز کار می کند، خودش می داند که به کدام دانش آموز باید نمره قبولی بدهد و به کدام نمره رد بدهد. به کدام یک باید بیست بدهد، به کدامیک نمره نوزده و به کدام چهارده.
ولی مسلم است که اگر امتحان نکرده بخواهد این نمره ها را بدهد، غیر از آن کسی که بیست می گیرد همه اعتراض می کنند. او آن ها را امتحان می کند، تا بر همه روشن شود که نمره هایی که می خواهد بدهد همه درست است. امتحان به این معنی در مورد خدای متعال معنی دارد. ممکن است خدای متعال بنده ای را مورد امتحان قرار بدهد برای این که حجت بر آن بنده تمام شود.
نوع سوم: گاهی امتحان برای تمرین امتحان شونده است؛ یعنی خداوند متعال ـ که البته در مورد غیر خداوند متعال هم صدق می کند ـ انسان را مورد آزمایش قرار می دهد برای این که در طی آن آزمایش استعدادهای درونی او به فعلیت برسد. مثل آدمی که خودش یا دیگری را به آب می اندازد برای این که شنا یاد بگیرد. این نوع امتحان، نوعی عمل و رفتار برای کمال یافتن است. بر اثر تلاش کردن در آب است که انسان شناگر می شود.
امتحان های الهی برای این جهت است که انسان در خلال آن گرفتاری ها، کمال یابد. (مطهری، آشنایی با قرآن، ج۷ ص۱۸۳)قرآن مجید به این حقیقت تصریح دارد؛ او آنچه را شما در سینه دارید می آزماید تا دل های شما کاملاً خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است. (آل عمران/۱۵۴)به تعبیر دیگر در سر دو راهی ها و سختی ها قرار دادن، برای آن که استعدادهای درونی اش بروز و ظهور کند، یعنی اگر این آزمایش نباشد، او در حد خامی و در حد بالقوه می ماند، این آزمایش است که تکمیل کننده است. نوع سوم آزمایش یعنی آزمایش تکمیل کننده. آزمایش الهی درباره بندگان همان خصلت تکمیل کنندگی را دارد. (مطهری، آشنایی با قرآن، ج ۸ ، ص۱۳۵)
فلسفه آزمایش الهی
بعد از روشن شدن مفهوم آزمایش الهی، این سؤال را باید از نگاه آیات کریمه پاسخ داد که فلسفه آزمایش الهی چیست؟ مگر خداوند، عالم به سرّ و غیب نیست. خدایی که هر آن چه در زمین و آسمان است بر او مخفی نیست، برای چه آزمایش می کند؟ فرمود:(إِنَّ اللَّهَ لا یَخْفَى عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاء)(آل عمران/۵)«هیچ چیز در آسمان و زمین، بر خدا مخفی نمی ماند.»آیات فراوانی در زمینه علم خدا نسبت به سرّ و غیب وجود دارد که حاکی از علم مطلق حق است. پس چرا آزمایش می کند؛ در پاسخ این سؤال باید گفت از نگاه آیات کریمه، علل متعددی بر آزمایش الهی وجود دارد که عبارتند از:
۱. ظهور حقیقی شخصیت افراد
مهم ترین فلسفه و حکمت ابتلاء (آزمایش) از دیدگاه قرآن کریم، شناسایی چهره واقعی افراد به معنای ظهور صلاحیت ها و استعدادهای آنان و طهارت و خباثت نفس انسان است؛ چرا که برجستگی ها و کرامت های روحی انسان در شرایط دستور ابتلاء خود را نشان می دهد.
قرآن کریم در آیات متعددی بر این حقیقت تصریح نموده است که ذیلاً به چند مورد آن اشاره می شود.
(وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنْکُمْ وَالصَّابِرِینَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَکُمْ)(محمد/۳۱)«ما همه شما را قطعاً آزمایش می کنیم تا معلوم شود، مجاهدان واقعی و صابرین از میان شما کیانند و اخبار شما را بیازماییم.»جمله «حتی نعلم المجاهدین منکم» به این معنا نیست که خداوند از این گروه آگاهی ندارد، بلکه منظور تحقق معلوم الهی است و مشخص شدن این گونه افراد است؛ یعنی تا این علم الهی تحقق خارجی یابد و عینیت حاصل کند و صفوف مشخص شود. (مکارم شیرازی،۲۱/۴۸۲)
(وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکَاذِبِین)(عنکبوت/۳)«ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزموده ایم. باید علم خدا در مورد کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند تحقق یابد.»معنای علم خدا به همان معنای قبلی است که در ذیل آیه ۳۱ محمد گفته شده است.
