صبح كه مي آمدم دفتر مجله
در مترو فكر كردم براي رسيدن بهاعمال عرفه چند ساعتي زودتر تعطيل كنم
گفتم يك مرخصي كوتاه دو ساعته مي گيرم و حدود يك از دفتر مي زنم بيرون
كلي ذوق كردم
فكر كردم خوب است اينطوري هم به دعا مي رسم و هم مي توانم با رو بنه سفر را جمع كنم
از مترو كه خارج مي شدم بسم الله گفتم
و دعا كردم كه خدا كمك كند و به زمانم بركت دهد براي اينكه بتوانم كارهايم را زود جمع و جور كنم
با جديت كارم را شروع كردم،
فكر كردم خب مراسم صبحانه خوران هم كه ندارم وقتم تلف شودپس كلي جلو مي افتم
بيش از دو ساعت كار را در نيم ساعت انجام دادم
براي خودم هم باورش سخت بود، هم دقتم بالا بود و هم سرعت عملم
حدود هشت و نيم آمدند درب اتاق را زدند كه
امروز اداره براي دعاي عرفه ساعت 12 تعطيل است
و من در سرخوشي غرق شدم…