(وَلِیَبْتَلِیَ اللَّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُور)(آل عمران/۱۵۴)«او آن چه را که شما در سینه دارید می آزماید تا دل های شما کاملاً خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است.»
۲. معیار ثواب و پاداش
علی(ع)می فرماید: گرچه خداوند به روحیات بندگانش از خودشان آگاه تر است، ولی آنها را امتحان می کند تا کارهای خوب و بد که معیار پاداش و کیفر است از آنها ظاهر گردد. (نهج البلاغه، قصار/۹۳)یعنی صفات درونی انسان به تنهایی نمی تواند معیاری برای ثواب و عقاب گردد، مگر آن زمانی که در لابلای اعمال انسان خودنمایی کند، خداوند بندگان را می آزماید تا آن چه در درون دارند در عمل آشکار کنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کیفر او گردند. اگر آزمایش الهی نبود، این استعدادها شکوفا نمی شد و درخت وجود انسان میوه های اعمال بر شاخسارش نمایان نمی گشت و این است فلسفه آزمایش الهی در منطق اسلام. (مکارم شیرازی، ۱/۵۲۸)
به تعبیر علامه محمد جواد مغنیه مبتلا شدن به بلاء، محکی است که حقیقت انسان را آشکار می سازد. برای نمونه، انسان با ایمان و با خرد در هنگام مصیبت، از دین خود خارج نمی شود و سخنی را که نشان دهنده کفر و سفاهت و نادانی باشد به زبان نمی آورد، بلکه صبر می کند و گرفتاری، عقل و ایمان او را از بین نمی برد، اما انسانی که خرد و ایمانش ضعیف باشد، شیطان بر او مسلط می شود و روش کفر و دشنام و پستی را در پیش می گیرد و در چاه رذالت و سفاهت سقوط می کند.بهترین سخن در این باره، سخن سیدالشهداء، حسین بن علی(ع)در روز عاشوراست که فرمود: مردم، بندگان دنیایند و دین، تنها لق لقه زبان آنان است. آنان تا زمانی پیرامون دین می گردند که زندگانیشان بچرخد و هرگاه به بلا و سختی گرفتار شوند، تعداد دین داران اندک خواهد شد. (مغنیه، ۱/۴۳۹)
۳. مشخص شدن عمل احسن
اعمال آدمی در فرهنگ قرآنی در یک تقسیم کلی دو نوع است: ۱. عمل صالح ۲. عمل غیر صالح. عمل صالح هم به دو قسم تقسیم می شود: ۱. عمل حسن ۲. عمل احسن. ازفلسفه های آزمایش الهی این است که مشخص شود چه کسی عمل احسن انجام داده است. فرمود: (الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ)(ملک/۲)«او همان کسی است که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک بهتر عمل می کنید.»در توضیح عمل احسن گفته می شود که عمل نیک از دو حیثیت برخوردار است: ۱. کمیت عمل ۲. کیفیت عمل.
آنچه در فرهنگ قرآنی مهم است و ارزش دارد و به عمل ارزش و اعتبار عالی می دهد، کیفیت عمل است، نه کمیت عمل. اگر تعبیر این بود که چه کسی بیشتر عمل می کند، تکیه بر روی کمیت عمل بود، ولی وقتی که فرمود: «لیبلوکم ایکم احسن عملا»، تکیه روی کیفیت است. خدا انسان را مورد آزمون بهترین عمل قرار داده است، نه آزمون زیادترین عمل. این است که در حدیث آمده است که مراد از «احسن عملا»، «اصوب عملا» است. آن چه جنبه صواب بودنش بیشتر باشد. (مطهری، آشنایی با قرآن، ج۸، ص۱۳۹-۱۳۸)و همچنین فرمود:(إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الأرْضِ زِینَهً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلا)(کهف/۷)«ما آن چه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم کدامینشان بهتر عمل می کنند.»
۴. برگشت به سوی حقخداوند کریم رحمت را بر خودش واجب نموده است، فرمود:(کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَه)(انعام/۵۴) و از طرفی هدف اصلی خلقت انسان، عبودیت انسان در برابر حق تعالی می باشد. (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإنْسَ إِلا لِیَعْبُدُون)( ذاریات/۵۶)«و ما جن و انس را خلق نکردیم مگر این که عبادت کنند.»با توجه به دو مقدمه فوق؛ وجوب رحمت الهی و هدف خلقت، بر خداوند است از باب قاعده لطف از هر نوع زمینه سازی برای برگشت بندگان به سوی خویش دریغ نفرماید.
یکی از اسباب برگشت بشر به سوی خدا این است که خداوند انسان را در بوته گرفتاری ها قرار دهد تا انسان عقل و فکر خود را به کار اندازد و از علت سختی ها و بلاها عبرت بگیرد و مسیر خود را به سوی خدا سوق دهد. قرآن به این حقیقت که برگشت بشر به سوی حق از علل فلسفه آزمایش الهی است، اشاره نموده و می فرماید:(وَقَطَّعْنَاهُمْ فِی الأرْضِ أُمَمًا مِنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِکَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّیِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون)(اعراف/۱۶۸)«و آن ها را (قوم بنی اسرائیل) در زمین به صورت گروهی پراکنده ساختیم، گروهی از آنان صالح و گروهی غیر آن هستند و آن ها را به نیکی و بدی آزمودیم شاید بازگردند.»
دو ویژگی مهم آزمایش
۱. مجهول بودن
در امتحان باید نقطه مجهولی گنجانده شود تا میزان قابلیت موجود مورد آزمایش روشن شود. برای مثال اگر حضرت ابراهیم(ع)از ابتدا می دانستند قوچی بهشتی فدای اسماعیل(ع)می شود،(وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ)(صافات/۱۰۷) به دست گرفتن کارد و کشیدن برگلوی فرزند هنری نبود. آن چه اهمیت داشت، این بود که تا آخر بپندارد این کار باید انجام شود و اراده جدّی خداوند است. چنان که هنگام پرتاب شدن در دل آتش می بایست از گلستان شدن آتش در پایان آزمون بی خبر باشند؛ (قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلامًا عَلَى إِبْرَاهِیم)(انبیاء/۶۹) و گرنه تسلیم و رضا، آزمون دشواری نبود. (مصباح یزدی، زینهار از تکبّر، /۵۸)
۲. تناسب با افراد
آزمایش باید به گونه ای باشد که توان پاسخگویی وجود داشته باشد؛ مثلاً هیچ گاه حل فرمول های پیچیده ریاضی را از یک دانش آموز ابتدایی نباید خواست، از این رو اگر خداوند یک هزارم امتحان های انبیا و اولیا را از ما به عمل آورد، همان اول مردود خواهیم شد. (همان،/۱۰۱)
شرایط آزمایش شونده
۱. طاقت و توان
فرمود: (لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلا وُسْعَهَا)(بقره/۲۸۶) ما تکلیف به اندازه وسع می نماییم، تکلیف مالایطاق از خداوند حکیم محال است، لذا آزمایش باید به اندازه ظرفیت وجود آزمایش شونده باشد. اگر بشر عادی به آزمایش پیامبران و اولیای الهی آزمایش و امتحان شود، مشخص است که از همان ابتدا مردود می شود و این گونه آزمایش نمودن از خدای حکیم که به ظرفیت وجودی بشر عادی آگاه است، قبیح است. ایمان قوی ابراهیم می خواهد که به سر بریدن فرزند دلبند خود آزمایش شود.
۲. داشتن ابزار شناخت
عمده ترین ابزار شناخت از دیدگاه قرآن عبارت است: از گوش، چشم و قلب (قوه مدرکه). بشر باید این ابزار را داشته باشد تا مورد آزمایش الهی قرار گیرد.فرمود: (وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَه)(نحل/۷۸)در این آیه به سه ابزار شناخت، گوش و چشم و قوه مدرکه تصریح شده است. در سوره انسان بعد از آن که می فرماید ما انسان را امتحان می کنیم؛ بلافاصله می فرماید: «او را شنوا و بینا قرار دادیم.» (انسان/۲) از این آیات استفاده می شود که وجود ابزار شناخت در آزمایش شونده ضروری است.
۳. اختیار
آزمایش شونده باید از قدرت انتخاب و اختیار برخوردار باشد تا بتواند در آزمایش الهی یکی از دو حالت سپاسگزاری و کفران را انتخاب نماید، و الاّ بدون داشتن اختیار و انتخاب، آزمایش مفهوم ندارد بلکه جبر می باشد.
۴. هدایت گری
مطابق قاعده لطف برخداوند واجب است که بشر را هدایت و راهنمایی نماید و راه راست و کج را برای او توسط اولیای الهی و پیامبران ترسیم کند تا آزمایش شونده راه را از چاه بشناسد و با قدرت خویش یکی را برگزیند.فرمود:(إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا)(انسان/۳)«ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد و یا کفران کند.»
ابعاد گوناگون بلاء
بلا و امتحان در روایات جنبه های مختلفی دارد که اگر به این جنبه ها توجه شود، مسیر زندگی بشر عوض خواهد شد و از درد و رنج، ناله و فریاد نمی کند؛ بلکه خدا را سپاس می گوید.
۱. بلاء؛ آزمون تکامل
مهم ترین جنبه بلاها، خاصیت رشد دهندگی آن هاست. در حالت آسایش و راحتی، قابلیت های نهفته انسان پرورش نمی یابد.شهید مطهری: «زشتی ها مقدمه وجود زیبایی ها و آفریننده و پدیدآورنده آن ها هستند.» (مطهری،۱/۱۷۴) به همین جهت قرآن فرمود: «همانا انسان را در رنج و سختی آفریدیم.» (بلد/۴)
شهید مطهری در این زمینه می فرماید:«این خصوصیت مربوط به موجودات زنده بالاخص انسان است که سختی ها و گرفتاری ها، مقدمه کمال ها و پیشرفت هاست. ضربه ها، جمادات را نابود می سازد و از قدرت آنان می کاهد؛ ولی موجودات زنده را تحریک می کند و نیرومند می سازد؛ بس زیادت ها که اندر نقص هاست. مصیبت ها و شدائد، برای تکامل بشر ضرورت دارد، اگر محنت ها و رنج ها نباشد، بشر تباه می گردد.» (مطهری، مجموعه آثار، ج۱ص۱۷۶)
۲. بلا و تطهیر گناهان
جنبه دوم بلایا و شدائد، پاک کردن گناهان و لغزش های انسان است. ممکن است انسان دچار لغزش هایی شده باشد که پیامدهای تلخی به دنبال آورد. ماندن آنها برای آخرت خیلی سخت است. اگر بتوان آنها را در این دنیا تسویه کرد موقعیت ممتازی است. این کار به وسیله بلاها و شدائد صورت می گیرد. (پسندیده،/۲۹۳)
امام باقر (ع) می فرماید: وقتی آیه «من یعمل سوءاً یجز به» نازل شد، هرکس عمل بدی انجام دهد کیفر آن را می بیند. بعضی از اصحاب پیامبر (ص) گفتند: آیه ای از این سخت تر نیست. پس پیامبر (ص) به آنان فرمود: آیا در اموال و جان ها و خانواده تان دچار مصیبت نمی شوید؟ گفتند: بله. حضرت فرمود: این از آن چیزهایی است که خداوند به وسیله آن، برای شما حسنه می نویسد و به وسیله آن بدی ها را محو می کند. (همان/۲۹۴)
۳. بلا و ترفیع درجه
همیشه بلاها به معنای گنه کار بودن فرد نیست. گاهی خداوند برای این که درجه کسی را بالا ببرد، او را مبتلا می سازد. اینجاست که راز ابتلای انبیا و اولیای الهی مشخص می شود. بلاها برای آن ها که از مقام عصمت برخوردارند، پاک کننده نیست، ترفیع دهنده است.روزی پیامبر (ص) به شدت بیمار شد به گونه ای که از شدت درد، به خود می پیچید و می نالید.
عایشه که از این وضع در شگفت شده بود گفت: اگر بعضی از ما این کار را می کرد، به او خرده می گرفتی.پیامبر خدا فرمود: «همانا بر صالحان سخت گرفته می شود. به تحقیق رنجی به مؤمن نمی رسد، از یک تیغ باشد تا بالاتر از آن، مگر آن که خطایی را از او پاک می کند و او را درجه ای بالاتر می برد. (همان/۲۹۵)
عوامل پیروزی در آزمایش
بدون شک در انجام هرکاری باید عوامل مختلفی دست به دست هم دهند تا فاعل کار با موفقیت کامل، کار را به اتمام برساند. به عنوان نمونه برای موفقیت در تحصیل دانشجو، عواملی از جمله محیط مناسب، استاد خوب، انگیزه دانشجو و … باید وجود داشته باشد تا دانشجو بتواند با موفقیت دوره تحصیلی خود را به اتمام برساند، ولی اگر شرایط و عوامل مذکور مهیا نباشد، توقع موفقیت و پیروزی خیالی بیش نیست. برای پیروزی در امتحان و آزمایش الهی از نگاه قرآن کریم عوامل متعددی دخیل است که عبارتند از:
۱. صبر
از عوامل ریشه ای و اصیل در موفقیت هر کاری به خصوص پیروزی در آزمایش الهی، صبر و پایداری است که هم عقل صدق آن را تأیید می کند و هم شرع مقدس بر آن تأکید دارد و برای بهره گیری و کمک طلبی از این عامل مهم ارشاد نموده و فرموده است: (وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاه)(بقره/۴۵)این آیه از نیاز ضروری انسان به برخورداری از صبر در انجام هر کاری خبر می دهد. در خصوص نقش اساسی صبر در آزمایش الهی می توان به سه نمونه از آیات کریمه اشاره نمود.
(وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأمُور)(آل عمران/۱۸۶)«و اگر استقامت کنید و تقوای الهی پیشه سازید (شایسته تر) است؛ زیرا این ها از کارهای محکم و قابل اطمینان است.»آیه فوق در مورد آزمایش الهی نسبت به اموال و نفوس می باشد که خداوند می فرماید از اهل کتاب و مشرکین سخنان آزار دهنده فراوان خواهید شنید. در ادامه آیه مردم را به صبر و داشتن تقوا در این آزمایش فرا می خواند.
(وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ*الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَه) (بقره/۱۵۶-۱۵۵) این جمله با صراحت می گوید رمز پیروزی در این راه ـ امتحان الهی اعم از نیک و شر ـ صبر و پایداری است و به همین دلیل بشارت پیروزی را تنها به صابران و افراد با استقامت می دهد. (مکارم شیرازی،۱/۵۳۱)(وَجَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَهً أَتَصْبِرُونَ وَکَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا)(فرقان/۲۰)
«و بعضی از شما را وسیله امتحان بعضی دیگر قرار دادیم، آیا صبر و شکیبایی می کنید؟ پروردگار تو بصیر و بیناست.»(یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِین)(صافات/۱۰۲)«ای پدر انجام بده نسبت به آن چه که امر شدی . به زودی اگر خدا خواست مرا از صابرین می یابی.»
۲. تقوا (خویشتن داری)
در پیروزی از آزمایش الهی وجود تقوا در امتحان شونده ضروری می باشد. چه آن که اگر تقوا و خویشتن داری باشد، انسان در برابر آزمایش الهی خودش را حفظ می کند و شکست نمی خورد. فرمود:(لَتُبْلَوُنَّ فِی أَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا أَذًى کَثِیرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الأمُور)(آل عمران/۱۸۶)«و اگر استقامت کنید و تقوای الهی پیشه سازید شایسته تر است.»
۳. تسلیم (فرمان برداری)
تسلیم به معنای سلام کردن، سالم داشتن و چیزی به کسی دادن و اطاعت و انقیاد آمده است. شریعت مقدس اسلام، چنان که از اسمش پیداست، دین تسلیم و رضا در برابر خواست خدای متعال است. و هدف همه پیامبران الهی نیز این بوده که جامعه بشری را در برابر فرمان خدا تسلیم کرده، به قضا و قدرش راضی نماید. (الهامی نیا،/۶۷) و زبان حال همه این شود که:
عاشقم بر لطف و بر قهرش به جدّ
ای عجب من عاشق این هردو ضدّ
ناخوش او خوش بود بر جان من
جان فدای یار دل رنجان من
امام علی (ع) در تعریف اسلام می فرماید: الاسلام هو التسلیم؛ «اسلام، تسلیم و گردن نهادن است. (نهج البلاغه، قصار/۱۲۵)از داستان حضرت ابراهیم و اسماعیل این پیام به خوبی فهمیده می شود که عامل مهم موفقیت حضرت ابراهیم (ع) در امتحان الهی، تسلیم و فرمان برداری او از خداوند بوده است که خداوند به زیبایی ترسیم نموده است. می فرماید: هنگامی که هر دو تسلیم و آماده شدند و ابراهیم جبین او را به خاک نهاد، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! آن چه را در خواب مأموریت یافتی انجام دادی، ما این گونه نیکوکاران را اجر می دهیم. این مسلماً امتحان مهم و آشکار بود. ( صافات/۱۰۶-۱۰۳)
۴. توجه به گذرا بودن سختی ها و مشکلات
عامل دیگری در پیروزی از امتحان الهی است که آیه : (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون)(بقره/۱۵۶) به آن اشاره دارد.امام علی (ع) در تفسیر این جمله فرمود: «این که می گوییم (إِنَّا لِلَّهِ)، اعتراف به این حقیقت است که ما مملوک اوییم و این که می گوییم (وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُون)، اقرار به این است که ما از این جهان خواهیم رفت و جایگاه ما جای دیگری است. (نهج البلاغه، قصار/۹۹)این که می بینیم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت این جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجید تکرار می کردند، برای این بوده است که شدت مصائب آن ها را تکان ندهد و در پرتو ایمان به مالکیت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوی او، این حوادث را در خود هضم کنند. (مکارم شیرازی، ۱/۵۳۱)
۵. استمداد از نیروی ایمان و الطاف الهی
عامل مهم دیگری در پیروزی از آزمایش الهی است که از بعضی از آیات کریمه استفاده می شود.خداوند می فرماید: (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْض)(اعراف/۹۶)«اگر اهل قریه ها ایمان بیاورند و تقوای الهی را پیشه سازند، ما برکات آسمان ها و زمین را برای آن ها می گشاییم.»و روشن است که هر که در راه خدا مجاهده نماید و بر بلا و گرفتاری و آزمایشات الهی صبر نماید و ایمان داشته باشد، خداوند او را به راه خودش هدایت می کند تا در انتخاب راه صحیح دچار اشتباه نشود.( وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا) (عنکبوت/۶۹)«کسانی که در راه ما به جهاد برخیزند، ما آن ها را به راه های خود هدایت می کنیم.»
۶. توجه به عکس العمل پیامبران در برابر آزمایش های الهی
این نیز از عوامل موفقیت و پیروزی در آزمایش الهی است. به تصریح قرآن، خداوند پیامبران را آزمایش نموده است و آن ها عکس العمل مثبت از امتحانات الهی داشته اند و در نتیجه به خاطر عکس العمل خوب از آزمایشات الهی، به مقامات بلندی رسیده اند. از جمله آن پیامبران، حضرت ابراهیم (ع) است که خداوند به خاطر موفقیت از آزمون های متعدد به او مقام امامت را عنایت فرموده است؛
(وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا)(بقره/۱۲۴)«هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود، و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.»آدمی اگر به آزمایش های الهی نسبت به پیامبران و عکس العمل آن ها توجه داشته باشد، روح او آماده می شود تا بتواند از امتحانات الهی سرافراز بیرون آید.
چه آن که آزمایش برای همه افراد آدمی بوده؛ از گذشته وجود داشته و حال هم وجود دارد و تا روزی که آدمی در دنیا باقی است آزمایش می شود. خداوند برای دلگرمی مؤمنان و دلداری پیامبر اسلام (ص) و تقویت روحیه او، توجه آن ها را به تاریخ پیشینیان معطوف نموده و می فرماید: «اگر تو را استهزا می کنند نگران مباش، پیامبران پیشین نیز گرفتار استهزای جاهلان بودند، اما با نیروی استقامت بر آن ها پیروز شدند.» (انعام/۱۰)و یا در جای دیگر می فرماید: «اگر تو را تکذیب کنند تعجب نیست، پیامبران پیشین را نیز تکذیب کردند. آن ها در برابر تکذیب مخالفان پایداری و شکیبایی به خرج دادند و آزار شدند تا سرانجام نصرت و یاری ما به سراغشان آمد.» (انعام/۳۴)
۷. توجه به حضور خدا
عامل دیگری در پیروزی از امتحانات الهی است. چه آن که این عقیده و بینش به انسان چنان قوتی می بخشد که بتواند به وسیله امتحانات الهی از مسیر صحیح منحرف نشود و تحمل سختی ها و گرفتاری ها بر او آسان شود. بعضی از آیات به این راهکار تصریح دارد.
۱. خداوند به هنگامی که حضرت نوح (ع) تحت شدیدترین فشارها از سوی قومش مأمور به ساختن کشتی شد به او فرمود:(وَاصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا)(هود/۳۷)«در برابر ما اقدام به ساختن کشتی کن!»جمله (بِأَعْیُنِنَا)«در برابر دیدگاه علم ما» چنان قوت قلبی به نوح (ع) بخشید که فشار استهزای دشمنان، کمترین خللی در اراده نیرومند او ایجاد نکرد. (مکارم شیرازی،۱/۵۳۳)
استاد مکارم شیرازی در جای دیگر می فرمایند: تعبیر(بِأَعْیُنِنَا)؛ «در برابر دیدگاه ما» اشاره به این است که تلاش و کوشش تو در این راه در حضور ماست و تحت پوشش حمایت ما، بنابراین با فکر راحت و آسوده به راه خود ادامه ده و از هیچ چیز ترس و واهمه نداشته باش. (همان،۴/۲۳۰)در آزمایشات الهی هم انسان باید بداند که آزمایش در حضور خدا انجام می پذیرد. با این فکر و بینش انسان می تواند از عهده آزمایش خوب برآید، چرا که توجه به حضور خدا در زندگی به انسان آرامش می دهد.
۲. خداوند برای دلداری پیامبر اسلام (ص) هم می فرماید: «در طریق ابلاغ حکم پروردگارت صبر و استقامت کن، چرا که تو در حفاظت کامل ما قرار داری، زیرا تو در برابر دیدگاه علم ما قرار داری. (طور/۴۸)از سالار شهیدان و مجاهدان راه خدا، امام حسین (ع) همین معنا نقل شده که در صحرای کربلا به هنگامی که بعضی از عزیزانش با فجیع ترین وجه شربت شهادت نوشیدند، فرمود: «اهون علی ما نزل بی انه بعین الله؛ همین که می دانم این امور در برابر دیدگاه علم پروردگار انجام می گیرد، تحمل آن بر من آسان است.» (مویدی،/۵۲۹)
عکس العمل انسان ها در برابر آزمایش الهی
علاوه بر آن که در خارج به صورت عینی عکس العمل نوع بشر را در برابر آزمایش الهی مشاهده می کنیم که عده ای شکر می کنند و عده ای ناله و فریاد می کنند و ناسپاسی می نمایند، قرآن کریم هم بر این دو عکس العمل اشاره نموده و در آیاتی به این حقیقت تصریح فرموده است.
۱. حضرت سلیمان وقتی در برابر خود تخت بلقیس را مشاهده می کند، می گوید: (قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُر)(نمل/۴۰) «گفت: این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا می آورم یا کفران می کنم.»
۲. (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالآخِرَهَ ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِین) (حج/۱۱)«بعضی از مردم خدا را با زبان می پرستند. همین که دنیا به آن ها رو کند و نفع و خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا می کنند، اما اگر مصیبتی به عنوان امتحان (آزمایش) به آن ها برسد، دگرگون می شوند و به کفر روی می آورند و به این ترتیب هم دنیا را از دست داده اند و هم آخرت را و این خسران و زیان آشکاری است.»
۳.(فَأَمَّا الإنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ*وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَن) (فجر/۱۶-۱۵) «اما انسان هنگامی که خداوند او را برای آزمایش اکرام می کند و نعمت می بخشد می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشته! و اما هنگامی که برای امتحان روزی را بر او تنگ بگیرد مأیوس می شود و می گوید پروردگارم مرا خوار کرده!»
رابطه رحمت الهی با آزمایش
از آنجایی که رحمت خداوند وسیع و گسترده است و فرمود:(وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْء)(اعراف/۱۵۶) و هم چنین فرمود:(کَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَه)(انعام/۱۲) پس چرا خداوند بشر را برای رسیدن به پاداش آزمایش می نماید؟ مگر نمی شد خداوند بدون آزمایش نمودن آدمی را ثواب و پاداش بدهد؟این سؤال غالباً در ذهن توده مردم وقتی به آیات رحمت الهی نگاه می کنند به وجود می آید. برای روشن شدن پاسخ آن باید گفت که اگر خداوند رحمان و رحیم است و رحمت او گسترده و بی نهایت است، همان طور قدیر و جبّار و سخت کیفر هم می باشد. اوصاف خداوند هم هماهنگ و مرتبط می باشند، چرا که خداوند حکیم است و حکیم کارش با هدف می باشد. فرمود:(لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیم)(آل عمران/ ۶)
ثانیاً: زمینه رسیدن به پاداش، عمل است. شخص حکیم براساس عمل، اجر و پاداش می دهد و این یکی از اصول قرآنی است که شرط رسیدن به پاداش، ایمان و عمل صالح است.فرمود:(مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُون)(نحل/۹۷)(وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی)(نساء/۵۷)(وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیهَا خَالِدُون)(بقره/۸۲)«و آن ها که ایمان آورده اند و اعمال صالح انجام داده اند، اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند ماند.»با توجه به آیات فوق و آیات دیگر شرط رسیدن به پاداش و بهشت، ایمان و عمل صالح است.
ثالثاً: اگر خداوند بدون آزمایش و امتحان به همه پاداش بدهد، با صفت عدالت خداوند ناسازگاری دارد. آن که یک عمر تخطی و تخلف نموده است و کسی که امر خدا را مطیع است، هر دو یکسان باشند!؟ علاوه بر آن که عقل آن را نمی پذیرد و می گوید این کار مخالف با حکیم بودن خداوند می باشد. از نظر آیات کریمه هم این عمل خلاف می باشد؛ چه آن که از اصول مسلم آیات کریمه این است که فاسق و عادل، متقین و کفار با هم برابر نیستند.
فرمود:(أَمْ نَجْعَلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کَالْمُفْسِدِینَ فِی الأرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّار)(ص/۲۸)«آیا کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند هم چون مفسدان در زمین قرار می دهیم، یا پرهیزکاران را همچون فاجران؟!»و یا فرمود:(أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِین)(قلم/۳۵)حکمت و عدل خداوند ایجاب می کند نیکان و بدان و عادلان و ظالمان یکسان نباشند.
رابعاً: با توجه به روایات معصومین این نکته روشن می شود که آزمایش الهی از طرف خداوند بر بندگان خودش رحمت است و تفضلی از خدا به بنده است. امام علی (ع) در این باره می فرماید: «سپاس و ستایش خدایی را که رنج و گرفتاری پیروان ما را مایه زدوده شدن گناهان آنان در دنیا قرار داده تا در این رنج ها و بلا ها طاعاتشان سالم ماند و سزاوار پاداش آن شوند.» (ری شهری،/۸۵)
از امام باقر (ع) نقل شده است که فرمود: «هرگاه خداوند متعال بر آن شود تا بنده ای را گرامی دارد و آن بنده گناهی کرده باشد او را به بیماری مبتلا گرداند، اگر چنین نکرد، به فقر و نیازمندی دچارش سازد و اگر این را هم نکرد، هنگام جان کندن بر او سخت گیرد. اما چون بخواهد بنده ای را خوار و بی مقدار سازد و او کار نیکی نزد خدا داشته باشد، تن سالم به او دهد، اگر چنین نکرد، زندگیش را فراخ و مرفه گرداند و اگر این را هم نکرد، مرگ را بر او آسان سازد. (همان،/۸۵)
خامساً: آزمایش الهی نمادی از محبت خدا به بنده است؛ چه آن که پختن انسان در سختی ها میسر است، نه در راحتی ها. لذا اگر مؤمن خدا را به شدیدترین وجه دوست دارد:(وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه)(بقره/۱۶۵) خداوند بیشتر از بنده، او را دوست دارد، چرا که خالق محبت است.امام صادق (ع) فرمود: «خداوند هرگاه بنده ای را دوست بدارد، او را در بلا فرو می برد. ای سدید! ما و شما شیعیان روز و شب ها را با بلا سپری می کنیم. (ری شهری،/۸۵) باز امام صادق (ع) می فرماید: «هرگاه خداوند قومی یا بنده ای را دوست داشته باشد، باران بلا را بر سر او می باراند، پس از اندوهی بیرون نیاید جز آن که در اندوهی دیگر فرو رود. (همان،/۸۵)
با توجه به مستندات ذکر شده، رحمت الهی با ابتلاء رابطه تنگاتنگ دارد. این که خداوند بخواهد اجر و مزدی بی حساب بدهد، با وصف حکیم بودن و عادل بودن خداوند سازگار نیست. علاوه بر آنکه این اصل قرآنی و عقیدتی است که مزد در قبال عمل است؛(وَأَنْ لَیْسَ لِلإنْسَانِ إِلا مَا سَعَى)(نجم/۳۹)به خصوص آن که آزمایش الهی نمادی از رحمت و محبت خداوند نسبت به بندگان است، پس نمی شود گفت اگر خداوند رحیم است پس آزمایش چرا؟ این نوع سؤالات حاکی از نداشتن بینش صحیح از معارف قرآنی و بی توجهی به جنبه های بلا و آزمایش می باشد.
نقش انسان در نزول بلاء
شداید و گرفتاری ها، ضمن آن که جنبه آزمایش و امتحان دارد و به وسیله آن ایمان و صبر مردم آزموده می شود، از نظر بررسی علل و منشأ، به خود انسان برمی گردد. آیات متعدد و روایات فراوان، سلوک انسان را علل اصلی گرفتاری ها و نزول بلا می داند. از این دسته متون دینی استفاده می شود که رفتار انسان در برخورداری از نعمت و مبتلا شدن به نقمت الهی اثر گذار می باشد.
آیاتی که دال بر این مطلب است عبارتند از:
۱.(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُون) (اعراف/۹۶) «اگر اهل قریه ها ایمان بیاورند و تقوا داشته باشند، هر آینه ما برکات را از آسمان و زمین بر آنها گشایش می دهیم. ولکن آنها تکذیب کردند و آنها را به وسیله آن چه که انجام دادند گرفتیم.»
منبع:
فصلنامه پژوهش های قرآنی